فلسفهی علم آن گونه که در ایران معرفی شده است، زیر شاخهای از فلسفهی تحلیلی است و ورود به مباحث و دستگاه فکری تحلیلی و یادگیری منطقهای مختلفی که اغلب فلاسفهی تحلیلی آنها را پیشنهاد دادهاند، شرط لازم برای مباحث فلسفی پیرامون علم و چیستی آن و نیز شرط روشن شدن معانی و پاسخهای احتمالی پرسشهای هستیشناسانه و شناختشناسانه پیرامون نظریههای علمی و هستومندهای مفروض در این نظریات میباشد.
این دیدگاه به ویژه در دهههای نخست قرن بیستم نظریهی معیار در مورد فلسفهی علم بود و البته به همین میزان هم بیشتر فلاسفهی علم در اردوگاه فلسفهی تحلیلی قرار داشتند.
با ورود رسمی فلسفهی علم به دانشگاههای ایران نیز، تحت تأثیر این فضا، اساتید، فضای دانشگاهی و کتب منتشرشده در کشور بیشتر تحلیلی بودهاند و حداکثر اگر از این فضا فاصلهای پیدا کردهاند در حد برخی رویکردهای توصیفی در فلسفهی علم تحلیلی باقی مانده است. بر همین اساس بیمناسبت نیست که فلسفهی علم را طی تمام این سالها حیاط خلوت امنی برای فلسفهی تحلیلی بدانیم که عرصهی مباحثات و مناظراتی از جنس منطق و رویکرد فلاسفهی تحلیلی بوده است و سایر نحلهها و مکاتب فلسفی را بدان راهی نبوده است.
با همهی اینها اما دو اتفاق فضای دربست تحلیلی فلسفهی علم را با رویکردی غیر تحلیلی مواجه ساخته است. این دو اتفاق عبارتند از انتشار دو کتاب در حوزهی فلسفهی علم که از قضا هر دو از منظر فلسفههای قارهای نوشته شدهاند. این دو اثر به ترتیب عبارتند از: «فلسفههای قارهای علم» گرد آوری از گری گاتینگ و ترجمهی پریسا صادقیه و نیز «فلسفهی علم پدیدارشناسی هرمنوتیک» که تألیفی است از محمد حسین ملایری.
اثر نخست یعنی «فلسفههای قارهای علم» گردآوری جالبی است از گری گاتینگ که تأملات فلسفی یازده فیلسوف برجستهی قارهای را در مورد علم به نمایش میگذارد و توسط انتشارات معظم و معتبر بلکول چاپ شده است. روش کلی کتاب ارایهی یک مقاله از یکی از شارحان اصلی فیلسوف مورد نظر به همراه بخشهایی از یکی از آثار اصلی همان فیلسوف راجع به علم است. این کار تنوع و جذابیت خاصی به کتاب بخشیده و مطالعهی آن را برای طیف وسیعی از علاقهمندان فلسفی دلپذیر میسازد. ضمن آن که کتاب مقدمهی بسیار جالب و مبسوطی در مورد فلسفههای علم قارهای به قلم گری گاتینگ دارد که در خلال آن، نگارنده برخی گرایشهای عمده در مطالعات مربوط به علم از سوی فلاسفهی قارهای را مورد بحث قرار داده است. چند گرایش اصلی مورد بحث در مقدمهی فنی و جالب توجه گری گاتینک به ترتیب عبارتند از: نوکانتیهای فرانسوی و اصالت حیات برگسون، نوکانتیهای آلمانی و سنت پدیدارشناسی، اگزیستانسیالیستهای فرانسوی تا دیرینهشناسی دانش فوکو، حلقهی انتقادی مکتب فرانکفورت و هابرماس و دست آخر پسامدرنها و شناختشناسان زنگرا. این مقدمه از بسیاری جهات چکیده و برداشتی است از کل کتاب و لذا مطالعه، بررسی و نقد آن برای هر دانشجو و محقق فلسفههای قارهای و فلسفهی علم جالب توجه خواهد بود. هم چنین لازم به یادآوری است که علیرغم پیچیدگی زبانی و نوشتاری فلاسفهی قارهای ترجمهی این اثر توسط پریسا صادقیه به شیوایی و ظرافت انجام شده است که توسط مؤسسهی انتشارات ایران و نشر فردا چاپ شده است.
اثر دوم تألیفی است از آقای محمد حسین ملایری در مورد فلسفهی علم پدیدار شناسی هرمنوتیک. این اثر به رویکرد پدیدارشناسی-هرمنوتیک به مقولهی علم و مفاهیمی چون واقعیت و اندازهگیری در مکانیک کوآنتومی میپردازد. این کتاب نیز حاوی مقدمهی جالبی از پروفسور پاتریک هیلان از پیشروان نگرش پدیدارشناسی هرمنوتیک در مورد مکانیک کوآنتومی است. پاتریک هیلان که خود دانشآموختهی فوق دکترای فیزیک کوآنتوم در انرژیهای بالا از دانشگاه پرینستون و نیز دکترای فلسفهی علم از دانشگاه لوون و نیز شاگرد اساتید بزرگی چون شرودینگر، ویگنر و هایزنبرگ بوده است در این مقدمه به رهیافت پدیدارشناسانه-هرمنوتیک از مکانیک کوآنتومی میپردازد. همچنین کتاب با معرفی و شرحی از گونهشناسی فلسفهی علم و نقد فلسفهی اثباتگرایانهی علمی با تمهیداتی به پدیدارشناسی و هرمنوتیک رسیده است و پس از شرح فلسفهی علم هایدگر، فلسفهی علم پدیدارشناسی-هرمنوتیک را معرفی کرده و شرح میدهد. دست آخر به تحلیل برخی از چالشیترین مفاهیم مکانیک کوآنتومی چون واقعیت و اندازهگیری از منظر این مکتب میپردازد. نکتهی جالب توجه در این اثر نیز قلم شیوا و روان مؤلف آن است. این کتاب توسط مرکز تحقیقات استراتژیک چاپ شده است.
نکتهی مشترک در هر دو کتاب آن که هر دو از سطحی خوب، فنی و دانشگاهی برخوردار هستند و بیشتر مناسب حال خوانندگانی هستند که با مباحث مقدماتی و اصلی فلسفهی علم آشنایند و احیانا دستی هم در سایر نحلههای فلسفی داشتهاند. بی تردید هر دو کتاب آثاری جدی و عمیق هستند و مطالعه، تأمل و نقد ایشان نیازمند فهم دقیق مفاهیمی است که در حوزهی فلسفهی علم طرح میکنند. با چاپ و عرضهی این دو اثر باید پذیرفت که به حیاط خلوت امن فلسفهی تحلیلی رخنهای جدی از سوی اردوگاه قارهای شده است. شایسته است که این دو اثر ارزشمند در محافل تحلیلی به شکلی منصفانه، غیرشتابزده و فلسفی مورد خوانش، واکاوی و نقد قرار گیرند.
پینوشت
1- دانشجوی دکتری فلسفهی علم
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.