شما اینجا هستید: صفحه اصلی آرشیو سوره (56-57) شماره ششم سبک زندگی ایران دانشجوی انقلاب اسلامی و نبرد با گفتمان هژمون
اینکه چرا ما دانشجویان در اجرای دستورات مقام معظم رهبری ضعیف عمل میکنیم، سؤالی است که تقریبا در همهی جمعهای دانشجویی دغدغهمند انقلابی، بارها و بارها مطرح شده است و سخنان فراوانی در خصوص آن گفته و شنیدهایم، دانشجویان اغلب در پاسخ به این سؤال در میان خود، لزوم ارتقاء ایمان، اخلاق و ارادهی خود را درنظر میآورند.
وقتی یک دانشجو از منظر رابطهی خود با دستور ولیفقیه به موضوع نگاه میکند، این پاسخ کاملا درست است. اما چنانچه در مقام ساختارپرداز و جامعهپرداز به موضوع نگاه کنیم، سؤال شکل دیگری به خود میگیرد: موانع محیطی، ساختاری و اجتماعی تحقق مطالبات مقام معظم رهبری از دانشجویان چیست؟
در پاسخ به این سؤال، برخی شرایط دانشجو را مهمترین عامل میدانند. به این معنی که شخصی در سن حدود هجده سالگی، از دبیرستان با شرایط خاصی که مدرسه دارد، وارد دانشگاه میشود و در موارد بسیاری ناچار میشود با خانه خداحافظی کند و در خوابگاه ساکن شود و زندگی جدیدی را به عنوان زندگی دانشجویی آغاز نماید. رشتهی تحصیلی خاصی دارد و درکنارش تعدادی واحد عمومی نیز باید بگذراند. نظام انگیزشی دانشگاه بر محور حضور و غیاب، نمره و مدرک بنا نهاده شده است و محتوای دروس نیز شرایط خاص خود را دارد. در این منظومه، دانشجو به صورت طبیعی شکلی از زندگی را مییابد که ساعت خواب و بیداری خاصی دارد؛ وقت و شکل خاصی برای تفریح دارد و دیدار با خانواده و اقوام جایگاهی دیگر در زندگیش پیدا میکند و در یک جمله سبکی خاص از زندگی را که زندگی دانشجویی است تجربه میکند، که در آن از یک الگوی نانوشتهی مشخص تقسیم وقت و توان پیروی میکند. در چنین سبکی از زندگی با شرایطش، (که در اینجا مجال وارد شدن به شرح خصوصیات سبک زندگی دانشجویی نیست) به صورت طبیعی زمینهای برای صرف وقت و توان برای اجرای دستورات مقام معظم رهبری برای دانشجو تعریف نشده است. به تعبیر دیگر، توجه و اهتمام و عمل به دستورات مقام معظم رهبری در ساختار آموزشی و غیرآموزشی دانشگاه هیچ جایگاهی ندارد. و به تعبیر سوم، ساختاری که برای زندگی آموزشی و غیرآموزشی دانشجو طراحی شده است، با این پیشفرض بوده است که دانشجو، نیروی کاری است که طی دورهی مشخص (مثلا چهارساله برای کارشناسی) تبدیل به یک نیروی کار متخصص میشود. اما اینکه در نظام مبتنی بر ولایت فقیه و ذیل انقلاب اسلامی، دانشجو چه تعریفی دارد و متناسب با آن تعریف از دانشجو، چه محتوایی برای دانشجو لازم است و چنین تعریفی از دانشجو و چنین محتوایی، اقتضای چه برنامهها، ساختارها، قالبها و شکلهایی برای تنظیم زندگی شبانهروزی دانشجو دارد، مطلبی است که ظاهرا برای مسئولان و اهل نظر مهم نبوده است تا در خصوص آن بیندیشند!
به هر حال، مطابق این دیدگاه، در زندگی دانشجو، جایی برای پرداختن به دستورات ولایت تعبیه نشده است و بنابراین کسانی که با ایمان محکم خود در مسیر تبعیت از دستورات ولایت گام برمیدارند عموما خارج از نظم و برنامهی آموزشی و غیرآموزشی رسمی حرکت میکنند. و کسانی که از درجات پایینتری از ایمان برخوردارند به صورت فوق برنامه در صورت امکان توجهی به این حوزه مینمایند. حال آنکه در مقام ساختارپردازی باید ساختار را به گونهای ساخت و پرداخت که افرادی که از ارادهای ضعیفتر برخوردارند نیز بتوانند گام در مسیر بگذارند و نرمنرمک ارادهی خود را قوی سازند.
در خصوص اینکه همواره بسترسازی و ایجاد زمینه برای تحقق یک موضوع میتواند بسیار مؤثر باشد تردیدی نیست و بنابراین، دیدگاه فوق مطلبی درست را بیان میکند. و این سخن قابل انکار نیست که مسئولان مختلفی که حیطهی مسئولیتشان به نوعی با دانشجویان مرتبط است؛ زمینههای لازم را برای اینکه دانشجویان در نظام ولایی، نقش خود را بهصورت بهینه ایفا کنند، فراهم نکردهاند، بلکه همانطور که گذشت، بسترهای ایفای نقش یک متخصص، در نظام سرمایهداری را برای دانشجو گستراندهاند. اما سخن اینجاست که آیا این مطالب به معنای این است که امکان عمل به دستورات مقام معظم رهبری برای دانشجویان منتفی است؟
با مروری بر مجموعه مطالبات رهبری از دانشجویان میتوان مدعی شد که اساسا رهبری مطالبهای خارج از وسع و توان دانشجویان نداشته که امکان تحقق آن در گرو عواملی بیرون از حیطهی اراده و اختیار آنان باشد.
البته نمیتوان مدعی شد که مانعی بر سر راه تحقق آرمانها وجود ندارد، اما میتوان گفت که عمدهی موانع موجود، موانع بنیادی و مهارکننده نیستند و حداکثر نقشی را که میتوانند ایفا کنند، نقش یک تعدیل کننده و یا به عبارت بهتر یک تضعیف کننده است. با این توضیحات به صورت طبیعی، دانشجویان با انگیزه، ایمان، شور و نشاط آرمانخواهانهای که دارند، میتوانند بر این اقتضائات و ناهمواریهای موجود در شیوهی و سیاق مشی و زندگی دانشجویی غلبه کنند و در راه تحقق فرامین مقام معظم رهبری گام بردارند. با این همه اما میبینیم که تحقق مطالبات ولایت در حد مورد انتظار نیست. از این رو باید مانعی جدیتر را جستوجو کنیم تا با برداشتن آن از سر راه، گامی در جهت بازتعریف و تحقق دانشجوی انقلاب اسلامی برداشته شود.
با بررسی اجمالی موانع موجود میتوان گفت، تنها مانع جدی که میتواند نقش مهارکننده یا استحالهکنندهی آرمانها را ایفا نماید، وجود گفتمانهای استبدادی و غیردینی است که یا از سوی نظام و محتوای آموزشی و یا از طریق ترویج گفتمانهای رایج غربی نشر مییابند. گفتمانهای استبدادی غربی، مبتنی بر مبانی الحادی، و از طریق ساختارهای متصلب، اجازهی طرح گفتمان ولایی را نمیدهند و باعث شدهاند گفتمان ولایی، علیرغم برتریهای همه جانبه، تا حد زیادی ناشناخته باقی بماند.
در تعریف گفتمان نوشتهاند: جریان و بستری که دارای زمینه اجتماعی است و در قالب مجموعهای از قواعد، پیش شرطهای اولیه شکلگیری احکام را فراهم میسازد، به عبارت دیگر گفتمانها مجسم کننده معنا و ارتباطات اجتماعیاند.
در این معنا میتوان گفت یکی از جدیترین شئون رهبری در ایجاد و مدیریت تحولات اجتماعی، گفتمانسازی است و طبیعتا دانشجو به عنوان یک کنشگر فعال، وظیفهی تبیین، بسط و ترویج آن گفتمان را بر عهده دارد.
دانشجو میتواند ازطریق ایجاد و بسط یک گفتمان، زمینهی مورد نیاز برای ایجاد تحولات مدنظر خود را فراهم آورد، به گونهای که کنشگران اجتماعی به مشارکت در آن گفتمان وارد گردند. از جمله مصادیق این حرکت، ترویج گفتمان عدالت است، گفتمانی که مبدع آن رهبری جامعه، مروج آن دانشجویان و محصول آن دولت نهم بوده است. بسط این گفتمان به قدری گسترده و ریشهدار بوده که حتی ذائقهی عمومی مردم را با تحول اساسی مواجه کرده است.
طبیعتاً ایجاد و بسط یک گفتمان، حاصل تلاش یک عده معدود، آنهم محدود به دوران تقریبی چهارسالهی مقطع کارشناسی نبوده است؛ بلکه ایجاد و بسط آن، حاصل یک فکر مترقی و بسط همه جانبهی آن بوده است. به گونهای که نسلهای سیال دانشجویی در قالب یک الگوی دیالکتیکی (رفت و برگشتی) مروج آن خواهند بود.
بر همین اساس میتوان گفت که در شرایط فعلی و در گفتمان جنبش نرمافزاری وتولید علم از یک دانشجوی کارشناسی، قبل از آنکه انتظار تولید علم برود، انتظار بسط گفتمان خوداتکایی علمی و تلاش برای تحصیل رویکرد مسئلهمدار وجود دارد. در چنین شرایطی است که دانشجو در آینده میتواند به عنوان یک کنشگر اصلی این عرصه نقش ایفا نماید.
در مقابل، گفتمانهای رقیب یا هژمون،همواره بهعنوان اصلیترین و البته کارآمدترین مانع در قبال گفتمانهای انقلاب و رهبری بودهاند،بهگونهای که برای بقا، پیوسته در حال نوزایی و بازتولید خود هستند. در این شرایط، نزاع گفتمانی و تلاش آرمانخواهانه دانشجویان، میبایست تا فتح نهادهای گفتمانساز نظام آموزشی دانشگاه به صورت جدی ادامه پیدا کند، به گونهای که تولید گفتمانهای ارزشی در دانشگاهها نهادینه گردد.
توضیح آنکه گفتمانهای هژمون به واسطهی تسلط نهادینه شده بر نظام آموزشی کشور، و برخی مصادر قدرت، همواره با بازتولید و ترویج گفتمان خود از بسط گفتمان ارزشی ممانعت میکند، بهگونهای که بدون برخورد سخت با آرمانهای دانشجویان در قالب نفوذی نرم و خزنده، فکر و اندیشهی آرمانی دانشجویان را به چالش میکشد تا بدین وسیلهی سستی و رخوت را در آنان موجب گردد.
طبیعتا رهبری نیز به عنوان اصلیترین پشتوانهی گفتمانسازی ارزشی، ضمن احیای آرمانها، در مقام تبیین و گسترش گفتمان برگرفته از مبانی دینی است. بر همین اساس گفتمانهای رقیب، ضمن تلاش برای به فراموشی سپردن آنها در عرصه اجتماعی، سعی در بازتولید گفتمان خود دارد، تا از انفعال ناشی از طرح گفتمان ارزشی خارج گردد.
از دیگر تهدیدات جدی که در مسیر ایجاد و بسط گفتمانهای ارزشی وجود دارد، برداشتهای سطحی و سخیف از گفتمان تازه متولد شده است، به گونهای که با تفسیر مبتذل از گفتمان مطرح شده، زمینه ترویج و بسط آن از بین میرود. این تهدید یا جاهلانه توسط عدهای از دانشجویان، و یا عامدانه از سوی افسران دشمن، قابل تصور است. اثر تخریبی این تهدید به قدری وسیع است که برای مدت زمان زیادی، امکان بازآوری و احیای آن گفتمان از بین میرود.
به عنوان نمونه، میتوان به تلاش گفتمان رقیب برای تعبیر و ترویج سطحی از گفتمان جنبش نرمافزاری و تولید علم در دانشگاهها اشاره کرد که رهبری نیز بدینگونه آن را متذکر شدند:
«نکتهى بعدى، مسئلهى نهضت تولید علم است، که ما از شش هفت سال قبل از این، این قضیه را گفتیم، مطرح کردیم و دنبال کردیم. خب، حالا بعضى از بحثهاى پیرامون این مسئله، حقیقتا وقت تلف کردن و خود را مشغول کردن است، که: حالا اصلا تولید علم معنایش چیست؟ آیا علم تولیدکردنى است؟ آیا کشفکردنى است؟ (ما به یاد آن جمعى مىافتیم که ـ البته سالها پیش براى ما نقل کردند ـ راجع به مسألهى سینما بحث مىکردند و پیش یک نفری رفتند تا از او نظر بخواهند. ایشان گفته بود: حالا ببینیم آیا سینِماست یا سینَماست یا سینُماست؟! اول این را حل کنیم!) حالا کشفکردنى است، تولیدکردنى است، تحقیقکردنى است؛ هرچه هست، مقصود معلوم است.»
بنابراین با توجه به مجموعه مطالب فوق میتوان اینگونه نتیجه گرفت که هرچند شیوهها و شکلهای مشی و زندگی دانشجویی، در تضعیف حرکت در راستای آرمانها بیتأثیر نیست، اما نمیتواند بهعنوان مانعی اساسی طرح شود. بلکه مهمترین مانع بر سر راه تحقق دانشجوی انقلاب اسلامی، یعنی دانشجویی که خود را در نظام ولایی تعریف کرده است، ناشناخته ماندن گفتمان ولایی و وجود گفتمانهای هژمون است و جدیترین و کارآمدترین ابزار برای تحقق مطالبات رهبری، گفتمانسازی و ترویج آن است.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.