شبِ عید ما به قدر سی شب و سی روز طولانی است؛ شبی به وسعت شبها و روزهای یک ماه تمام. از اواخر بهمن و اوایل اسفند شبِ عید برای ما شروعشده است. البته عید بودن این ایامِ یک ماهه، واجد هیچ یک از مؤلفههای عید نیست جز خرید؛ که آن هم البته تا چندی پیش یکی از مقدمات ورود به عید بود؛ و نه خود عید. امروزه گویا خرید کردن دیگر نه بهعنوان مقدمه ورود که بهمثابه اصل ضروری عید دیده میشود و عید بدون آن برای ما بیوجه است. عید بدون شبِ عید ـ یا همان ایام خرید ـ برای ما گنگ و بیوجه است. معنای عید بودن در روزگار ما نسبتی وثیق با خرید پیدا کرده است؛ شاید بتوان گفت عید برای ما مرادف با خرید شده است و شیرینی عید بیش از هر چیز دیگری به شیرینی شبِ آن است؛ یعنی شب عید؛ و شب عید همان خرید است که عیدِ ما با آن همبسته است. این خرید البته به معنای مصرف ـ آنچنان که برخی آن را ویژگی زندگی امروزی ما دانستهاند ـ نیست؛ اگرچه بینسبت با آن هم نیست. خرید کردن پدیده جدیدی است که امروزه زندگی ما را تغییر داده و هویت میبخشد. شاید اگر روزگاری این امکان وجود داشت که عید را بدون برنامهی خرید و سر زدن به بازار و فروشگاههای عید سر کنیم، امروزه دیگر تصور عید بدون خرید دشوار است. اما چرا خرید نکردن با سبک زندگی امروزی ما مقولهای ناهمخوان است؟ و چرا زندگی بدون خرید دشوار است؟
برای صرفهجویی در انرژی و پول، یخچال خود را پر کنید. شاید تصور کنید که پر کردن یخچال باعث میشود کار بیشتری انجام دهد. اما عکس این مسئله صحت دارد. هرچقدر مواد بیشتری در داخل یخچال خود قرار دهید، دمای آن کمتر نوسان خواهد داشت. بدین ترتیب همهی مواد خنک میمانند و در هزینههای انرژی صرفهجویی میکنید. و چون یک یخچال پر، یخچالی خوشحال است، پرکردن یخچال ارزش آنرا دارد.
تازه به تهران منتقل شدهام و برای اولین بار میخواهم به خرید بروم. مقداری ماهی لازم داریم؛ یکیدو متر سفره و البته یک عدد پیراهن خنک که گرمای تابستان را دو برابر نکند و یک جفت کفش ورزشی. پس از کلی سؤال از دوستان تهرانی در مورد بازار ماهی و لباس و غیره این اطلاعات را بهدست میآورم: باید به محض اتمام طرح ترافیک حرکت کنم. راستهی ماهیفروشها در خیابان شهید سید مصطفی خمینی قرار دارد. اول میروم ماهی میخرم و بعد از آن در خیابان مولوی سری به سفرهفروشیها میزنم و با مراجعه به لباسفروشیهای مردانه در خیابان جمهوری اسلامی پیراهن میخرم؛ اما با یک محاسبهی ساده میفهمم که همین چند خرید، تا ساعت ده شب طول میکشد. پس کفش ورزشی چه میشود؟ فکر رفتن به میدان منیریه آن هم در ساعت ده شب برای خرید کفش ورزشی مضحک است. بنابراین اولاً امروز از کفش خبری نیست. ثانیاً باید مهمانی امشب که به مناسبت انتقال من به تهران در منزل دوست همدانشگاهیم برگزار میشود را لغو کنم. چون تنها وقت نسبتاً خالی من برای خرید، همین امشب است.
فروشگاههای زنجیرهای چه هستند؟ از چه خاستگاهی برخوردارند و امروزه چگونه این مراکز، خرید و مصرف و بلکه شیوهی زندگی ما را تغییر دادهاند؟ آنچه که از موهبت این فروشگاههاست، بهظاهر توزیع بهتر است، اما باید دید که این توزیع چه آثاری در سطوح اجتماعی جامعه دارد.
هر پدیده و رخداد اجتماعی را میتوان از زوایای مختلف گزارش داد و تحلیل کرد؛ زمینههای تاریخی، ابعاد اقتصادی و سیاسی، کارکردهای جامعهشناختی، وجوه مردمشناختی و... . ابرفروشگاههایی چون هایپراستار که چند سالی است بر پیکره شهرهای بزرگی چون تهران و شیراز اضافه شدهاند و کمکم جزو هویت چنین شهرهایی میشوند نیز از این قاعده مستثنی نیستند و میتوان از همهی این دریچهها به آنها نظر انداخت؛ چنانکه در ایران هم، به یکی از پدیدههای مورد علاقهی مطالعات فرهنگی تبدیل شدهاند و در این مطالعات سعی میشود به مجموعهای از این زوایا توجه شود. یکی از این زوایا ایدههایی است که فرد را با این پدیده مواجه میکند، علاقهمند میکند و در ساختار هویتیاش شریک میشود.
حکومت بنا به ملاحظات سیاسی علاقهمند است «بازار شب عید» را پررونق نشان دهد. صاحبان قلم و بیان نیز کمتر جرأت نفی مسلمات مورد اجماع را دارند. با این حال اگر کمترین محاسبهای صورت بگیرد، روشن میشود که «شب عید» که تقریباً «چهل روز» طول میکشد چه بحرانها، هزینهها و خساراتی را به کشور تحمیل میکند. بهعنوان یک نمونه میتوان اشاره کرد که مسئولان و نهادهای دولتی اقتصادی، سه ماه در هر سال باید بخش مهمی از توان و وقت خود را به جای برنامهریزی و مدیریت برای سامان اقتصاد کشور، خرج بازار شب عید کنند. نمونهی دیگر مشکلات مالی جدی است که بسیاری از خانوادهها را در این ایام درگیر میسازد.
بازار و خردهفروشی
سرمایهسالاری (Capitalism) متناسب با ادوار مختلف خود، از مراكز خرید متفاوتی بهره برده است. بهعنوان مثال، سرمایهداری تجاری قرون پانزده تا هفده، كه بر انباشت سرمایهی تجاری تأكید داشت، عمدتاً از مراكز خریدی نظیر بازار و خردهفروشیهای مرسوم آن دوره بهره میبرد. چراكه حجم كالاهای مبادلهشده محدود بوده و لاجرم مجالی برای مصرف انبوه مهیا نبود.
تجارت همهجایی
بهسبک جملهی «جنسیت در همهجا هست الا در خود عمل جنسی»، میتوان گفت: تجارت در همهجا هست الا در خود تجارت. اما باید کمی در «در همهجا» و «الا در خود» دقت کرد. انصافاً این معنی که تجارت در همهجا هست، اغراقآمیز نیست. کافی است محاورات یومیهمان را کمی مرور کنیم تا ببینیم که چهقدر کاسبکارانه تکلم میکنیم؛ و پرواضح است که این ادبیات سودانگارانه حکایت از تفکری سودانگارانه میکند و بل عین آن تفکر است. اینکه تجارت «همهجایی» شده است و شهر یک فروشگاه و خریدگاه معظم است و ما کاسبان و مشتریان این بازاریم را با کمی تلاش میتوان نشان داد. اما درک اینکه تجارتی در تجارت نیست، چندان آسان نیست. اما حقیقتاً مسئله این نیست، بلکه مسئله آن است که با همهجاییشدن تجارت، دیگر تجارتی باقی نمیماند.
هر روز و شبِ اواخر بهمن و اوایل اسفندماه، شبِ عید است؛ از ترافیک میگویی و پاسخ میشنوی که «شبِ عید است»؛ پاسخِ دلیل شلوغی و گرانی نیز همین است: «شبِ عید است»؛ مجری خبر تلویزیون در روزهای آغازین اسفندماه با این مقدمه شروع میکند: شبِ عید است و... . و البته همه اینها یعنی اینکه مردم دنبال «خریدِ شبِ عید» هستند. «شبِ عید» در این بازه نسبتا طولانی معنای «ایام خرید» دارد. یعنی جنبوجوشها و آمدوشدها و شلوغیها همه تبعات تلاش مردم جهت امر مهم «خرید» است.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.