شما اینجا هستید: صفحه اصلی آرشیو سوره (60-61) شماره هشتم تفکر ایران ایران، میانهی تفکر و فلسفه
1- تفکر چیست و پرسش از چیستی تفکر چه ضرورتی دارد؟ آیا خود این پرسش بصیرتزا و ناشی و یا علت تفکر است یا از فقدان آن برمیخیزد و چون ما دیگر تفکر نمیکنیم، از چیستی و ضرورت آن میپرسیم؟ آیا یک متفکر هیچگاه از تفکر میپرسد، آنگاه که در روزگار تفکر است یا پرسش از تفکر، پرسشِ روزگار عسرت و فراق از تفکر است؟
2- موضوع اندیشهی به تفکر موضوعی مدرن بلکه پستمدرن است و مانند تمامی موضوعات و مسائل اساسی روزگار ایرانزمین از آن رو در ایران طرح گردیده که در غرب طرح گردیده است و الا تفکر راجع به تفکر نیز مسئلهی ایرانی نبوده است و به سخنی اکنون نیز نیست. شاید در مغربزمین اولین کسی که نبود تفکر را فریاد کرد، نیچه بود و آنکه بحران تفکر و پرسش از تفکر را باب نمود هایدگر و شاگردانش بودند. خود هایدگر معتقد بود که پرسش از تفکر از آن روست که روزگار تفکر در غرب به محاق رفته است و از تفکر بهمثابه امری در بحران و نایاب و متزلزل باید سراغ گرفت. در اندیشهی هایدگر تفکر با نوعی نسبت با وجود و انکشاف و تجلی و همافقی با وجود و همزبانی و ظهور و دریدگی و بیرون جهیدن قریبالمعنی است. بهعبارتی تفکر، همآغوشی و نسبت وثیق با وجود است و چون اصل بحث وجود در فلسفهی غرب به فراموشی سپرده شده است تفکر دیگر جایگاهی ندارد و در بحران است. فلسفه یکی از انحای تفکر است که با نسبت یونانی و عالم یونانی پس از سقراط و ارسطو متناسب است و همانا نوعی حجاب و احتجاب نسبت به وجود را در خود پرورانده و اندکاندک خود حجاب وجود شده است و در سیری قهقرایی ما را از وجوداندیشی به موجوداندیشی و سپس مباحث نازلهی معرفتشناسی و در این اواخر فلسفههای زبانی بیمعنا و سطحی و منطقزده و سرانجام به پراگماتیسم کور رسانده و دیگر از وجوداندیشی که در روشنای پیشاسقراطی سوسو میزد خبری نیست. تفکر در زبان پستمدرنیسم معنایی وسیع و عمیق دارد و دلالت به نوعی جهانبینی و عالم و انکشاف و شهود دارد.
3- در دنیای سنتی، تفکر، عملی اصیل و الهی بود، از باطل سوی حق رفتن و با نوعی سلوک و رفتن و پوییدن همراه بود. خرق حجاب ظاهر و به باطن عالم رفتن. کما اینکه در آیات کتاب آسمانی ثمرهی تفکر، تصدیق و تسلیم و عبودیت بود و با تعقل و تدبر و مخصوصا تذکر هممعنا و همثمره بود. (برخی لغتشناسان معتقدند فکر، اصالتا فرک بوده است، فرک در لغت به معنای شکافتن، له کردن، دلک کردن و ... است) ثمرهی تفکر نوعی تذکر و انابه و توبه و اقبال است و این همان امری است که لحظهای از آن معادل هفتاد سال عبادت است. انصاف آن است که ما هنوز نمیدانیم تفکر در معنای قرآنی و دینی آن چیست و از آن غفلتی تاریخی داریم.
4- تفکر بُعدی فردی و بروزی اجتماعی دارد. تفکر یک نسبت وثیق و یک عهد و پیمان و میثاق و عقد است. تفکر رؤیت و حکایت است، تفکر چیزی از سنخ ایمان است، قلب، به تفکر، به تذکر آرام میگیرد. با تفکر، جان آدمی گرم میشود، جان آدمیان گرم میشود. با این نگاه و تعریف، روشن است که تفکر چیزی فرای امر تمدنی است. ممکن است در جامعهای انحای رسمی آموزش و گزارش و تقریر تفکراتی رواج داشته باشد، اما از تفکر خبری نباشد. ممکن است در جامعهای درس تفسیر و قرآن بهراه باشد، اما آیات قرآن، ایمانی برنیانگیزد و جانی را آرام ندهد و گرم نکند. کثرت ظهور تمدنی نهادهای تفکر دلالت بر وجود تفکر و نسبت ندارد. فیلسوف هر چند فلسفهها را خوانده است، اما از آن رو فیلسوف است که خود قدم در راه گذاشته و با وجود و هستی و خداوند نسبت برقرار کرده است. عارف هر چند آثار عارفان و شرح حال پیران طریق را میخواند، اما عارف بودنش به این امور نیست. او سلوک نموده و ریاضت کشیده و در امر عرفانی و شهود همداستان و همراه شده تا عارف و سالک گشته است.
5- فهمی رایج و شهودی همهگیر در میان اهل کتاب و تأمل ایرانزمین وجود دارد که تفکر ایران را مغشوش و نامتلائم میداند. این نابسامانی هم در عرصهی تمدنی ما قابل رهگیری است و هم در عرصهی فکر عیان و روشن است. دل ایرانیان یکدله نیست، هر ایرانی دل در گرو یاری دارد و صددله است و تفکر، کار قلب و دل است و تا یکدل نشویم یکدست نمیشویم. ما میترسیم، از یکدل شدن میترسیم. از تفکر و ذکر و دلدادن و اطمینان میهراسیم. امروزه نه دیگر تفکر قدسی داریم و نه جرأت و موقعیت تاریخی تفکر ناسوتی و شبهِ فکر ابلیسی مدرن را داریم و ماندهایم بین این دو نحو تفکر و دلدادگی. از فلسفه زیاد میگوییم اما فیلسوف نداریم، و از وحی پرگوئی میکنیم اما ایمانمان جمعی و راست نیست و به در و دیوار میزنیم و واژگان التقاطی میسازیم و چیزها را از جایگاهشان در کهکشان فکری-ذکری خودشان به در میکنیم و میخواهیم در آشوب خودمان جایی برایشان بسازیم؛ از التقاطهای فکری، چون فلسفهی اسلامی گرفته تا بانکداری اسلامی و خلاصه مدرن-اسلامی یا شاید اومانیسم اسلامی و البته در این نوع «فکر» همهچیز جا میشود حتی کفر اسلامی! روزگار ما ایرانیان مقتضی تفکر ناب و نسبت یکدست و دل یکدله نیست. ما در غیبت معصوم و انسداد درهای آسمان و پایان تاریخ اومانیسم، دیگر حبل متینی نداریم که به آن تمسک کنیم و از هراسها و تشتتها و چندگانگیها رها شویم، ما، یعنی حیثیت جمعی ما ایرانیان، توان دلباختن به تفکر دینی یا تعین غربی را نداریم و ناچاریم در این میانهی برزخی بنشینیم و مجادله و محاوره کنیم. اکنون تفکر در ایران معاصر بهمعنای ایجاد نسبتی یکدست و راست و ناب با خداوند، سخت است. اما طلیعهها و جوانهها نوید فردای بهتری را میدهند، نوید نسلی که فارغ از مرزهای جغرافیایی ذیل یک تفکر یا نسبت یا ایمان جمع میشوند و زمینهساز بسط تفکری دیگرگون را فراهم میبینند. تفکر البته در آن روزگار شاید اسمی دیگر داشته باشد، شاید چیزی شبیه ایمان یا حتی یقین؛ هر چه هست در آن روزگار، روزگار عسرت وحی تمام خواهد شد و ناطق و متفکر و متذکر و متدبر بزرگ، رهبری خواهد کرد و آدم و دولتش باز خواهند گشت و تفکر آدمی، عالمی خواهد شد.
پی نوشت:
1- دانشجوی دکتری حقوق عمومی دانشگاه امام صادق علیهالسلام
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.