وقتی به واژهی بسیج در گذر زمان توجه میکنیم، در ابتدا شهدای دفاع مقدس را به یاد میآوریم و بسیجیانی که در دفاع مقدس هویتی عالی و آرمانی از خود بروز داده و ترسیم کردند. جلوتر که میآییم، بسیج با مانور و حضور در گردانها و گشت شبانه و ایست بازرسی و احیاناً برخورد امنیتی و اطلاعاتی و از این قبیل کارها به ذهن متبادر میشود. اما اکنون دربارهی ذهنیت یک نوجوان و کسی که تازه پا به عرصهی اجتماع گذاشته دربارهی بسیج چه میتوانیم بگوییم و این ذهنیت واقعاً چگونه است؟
مدیر یکی از نهادهای علمی ـ نظامی در توصیف بسیج اینگونه میگوید: «بسیج امتداد مردمی نهادهای حاکمیتی نظام است». این جمله را مکرر و از جمله در یکی از مصاحبههایش با خبرنگار صداوسیما تکرار میکند. معنای این گفته چیست و چه دلالتهایی دارد؟ یا به عبارتی چه تلقی و تصوری از بسیج ما را به اینگونه اندیشیدنی میرساند؟
بسیاری از کسانی که در گفتارها و در نشریات و مکتوباتشان تعابیر انحرافی را در خصوص بسیج بهکار میبرند و سعی میکنند بسیج را یک تودهی بدون آگاهی قلمداد کنند که صرفاً براساس تحریک شدن از سوی گروهها و جناحهای قدرتطلب مورد استفاده ابزاری قرار میگیرند و فاقد هرگونه بصیرت و شناخت و آگاهی هستند و صرفاً براساس محرکات بیرونی، یکسری رفتارهای از پیش تعیینشدهای را انجام میدهند، کسانی هستند که یا در مقاطعی بهعنوان بسیجی لااقل در اوایل انقلاب حضور داشتهاند یا حداقل لمس کردهاند. چرا این افراد در مورد پدیدهای که کمابیش میشناسند و میدانند بسیج هیچکدام از اینها نیست و عمق بسیج تحریکشده با محرک بیرونی نبوده و میدانند بسیج براساس آگاهی و شناخت اقدام میکند و انگیزههای انقلابی دارد و قدرتطلب نیست ـیا حداقل اگر خودشان لمس نکرده باشند در اطرافشان فراوان دیدهاندـ چنین سخنانی میزنند؟
تشکیلات در تاریخ ما برای ما معنایی نداشته است؛ مثلاً آیا در صدر اسلام تشکیلات معنایی داشته است؟ در صدر اسلام، یک روح بلند نبوی با جان مردم سخن گفته است و هیچ خلائینیست که با تشکیلات پر شود. تعهد ما نسبت به همین روح، همهی کارها را پیش میبرد.
در بحث از بسیج، یک مقام بحث، مقام نظری یا ادبیات نظری است که ما بگوییم بسیج در انقلاب اسلامی چه جایگاهی دارد یا بنیانگذاران آن چه تعریفی از آن کردهاند و دنیا چه تعریفی از آن ارائه میدهد. مقام دیگر بحث عینی است؛ به این معنا که بسیجی که در فضای کشور ما نقشآفرینی میکند، چهقدر با ادبیات حضرت امام(ره) همخوانی دارد و یا اگر میخواهد همخوانی داشته باشد، باید چه کند. در ادبیات نظری و در نگاه حضرت امام(ره) بسیج همان انسان طراز انقلاب اسلامی است؛ بلکه انسان بازیگر انقلاب اسلامی است؛ یعنی عامل انسانی و فاعل انسانی انقلاب اسلامی از نگاه حضرت امام(ره) بسیج است. به بیان دیگر، با فعل بسیج و بسیجی است که انقلاب اسلامی «شدن» خود را رقم میزند.
میتوان همزمان یک فلسفه و یک واقعیت بود؛ من فلسفهای جسورانه و واقعیتی فروتنانهام. بنابراین اگر لازم آید که نه از واقعیتهایی که آفریدم بلکه از نفس خود سخن بگویم، باید جسورانه چنین کنم تا به واقعیت احترام گذارده باشم.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.