شما اینجا هستید: صفحه اصلی آرشیو سوره (52-53) شماره چهارم سبک زندگی ایران گندم از گندم بروید، بدحجابی از سیاستهای ما
آیا نوع پوشش در اجتماع ما عملی هدفمند است؟ و آیا افراد به تناسب آرمانها نوع پوشش موردنظر خود را انتخاب میکنند؟
کلام خود را با یاد حضرت زهرا (سلام الله علیها) آغاز میکنیم؛ چرا که ایشان، سنبل زن، سنبل هستی، آفرینش، و طبعا سنبل پوشش هستند.
برای بررسی موضوع پوشش باید توجه کنیم که انسان موجودی است که علاوه بر غرایز دارای فطرت است.
انسان میتواند در یک زمینه بسیار اوج بگیرد و در یک زمینه سقوط کند؛ برای اینکه انسان معجونی از غرایز و مسائل مختلف پیچیده و درهم است. بدین دلیل در نظام هستی برای انسان «محدوده» مطرح میشود.
چه باشم، چه بپوشم و چگونه باشم؟ از نظر عقلایی انسان باید پوشش خود را هدفدار انتخاب کند. چه میخواهم؟ فرض کنیم در محیط کار انسان برای کار معین لباس معینی میپوشد و از آنچه برای کار غیرضروری است اجتناب میکند.
انتخاب نوع پوشش در مکان های اجتماعی معلول چه عواملی است؟
مسئلهی پوشش در مکانهای فردی با مکانهای اجتماعی متفاوت است. در مکانهای فردی فرد خود میداند که چگونه عاقلانه رفتار کند تا از ذات خود حفاظت کند، در مقابل سرما، گرما و باقی مسائل. اما در اجتماع میتواند ترکیبات مختلفی ایجاد کند و هر ترکیب آثار خود را ظاهر کند.
در خانه مسئله مربوط به نقش فرد در آن است. نقش خانواده چیست؟ در غرب تعریف خانواده را در کنفرانس پکن عوض کردند و گفتند خانواده دو نفری است که زیر یک سقف زندگی میکنند و ایران مقاومت کرد که خانواده زوج زن و مردی است که با هم ازدواج میکنند و با هدف ادامهی نسل در زیر یک سقف سکنی میگزینند.
در تعریف ما نقشها مشخص است، چراکه زن و مرد با هم ازدواج میکنند تا طبق سنت الهی و پشتوانهی آن غریزهی قوی، نسل باقی بماند و تنها جایی نیز که کاربرد این غریزه نتیجهی مثبت دارد، داخل خانواده است.
خارج از خانواده نیز زن میتواند نقش آفرین باشد اما نقشش دیگر نقش جنسی نیست. چنانچه در جامعهی خودمان کم نداریم زنان دانشمند، زنانی که در مادری اعجاز میکنند، در صنعت موفقاند و در کارآفرینی نقش دارند و در جامعه توانستهاند اثر بگذارند. زنانی که پوشش کامل دارند؛ زیر چادر تمام خصلتهای زنانهشان و شور و حالی را که خداوند برای آنها قرار داده است برای درون خانه محافظت میکنند.
اگر دختران با نقش جنسیتی در صحنه باشند، مطمئنا بازنده این صحنه خواهند شد، راه یافتن همسر مناسب این نیست که دختر به جلوه بنشیند و معشوقه خیابانی شود در صورتی که انتخاب اصلی زندگی دیگران نخواهد شد و در نتیجه بازنده خواهد شد.
آیا برای کسانی که پوشش اسلامی را قبول ندارند صرفا اطلاع از اینکه پوشش ضروری است، مشکل را حل میکند یا سطوحی از برخوردهای دیگر را میطلبد؟ بهخصوص تاکیدی که بر راحتی در لباس وجود دارد چگونه باید در کنار حجاب تبیین شود؟
جریان زندگی بهصورت طبیعی آدمها را میکشاند به اینکه چگونه میتوانند راحت باشند؛ راحتی خود تعبیر و تفسیر دارد، یک موقع راحتی من در این است که لباس پوشیدهای بپوشم که هم خودم راحت و مصون باشم و هم دیگران. تلقی ما از این کلمات بسیار مهم است.
پوشش فعلی مردم ما معلول کدام علتهاست؟
بعد از انقلاب به جای رفتار با تأنی و با روشهای فرهنگی و عمیق، با یک عجله شاهد اقدامات نسنجیده بودیم.
اول انقلاب مطرح کردند که پوشش یک موضوع اجتماعی است و چون اقلیتها هم باید قوانین اجتماعی را بپذیرند، پوشش را انتخاب کردند.
اما عدهای به برخوردهای سلیقهای و غلیظی که لزومی نداشت دست زدند. مثلا درخصوص رنگ و جنس اندازهی لباسها حساسیت بیجا نشان دادند، بدون اینکه تبیین مناسبی از موضوع ارائه کنند. یعنی نسل جوان به صورت بیجواب با امری اجباری و کور مواجه شد.
کسی تحلیل نمیکرد چرا نباید شلوار لی پوشید؛ اینها را در نسل جوان به صورت عقده تثبیت کردند. الان آثار این رفتار در جامعهی ما ظاهر شده و افراد اصرار دارند که لی بپوشد، اصرار دارند لباس تنگ بپوشند. این حاصل آن برخوردهای سابق است. اگر آن برای جوانان منطق میآوردیم، تا پوشش را برای خود بهطور درونی بپذیرند اکنون شرایط دیگری داشتیم. در مدارس فرم و شکل مقنعه و چانه را با بداخلاقی و خشونت تحمیل کردند بهطوری که بچهها اسم چانه را پوزهبند گذاشتند. و بدتر از اینها در فضای مدرسه که افراد غیر همجنس نبودند و مکان جای حجاب اسلامی نبود، آمدند حجاب را به شدت در مدرسه پیاده کردند. درحالی که میتوانستند مثل خیلی از مدرسهها، فضای مدرسه را ایزوله کنند تا بچههای مدرسه میتوانستند در این 8 ساعتی که در مدرسه هستند، از باد و آفتاب و طبیعت خدا استفاده کنند.
در مدرسهسازیها میتوانستند نحوه ساختمانسازی را به سبک حوزه علمیه انجام بدهند در صورتی که دقیقا برعکس آن عمل کردند. در حوزهی علمیه، دورتادور ساختمان است و در وسط حیاط محفوظ است اما مدرسههای فعلی دخترانه وسط و بالاست و حیاط از همهجا مشرف بر همهجاست.
خب ببینید که این جفاها اتفاق افتاد، بعضی ناآگاهانه و جاهلانه و بعضی از آنها شاید خائنانه. حجاب از چه زمانی بر دختر واجب میشود؟ درست همان زمانی که عقل هم در وجودش شکل میگیرد، درست وقتی عقل شکل میگیرد، و حالتهای مقاومت هم در او بهصورت شخصیت فردی پا میگیرد. درست در سنین 31 تا 91 سال در غرب برنامهریزی شیرین و زیبای اغواکننده دارند در حالی که ما درست در این سنین آمدهایم برنامهخشن و بیمبالات اجرا کردهایم. اکنون آن چه درو میکنیم، حاصل آن کشتههاست. میتوانم بگویم یک موج و جوّی ایجاد شده که حتی بچههای خانوادههای معتقد هم ناگزیرند مطابق آن مدِ ساری و جاری حرکت کنند.
تعللهایی نیز در زمینه تولیدات داشتیم، تولید لباس با قیمت ارزان، با مدلهای زیبا با یک ظاهر خیلی شکیل. ما این فضا را رها کردیم حتی شعارهای روی لباسها نیز رها شد.
کشورهایی آمدند از این شرایط اقتصادی خوب استفاده کردند، مانند ترکیه. ترکیه اکنون برای تولید لباس از طراحان تحصیلکرده ایرانی استفاده میکند. مدل را از آنها میخرد و در کشور خود با منویات خود بومیسازی میکند و به ما برمیگرداند. مانکنهایشان توی خیابانها تبلیغ میکنند و فروشندهگانشان هم درست در همین مسیر ولیعصر و پونک و سایر جاهای پرجمعیت و جوانپسند محصولات را عرضه میکنند. انسان اگر سعی کند نتیجه این سعی را بهزودی خواهد دید. آنها سعیشان را کردند و برداشت اقتصادی و اجتماعیشان را کردند. و ما در ایران غفلت کردیم.
مجموعهای از این موارد دست به دست هم داد و شرایط پیچیدهای را ایجاد کرد، وگرنه با خیلی از این دخترها یا پسرها که صحبت میکنید میبینید اعتقاداتی دارند، حتی نمازشان را هم میخوانند ولی میگویند شرایط این است که دستم را لاک بزنم، هر روز پاک کنم و دوباره بزنم. این شرایط یک عدهای را میکشاند به این سمت که اینگونه باشند، از آن طرف چه بهصورت واردات و چه به صورت قاچاق و چه بهصورت رسمی، طبق آمار ایران بالاترین مصرفکننده لوازم آرایش در خاورمیانه است، و الان کارمان به جایی رسیده که اسرائیل میگوید ایران را میتوانیم از طریق تحریم لوازم آرایش تهدید کنیم. یعنی کاشتهایم، درآمده و حال برای آب دادن می بایست شاهد درگیری مسئولان و مردم باشیم؛ بین این مردمی که خودشان در دو نسل گذشته و حاضر هیچکدام فاسد نبودهاند، حالت تعارضی ایجاد شده و نسل گذشته اگر بخواهد با نسل حاضر درگیر شود، منطقی ندارد؛ چون نسل حاضر بسیاری از سؤالها را جواب نگرفته است.
ما شرایط پیچیده و متعارض میخواهیم راههای ساده پیدا کنیم. راهها باید قطعا فرهنگی باشد و راه حل شتابزده به معارضههای اجتماعی میانجامد.
غرب زندگی را از طریق فیلم یاد میدهد. اگر بخواهیم رشد جوامع را قسمتبندی کنیم، یک دوره دوره نقالی بود، یک دوره دوره قلمزنی و اکنون زمان تصویرسازی است. البته قلمزنی و وعظ و خطابه را نفی نمیکنیم. کتاب و نقالی همچنان اهمیت دارد اما باید اینها آمیخته شود.
اکنون این سکس بسیار پیچیده و پنهانی در همین لباس پوشیدنها وجود دارد و در خلال آن اعتراضات نسل جوان هم نهفته است. این نوع آرایش مو در درونش اعتراض دارد. فرد خودش میداند که زیبا نیست ولی میگوید خوش دارم اینگونه آزار بدهم، خوش دارم من هم جزء متعرضان باشم.
آیا تغییر در رفتار تنها با تغییر در شناخت و نگرش فرد نسبت به موضوع پوشش رخ خواهد داد و اطلاعسانی از طرقی مانند هنر و غیره کافی خواهد بود؟
در جامعه معمولا دو دسته اثرگذارند. یکی آدمهای با بهرههوشی بالا که شیطنت را انتخاب میکنند و دیگر انسانهای باهوشی که جریان الهی را دریافت کردهاند و به عنوان یک سمبل مطرح میشوند و در جامعه هرکس هم معارض آنها بشود، میتوانند مجابش کنند و جریانساز میشوند. به عنوان مثال وقتی از یک خانم آرین پرسیده میشود: «چگونه حجاب را در آن شرایط انتخابکردی؟»، میگوید: «اسماعیلم بود، ذبحش کردم». این کار، کار سختی است.
یکی از آثار مهمی که نوع پوشش ایجاد میکند، تبعات اقتصادی است. مثل معروفی در غرب هست که میگوید اگر میخواهی در جایی کار کنی، اول سعیکن بر زنها اثر بگذاری، زیرا زنها محوریت دارند. زن مادر است، همسر است، دختر است و اثرگذار است، زن مصرف بیشتری نسبت به مرد دارد. اگر بنا باشد که لوازم آرایش را زنان مصرف کنند، اول باید با سریال و ماهواره و مجله و غیره نگاه زنان عوض شود.
با این حساب زنها را نشانه رفتهاند، آن هم در سنین 31 تا 91 سالگی، که عقل شکل گرفته است و تنها در این سنین است که فرد بین احساس و عقل مدام نوسان پیدا است.
رابطه توسعه ی غربی که این تمدن فعلی را ساخته با حجاب چیست؟ آیا روشی که سیاستمداران پس از انقلاب پیش گرفتهاند با طرز پوشش مردم ارتباط دارد؟
پس از انقلاب دشمن احساس خطر کرد و شروع به دست و پا زدن کرد. مرحله اول استعمار قدیم بود با مسئلهی جنگ. بعد از آنکه ارزشهای ما در دوران جنگ تجلی پیدا کرد و انقلاب اسلامی تجلی تازهای نشان داد، چرخشی در خلاف جهت کردیم. زمانی که جنگ را تمام کردیم، ما ملتی بودیم که گفتیم کمربند ها را محکم کنید تا بتوانیم عوارض جنگ و قبل از انقلاب را پوشش دهیم، اما چه کار کردیم؟ چیزی که درک کردیم این بود که دیگر راحت باشید، مصرف کنید. ملتی که هنوز به زیرساختهای مورد نظرش نرسیده است، آیا نباید تلاشش را به همان صورت دفاع مقدس نگه دارد تا بتواند اقتصادش را شکل دهد، تولیدش را شکل بدهد و به فرهنگش برسد؟ ما مصرفگرایی را شروع کردیم ولی فرهنگ را که زیربنای اصلی انقلاب بود فراموش کردیم.
در حالیکه فرهنگ زیربنا بود و سیاست و اقتصاد ذیل آن قرار میگرفت، ما اقتصاد را زیربنا فرض کردیم، آن هم با روش توسعه ی غربی. این باعث شد که فرهنگ را در نبود فرصت و امکانات با زور جمع کنیم و با زور برای مسائلی مثل پوشش آنقدر دایره را تنگ کردند که آدمها دیگر قدرت فکر کردن نداشتند. شما بهزور باید آن جوری باشید که ما میگوییم؛ اگر کاری که با اقتصاد کردند با فرهنگ هم میکردند این عوارض پدید نمیآمد. بعد ما آمدیم بعد از دوره هشتسالهی ساخت زیربناهای اقتصادی رسیدیم به دوره هشت سالهی آقای خاتمی؛ در این دوره ی هشت سالهی سازندگی که از فرهنگ غافل بودیم، آنهایی که فضا برای کارشان باز شده بود خوب کار کردند. مگر خود آقای خاتمی یازده سال وزیر ارشاد نبود؟ نتیجهی طبیعی فشارهای عجولانه و غیرفرهنگی و بهدنبالش آزادیهای غیرمعقول، بدحجابی است. بنابراین، ما واقعا جو کاشتیم چرا انتظار گندم داریم؟ حال جو درآمده است چون واقعا جو کاشتیم، حالا هم میتوانیم از امکانات فرهنگی موجود بهرهبرداری کنیم و از این تعارض نسلی استفاده سالم کنیم.
اگر محاورات صبورانه و صمیمانه داشته باشیم و کارهای فرهنگی عمیق بکنیم، آثارش ظاهر خواهد شد. یک دور جو کاشتیم و برای فصلی دیگر میتوانیم گندم بسیار خوب بکاریم و بعد برداشت کنیم. هیچکدام از جوانها نمیخواهند بالا رفتن سن ازدواج را تحمل کنند، هیچکدام نمیخواهند بالا رفتن آمار طلاق را تحمل کنند. این تجربهی تلخی بود که نسل موجودمان تجربه کرد، بنابراین، اکنون برآنیم تا زمینههایی را مطابق با عقل و منطق و شرع و مخصوصا با محبت بسازیم؛ هر بنایی خللپذیر است جز بنای محبت که خالی از خلل است. باید محبت کردن را یاد بگیریم.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.