
حکومت بنا به ملاحظات سیاسی علاقهمند است «بازار شب عید» را پررونق نشان دهد. صاحبان قلم و بیان نیز کمتر جرأت نفی مسلمات مورد اجماع را دارند. با این حال اگر کمترین محاسبهای صورت بگیرد، روشن میشود که «شب عید» که تقریباً «چهل روز» طول میکشد چه بحرانها، هزینهها و خساراتی را به کشور تحمیل میکند. بهعنوان یک نمونه میتوان اشاره کرد که مسئولان و نهادهای دولتی اقتصادی، سه ماه در هر سال باید بخش مهمی از توان و وقت خود را به جای برنامهریزی و مدیریت برای سامان اقتصاد کشور، خرج بازار شب عید کنند. نمونهی دیگر مشکلات مالی جدی است که بسیاری از خانوادهها را در این ایام درگیر میسازد.
در این میان کسانی هستند که همراهی با مشهورات را کنار گذاشته و شب عید را بهعنوان یک بحران یا معضل میبینند. واقعیت هم این است که شب عید یک امر طبیعی نیست و یک معضل بزرگ است. دلسوزانی با درک این معضل بزرگ، مردم را به میانهروی در خرید و اسراف نکردن توصیه میکنند. اما آیا خریدهای شب عید، اسراف و زیادهروی است؟ آیا این معضل از جنسی است که بتوان مردم را به میانهروی توصیه کرد و از آنان خواست به یاد اقشار ضعیفتر باشند؟ آیا مردم آنچه را در این «چهل روزِ» «شب عید» میخرند واقعاً نیاز دارند؟ پس چرا تا قبل از شب عید، از آن بینیاز بودهاند؟ کسی که تا قبل از شب عید کفشهای مناسب برای کار و تفریح و مهمانی داشته است، چرا شب عید نیاز به خرید کفش پیدا میکند؟
اگر خرید شب عید را نیازی برای تأمین اقلام و کالا بدانیم، پاسخ سؤالات فوق روشن است و در نتیجه خرید اقلام و کالاهای مازاد بر نیاز، اسراف و زیادهروی است که باید مردم را به میانهروی در آن توصیه کرد. اما آیا اگر خانوادهای همهی مواد خوراکی لازم، لباسهای نو و سایر کالاهای مورد نیاز در ایام نوروز را داشته باشد، دیگر نیازی به خرید شب عید ندارد؟ هرکسی در هنگام خرید برای آنچه که میخرد، نوعی ضرورت یا ترجیح میبیند؛ مثلاً کسی که تعداد فراوانی پیراهن دارد، هنگام خرید پیراهن جدید در شب عید میتواند دلیلی ارائه کند و توضیح دهد که چرا این پیراهن را نیاز دارد؛ اما آیا او خود را فریب میدهد و به خرید این پیراهن نیاز ندارد؟ او پیراهن دارد اما نیازش به پیراهن برطرف نشده است. کسی که کفشهای مختلفی دارد و آن کفشها نیاز او را برطرف میسازد، اگر کفش دیگری بخرد اسراف و زیادهروی کرده است؛ اما نباید او را با کسی که کفشهای متنوع و متعدد زیادی دارد، اما آن کفشها نیاز او را برطرف نمیسازد، یکسان انگاشت. اولی اگر کفش دیگری بخرد، از روی هوس و تنوعطلبی و فخرفروشی خرید کرده است، اما خرید دومی برآمده از یک نیاز و ضرورت است. اما چرا کفشهای دومی نیاز او را به کفش برطرف نمیسازد؟
گاهی انسان از داشتهها بهره و لذت میبرد و برای بهره و لذت بیشتر به دنبال بیشتر کردن داشتهها میرود و گاهی چون از آنچه دارد لذت و بهرهای نمیبرد، به دنبال داشتههای دیگر میرود تا بلکه لذت و بهرهای ببرد. اینها دو نوع متفاوت از اسراف است. شاید در اوایل دورهی مدرن انسان تنوعطلبی از نوع نخست را تجربه میکرد، اما امروز دیگر انسان برای لذت بیشتر دست و پا نمیزند؛ بلکه برای تأمین نیازهای اولیهاش به این همه کالا نیاز دارد. انسان دیگر برای لذت بیشتر و از روی سیری، پرخوری نمیکند؛ او گرسنه است و هیچ غذایی گرسنگی و ضعف او را برطرف نمیسازد. انسانها از آنچه دارند و مصرف میکنند بهرهای نمیبرند و از اینرو تلاش میکنند بیشتر داشته باشند و بیشتر مصرف کنند. دوران معتادی مدرنیته از مصرفهای نشئهکننده گذشته است؛ این معتاد دیگر نه با افزایش مصرف، نه با تغییر روش مصرف و نه با تبدیل تریاک به شیشه نشئه نمیشود. او هیچ لذتی از مصرف مواد نمیبرد؛ او مصرف میکند؛ چون نمیتواند مصرف نکند. مصرف میکند تا زنده بماند و احساس نکند و کمتر درد بکشد. سیر طبیعی اعتیاد این است که با گذشت زمان مصرف بیشتر شود. نمیتوان به معتادی که بر حجم موادش میافزاید، گفت اسراف نکن. اگر بتوان و قرار باشد و چیزی گفته شود، باید گفت: مصرف نکن.
مصرف بیشتر و بیشتر نتیجهی طبیعی مصرف است. رابطهی مصرفی رابطهای است که در آن چیزها بهرهی لازم را به ما نمیدهند و از اینرو به کثرت مصرف کشیده میشود. انسان همیشه ممکن است از روی هوس به دنبال پرخوری باشد، اما وضع کسی که با خوردن غذا سیر نمیشود، کاملاً متفاوت است و انسان امروزی در وضع بیماری است؛ چراکه هیچچیز بهرهای به او نمیدهد. البته این بیبهره شدن انسان تصادفی نیست. همانطور که کثرت مصرف جوهرهی رابطهی مصرفی نیست؛ بلکه نتیجهی بهره نبردن است؛ بهره نبردن انسان از امور در رابطهی مصرفی نیز ذات رابطهی مصرفی نیست؛ بلکه نتیجهی رابطهی مصرفی است. جوهرهی رابطهی مصرفی، تحویل امور به بهره و لذت است. انسان آنگاه که همهچیز و بلکه خدا و جهان و طبیعت و انسانهای دیگر را به بهرهی خود تقلیل میدهد، از بهره و لذت محروم میشود. بهرهمندی و لذت آنگاه حاصل میشود که امور در شأن خود انسان را بهرهمند سازند و به لذت برسانند و نه آنگاه که به بهره و لذت تحویل میشوند. هر جزء جهانِ تقلیلیافته، ذاتاً تقلیلیافته و ناکافی است و با افزودن اجزاء دیگر نمیتوان آن را کافی ساخت. امور به میزانی بهره میرسانند که در شأن حقیقی به آنها رجوع شود. و کالاها از آنجا که در رابطهی مصرفی کالا شدهاند، یعنی در شأن حقیقی به آنها رجوع نشده است، بهرهی لازم را نمیرسانند و نیاز را برطرف نمیسازند. بنابراین خریدهای شب عید، خریدهای زائد و مازاد نیست؛ بلکه خریدهای ضروری است؛ چراکه آنچه داریم، نیاز ما را برطرف نمیکند، هرچند آنچه که میخریم نیز، نیازمان را برطرف نمیسازد.
اما ماجرا وجه مهمتری نیز دارد. شاید ما در شب عید به اقلامی که میخریم نیاز داشته باشیم، اما به خریدن آن اقلام نیاز بیشتری داریم؛ خریدن اقلامی که به آنها نیاز داریم، ضروریتر از نیاز به خود آن اقلام است. خریدن اقلام غیرضروری نیز یک نیاز ضروری است. ضرورت خریدهای شب عید بیش از آنکه در اقلام و کالاها نهفته باشد به تحویل «عید» باز میگردد. «عید» از سایر امور جهان مستثنی نیست و همان جنس رابطهای که در مورد کالاها گفته شد در مورد عید نیز صدق میکند. ما عید را به یک امر ذیل انسان تحویل کردهایم که در اختیار ما است و هر طور که بخواهیم با آن تعامل میکنیم. عید نیز مثل هر امر دیگری ذیل ارادهی انسان و در نسبت با انسان تعریف میشود. برای روشن شدن مقصود میتوان درک گذشتهگان از عید نوروز را بازخوانی کرد و تعامل آنان را با نوروز دید.
آن زمان که هنوز علم همه چیز را روشن نکرده بود، خرافات بسیاری وجود داشت. خرافات واقعاً خرافات بود و مورد تأیید عقل و دین نبود؛ اما از روشنایی علم که جهان را بیمعنا میکرد، بسیار به حقیقت نزدیکتر بود. در آنجا معنا و حقیقت انکار نمیشد، بلکه در شناخت حقیقت یا راه رجوع به آن خطا پیش میآمد. اما وقتی جهان روشن شد و ما فهمیدیم که نوروز یعنی زمین بعد از یک دور به نقطهی قبلی بازگشته است و چون فاصله از خورشید رو به کاهش است، هوا گرمتر شده است و درختان جوانه زدهاند و... ناگهان نوروز تمام معنی و ابهت و رمز و راز خود را از دست داد و خرافات که بر حقیقت تکیه داشت با انکار حقیقت کنار رفت و نوروز نیز بیمعنی شد و به تقدیر نیهیلیستی خود رسید. نوروز ذیل نیهیلیسم چه میتواند بکند و چه بهرهای میتواند به ما برساند؟ هیچ. این درد و فقدان را باید فراموش کرد. و چه چیزی متناسبتر از خرید، خریدی که با نظام اقتصادی و زندگی مصرفی نیز کاملاً متلائم است. خرید شبِ عید، برای تهیهی ملزومات مورد نیاز در عید نیست؛ خرید خود عید است.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.