X

سخنی درباره‌ی تاریخ جهان (اونیورزال- هیستوری)

 
سخنی درباره‌ی تاریخ جهان (اونیورزال- هیستوری)
شروطی برای ورود به تاریخ جهانی
اشــــاره تاریخ جهانی چیست؟ از کی آغاز شده؟ یونان، پیدایش سرمایه‌داری و یا... و به ما چه می‌گوید؟ آیا تاریخی عام است و تقدیر همه‌ی ملت‌ها؟ آیا همه‌ی کشورها امکان ورود به تاریخ جهانی را دارند؟

  جهان انسان شد و انسان جهانی از این پاکیزه‌تر نبود بیانی (محمود شبستری گلشن راز)

 مفهوم «تاریخ جهان» (Univernat‌‌-History) که مارکس در آثار اولیه‌ی خود، هگل در «فلسفه‌ی تاریخ جهان» و کنت در «فلسفه‌ی اثباتی» خویش آورده‌اند و هم‌اکنون کاربرد آن در دانش تاریخ ملل مختلف محمول است، اصطلاحی جدید است جدید و به دوران پس از پیدایش بورژوازی (سرمایه‌داری) جهانی تعلق دارد که مناسبات گوناگون بین ملت‌ها و دولت‌های جهان ما وسعت و ژرفا یافتند!

یونانیان باستان که اعظم دانشمندان اولیه‌ی جهان را در دامان خود پرورانده‌اند، به جدّ می‌پنداشتند که تنها آن‌ها قومی متمدن‌اند و بقیه اقوامی وحشی‌اند؛ ما ایرانیان نیز دست کمی از آن‌ها نداشتیم و تصور می‌کردیم «هنر نزد ایرانیان است و بس» اما اصطلاح «تاریخ جهان» بدون مخالفت مطرح نگردیده است: عده‌ای به آثار مختلف و مغایر هم نزد ملل گوناگون دراین‌باره اشاره می‌کنند (1964,G.R.Potter)؛ جمعی هر نوع شرح و تبیین عالمانه را راجع به تاریخ ماهیتاً حاوی ردیه‌ای علیه مفهوم «تاریخ عام» می‌دانند (A. Heup، 1968) و کم نیستند محققان مورخی که بر وجود نارسایی‌های مختلف در این قلمرو تأکید می‌ورزند (Barraelough. G.1962).

حتی هوشمندترین فیلسوف تاریخ بشریت، یعنی هگل هم گرچه در «تاریخ جهان (Weltgeaehiehte)» خود از هند و ایران و چین یاد می‌کند، ولی آن‌ها را به «تاریخ جهان» راه نمی‌دهد.

در نگاه محققانه‌ی نخست شاید بتوان این واقعیت را پذیرفت که «تاریخ بشریت» یک تاریخ گسترده و جامعی است که در مسیر چندین هزارساله‌ی خود به ما انسان‌ها می‌گوید چه هستیم و چه نیستیم و از کجا آمده‌ایم و به کجا می‌رویم و از چه راه می‌رویم! ولی ما برابر این واقعیت نیز قرار داریم که در هیچ زمانی هیچ ملتی یا هیچ حرکت تاریخی و تفکری خواه سکولار یا ساکرال نتوانسته است بر تمام جهان تاریخ بشریت مستولی شود و هیچ فرهنگ معنوی‌ (کولتوری) زعامت تام و تمام (توتال) بر تاریخ بشریت نداشته است؛ و از این رو در اکثر موارد اصطلاح تاریخ عام بیش‌تر به زمان و مکان معینی محدود می‌شود.

مضافاً آنکه با رجوع به توده‌ی بسیار متراکم آثار گوناگونی که درباره‌ی «تاریخ عام» نگاشته شده‌اند (ر. ک: Sehufin. E، Univernalgenehiehte.1974، با آوردن نام بیش از هزار کتاب) ما با اشکالات عدیده‌ای درباره‌ی‌ رسیدن به نتیجه‌ای دال بر وجود تاریخ واحدی برای تمام جوامع روبه‌رو می‌شویم. زیرا هرچند در این طومارهای طویل در غرب و در شرق، فهرست مفصلی از نام ملت‌ها آمده است ولی آن‌ها نیز چه تواریخی که از آدم‌های وحشی شروع نموده و به انسان‌های متمدن کنونی رسیده‌اند و چه تواریخی که از آدم و حوا آغاز کرده و به جامعه‌ی الهی ختم نموده‌اند فاقد یک چنین سندیت علمی‌ای هستند.

 اکنون با توجه به مقدماتی که عنوان گردید به اصل موضوع می‌رسیم و آن شروع بسیار فشرده‌ی رئوس موضوعات و شواخصی است که می‌توانند مُحَرِّف ویژگی‌های اساسی تاریخ عام (اونیورزال هیستوری) باشند. دراین‌باره لازم است به کوتاهی تمام توضیح دهیم که: اولاً، این مشخصات به مرور فراهم آمده‌اند و هنوز هم به اتمام نرسیده‌اند؛ در ثانی، از طریق همین شواخص می‌توان، تقریباً فهمید که کدام ملت‌ها و منطقه‌های فرهنگی به «تاریخ جهان و جهانِ تاریخ عام» نزدیک‌تر شده‌اند، و برعکس کدام اجتماعات از شرکت در این «تاریخ جهان به لحاظ شهروندیت جهانی» که تشکیل یافتن عُرفی و مدنی آن آرزوی کانت بود تا حدودی دور و مهجور مانده‌اند!

حال با شرح محمل این مشخصات، توسط اجلّه‌ی علمای تاریخ غرب، تشریح اصل موضوع را شروع می‌کنیم. ابتدا توضیح می‌دهیم که این گره‌گاه‌ها که از 1945 (م.) به بعد گردآوری شده‌اند نشان دهنده‌ی «راه شروع به بحث (یعنی من حیث متدولوژیکی)» درباره‌ی کم و کیف تاریخ عام‌اند و بیان آن‌ها با این پرسش‌ها آغاز می‌شوند:

1ـ سؤال درباره‌ی وجود یک فرایند اساساً «واحد» در تاریخ بشریت!؟

2ـ مسئله‌ی فرهنگ‌ها (کولتورها) در این فرایند احتمالاً واحد!؟

3ـ تبیین و توزین مهم‌ترین عوامل محرکه‌ای (فاکتورهایی) که در ایجاد «تاریخ اونیورزل» مؤثرند!؟

4ـ مسببات و تعیناتِ ساختاری (استروکتورل) قابل مقایسه و سنجش در این جریان وسیع!؟

5ـ ملاحظات مکانی و زمانی توصیف‌پذیر و تبیین شونده درباره‌ی سیر و میسر ایجاد فرایند تاریخ عام بشریت!؟

نگارنده در زیر با مراعات حداکثر اجمال موضوعات مذکور در فوق را از زاویه‌ی دید متفکران غرب شرح می‌دهد:

 نخست، مسئله این است که آیا اساساً مسیر تاریخ بشریت نشان‌دهنده‌ی جریانی متمادی و به هم پیوسته‌ای است، که از آغاز تاکنون استمرار یافته است؟ در پاسخ به این پرسش مورخان محقق معتقدند که وجود یک چنین فرایند عام و دربرگیرنده‌ای طی بررسی‌های گوناگون، آن هم به صورت تاریخ واحد بشریت، تاکنون به اثبات علمی نرسیده است (Golomann.1960، Waltgenehiehte)؛ و ما (مورخان) در تقحصبات خود با یک فاکتور مسلط (dominant) برای تمام تاریخ بشریت به هیچ‌وجه مواجه نیستیم (F. Braudel)؛ زیرا اصولاً فرایند تاریخ پیچیده‌ترین نظام (ارگانیسم) زنده‌ای است که تاکنون می‌شناسیم و خلاصه‌سازی آن بسیار مشکل و بعید است (E.Fueter)!

تصور عالمانه‌ی وجود چنین وحدتی باید این اتحاد را به هریک از جریان‌های نیرومندی مانند گسترش اقتصادیات، فنون و صنایع، علوم، فرهنگ معنوی (کولتور) و تمدن مادی (سیویلیزاسیون) و افزایش سیاسی حقوق مدنی ارجاع دهد و پاسخ‌های مناسبی دریافت کند. ولی ناهمانندی ملت‌ها و فرهنگ‌های آن‌ها و سطح نازل آگاهی عمومی طی قرن‌های متمادی و به‌خصوص تغایر بین شرق و غرب تاکنون یک چنین پاسخ‌هایی را به ما نداده است. حتی کلیت‌اندیش‌ترین متفکر تاریخ بشریت یعنی هگل، در «هیستوریسم» فلسفه‌ی تاریخ جهان خود، چنین وحدتی را تنها به «منطقه‌ی فرهنگی غرب (afendfandineherKulturkreis)» محدود می‌سازد!

اما از سوی دیگر تمسک به نظریه‌ی تکامل (Evolution‌‌-Theorie)» برای پذیرفتن حرکت کلی تاریخ بشریت به سوی «تاریخی عام» نیز همانطور که گروسه و روماین (R.Groussetو Romein) و دیگران[1] متذکر شده‌اند، محققان مورخ را دائماً با وجود و بروز جهش‌ها (موتاسیون‌ها)، رستاخیزها، خلاقیت‌ها و یا برعکس تخریب‌ها و دگردیسی (مسخ)‌‌های تمدن‌ها و فرهنگ‌ها مواجه می‌سازد (ر ک: ابن‌خلدون، توین‌بی، اشپنگلر و دیگران) که مسیر تکامل را با گسل‌های بسیار درگیر می‌کنند!

این اشکالات سرانجام باعث آمدند که اگبرن (ogburn) به سال 1922 به جای تکامل (Evolution) «تحول اجتماعی (Aoe. Eha) را محمول سازد که خود این مقوله بر اشکالات مورد بحث ما افزوده است. از این زمان به بعد در مسیر شکل‌گیری افکار اجتماعی دورکهایم و ماکس وبر (Durkheim، M. Weber) اساساً نه‌تنها اندیشه‌ی وجود خط مستقیم (Lineal) و نقطه‌ی پایان برای تاریخ عام کنار گذاشته شده است، بلکه از «شبه قانونمندی» در تاریخ سخن می‌رانند (Poyyer).

در طرح مارکسیستی نیز که از سه دوره‌ی تاریخی (کمون اولیه، فرون وسطی و بورژوازی) صحبت می‌شود، مطالعات دقیق‌تر نشان می‌دهد که بین بخش زیربنایی اقتصادی سیاسی (پلیت اکونومیکی) و بخش روبنایی فرهنگی (کولتورل) در سیر تکامل تاریخی جوامع بشری ناهمانگی‌هایی مشاهده می‌شود. خود مارکس به این طرح معروف تاریخی خود، که به شدت جنبه‌ی «تاریخ عام و جهانی» پیدا می‌کند، بیش‌تر با دیدی ایدئولوژیکی می‌نگریسته است. بنیاد رویکرد دیاماتیکی و هیستوماتیکی مارکس و لنین به رویداد تکامل تاریخ عام جهانی (اونیورزال هیستوری) در واپسین تحلیل‌های آن‌ها مبتنی بر وجود فرایندی منفصل و متصل از امکانات بی‌شمار گوناگون است و بر همین اساس لنین از «حرکت‌های بازگشتی‌ای» در تاریخ بشریت سخن می‌راند که باعث می‌شوند تاریخ گاه «بیراهه‌هایی» را طی می‌کند و مسیر آن «مارپیچ (Ziekgag)» مانند می‌شود[2]!

این توضیحات در کل مبین آن است که تاریخ عام (Uni. His.) بشریت یک پروسس کاملاً پیش‌رونده و قانونمند نیست! احتمالًا‌ هگل به درستی می‌گوید که سخن گفتن از یک فرایند عامی، مانند تاریخ بشریت، که آغاز و پایان آن مشخص نیست و اول و آخر این کهنه کتاب افتاده است، بی‌معنی است! تقسیم‌بندی محمول تاریخ به قبل و بعد از میلاد (و یا قبل و بعد از هجرت در بعضی از کشورهای اسلامی) تنها دارای این مزیت است که در فرایندهای رها و پراکنده‌ی تاریخ به هر تقدیر نظمی ایجاد می‌کنیم.

دوم، وضع و موضع‌گیری فرهنگ‌ها در فرایند «تاریخ عام» است: بین زمان قدیم و جدید از ابن‌خلدون می‌گذریم و تنها به اشپنگلر و توین‌بی‌اشاره می‌کنیم با این تحول فکری روبه‌رو هستیم که زمانی برای تعیین تاریخ عام به جست‌وجوی «تاریخ ملت‌ها (ناسیون‌ها) می‌پرداختند، ولی سپس توجه را به شناخت فرهنگ‌ها معطوف نمودند و در این‌باره به این رویکر رسیدند که «تاریخ عام» را نباید با «فرهنگ‌های عظیم و زماندار» در ارتباط مقایسه‌ای قرار داد! زیرا، هرگاه و آنگاه که می‌خواهیم تاریخ عام جهان را بر معنای وجود فرهنگ‌های معروف امعان معنی کنیم، تحقیقات قوم‌شناسانه، انسان‌شناختی و جامعه‌شناسانه‌ (اتنولوژیکی، آنتروپولوژیکی و سوسیولوژیکی) ما را با ابهامات گوناگون مواجه می‌سازند: اولاً، با همه‌ی تفحصات ارجمندی که درباره‌ی «ماقبل تاریخ» ملت‌ها انجام گرفته است، گذشته‌ی این فرهنگ‌ها در این مقطع زمانی پیش‌تاریخی ناشناخته مانده است. گذشته از این واقعیت، فرهنگ‌های بزرگ اولیه (هندی، چینی، ایرانی، مصری و به‌خصوص یونانی و مانند این‌ها) چنان استقلال و به نفسه‌گی‌ای نشان می‌دهند که متصل ساختن تاریخی آن‌ها به هم، آن‌ هم در فضای واحدِ «تاریخ بشریت»، بسیار مشکل است! ثانیاً، زمان پیدایش این فرهنگ‌ها، نحوه‌ی تمادی تاریخی آن‌ها طی اعصار بسیار طولانی، امکان تأثیرگذاری آن‌ها بر هم (آن هم در فواصل جغرافیایی دور از هم) و به‌خصوص ناهمانندی و ناهماهنگی بین ایجاد آن‌ها مانع بزرگی بر سر یکپارچه تصور نمودن و هم‌ذات پنداشتن آن‌ها در یک مفهوم سقفی وسیعی نظیر «اونیورزال هیستوری» است.

از یاد نبریم که گاه در این راه با وقوع نوادر عجیبی روبه‌رو می‌شویم:

مگر نه این است که فرهنگ پیش فئودال کنفوسیوسی ولائوتسه‌ای چینی ناگهان درصد سال اخیر خود را به سوی فرهنگ مارکسیستی مائو تسه‌ای سوسیالیستی پرتاب کرده است؛ و یا ملت و دولت پر سر و صدای آمریکا، کشور نیست که من حیث دامنه‌ی فرهنگ جهانی نه دوران باستان و نه قرون وسطایی داشته است. پس وقتی ما می‌گوییم که تمام فرهنگ معنوی اروپایی طی دو هزار و پانصد سال اخیر بین «عقل (Logos) » یونانی و خداوند (Theos)» مسیحی در نوسان است، آیا این بیان ما اساساً برای شبه فرهنگ (پاراکولتور) آمریکایی مفهومی دارد؟ آیا یک فرانوس می‌تواند خود را بافلان آمریکایی خویشاوند فرهنگی (کولتورل) احساس کند؟ و شگفتا که آن‌ها به لحاظات دیگری با هم در یک «اونیورزال هیستوری» اقتصادی، اجتماعی، علمی، فنی و سیاسی هم پیمان‌اند. و از این شگفت‌انگیزتر آنکه فلان عارف مسلک ایرانی در آغوش ویلیام جیمس پراگماتیست آمریکایی ابلهانه آرامش می‌یابد!

سوم، توزین و تبیین مهم‌ترین عوامل محرکه‌ی (فاکتورهای) ایجاد «تاریخ عام جهانی» است.

برودل (Brouudel) به حق تأکید می‌ورزد که ما تنها با یک «فاکتور» سر و کار نداریم. او و مورخان نامدار دیگر به عوامل مختلفی اشاره دارند که نگارنده در زیر حداقل به چند عامل مسلط‌تر اشاره‌ای می‌کند: نخست عامل عام سیاسی، از نخستین شکل مفهومی و اساسی آن نزد ارسطو (یعنی «موجود مدنی‌اابطبع و ZoönPolitikön) تا «انسان سیاسی» کنونی (homo folitieus). در این واقعیت که سیاست (رهبری و اداره‌ی دولت‌ها و ملت‌ها) در مواقع صلح و هنگام وقوع جنگ‌ها به‌ویژه جنگ‌های بزرگ نقش‌های عمده‌ای در تاریخ جهان ایفاء نموده است و حتی مرزهای فعلی بسیاری از کشورها (من جمله میهن ما) محصول جنگ‌ها و صلح‌های مختلف است، تردیدی نیست. هم اکنون نیز امکان یا عدم امکان ایجاد یک صلح عام و جهانی یکی از موضوعات مهم در راه به وجود آوردن «تاریخ عام جهانی» است. هرگاه بتوان بر اساس اثر کانت، یعنی «فلسفه‌ی تاریخ جهان من حیث شهروندیت جهانی» ابتدا نظام سیاسی کشورهای جهان را ملزم به پذیرش «جمهوریت» نمود و سپس نمایندگان این جمهوری‌ها را با حفظ استقلال ملی وـ شأن مستقل فرهنگی کشورهای آن‌ها در سازمان ملل متحد جهانی‌ای جمع آورد تا تمام موضوعات مربوط به مناقشات بین‌المللی را در نهایت انصاف و عدالت حل و فصل نمایند، در این صورت می‌توان متوقع بود که سیاست گام مهمی در ایجاد «اونیور زال هیستوری» برداشته است. ولی در تخالف کامل با این تفکر ایده‌آلیستی (کانتی و هگلی) دربار‌ه‌ی ایجاد «جهانی صلح‌آمیز» و نه طرحی مارکسیستی که ایجاد تاریخ متحد جهانی را تنها بعد از نابودی کاپیتالیسم جهانی ممکن می‌داند ما با اشکال تهاجمی‌ای نیز روبه‌رو هستیم که نه فقط فرهنگ‌های کهنسال ملت‌هایی را با تلاشی روبه‌رو ساخته است، بلکه وحدت مصنوعی و صوری‌ای بین آن ملت‌ها ایجاد کرده است (مانند هجمه‌ی اعراب به ایران، مصر، سوریه، عراق و نقاط دیگر، و یا هجوم ضد فرهنگ آمریکایی امروز به تمام کشورهای جهان[3]!).

 موضوع جمعیت و نقل و انتقال آن و مهاجرت‌های آزادانه و اجباری از مکانی به مکانی (Poyulation)، که این حرکت جمعیت‌ها به طور حتم بر وضع ملت‌ها به لحاظ شرکت آن‌ها در «اونیورزال هیستوری» اثرات پایداری بر جای گذاشته است! کافی است به نحو گذرا بر دگرگونی‌هایی انگشت بگذاریم که مختصر آن‌ها در زیر می‌آیند: بر «تغییر قشربندی اجتماعات»؛ هر «مرحله‌بندی کردن تاریخی (پریودیزه کردن) حیات یک ملت (اروپاییان و غربیان و کشورهای اسلامی هنوز و آن هم در تخالف با فرهنگ ملی خویش تاریخ خود را به قبل و بعد از میلاد، یا قبل و بعد از هجرت تقسیم‌بندی می‌کند!)؛ بر تغییر «هویت» یافتن ملیت یک کشور (مانند ایرانیت ایرانیان که پس از ساسانیان تدریجاً به سوی عربیت اسلامی و سپس اسلامیت ایرانی عربی متمایل گردید و یا ملیت مصری به کلی قلب ماهیت یافت و تقریباً نابود شد)؛ بر تمرکز نژادی و قومی (نظیر آذری‌ها در شمال ایران و عرب‌ها در جنوب و یا رنگین پوستان آمریکایی در بعضی از شهرهای آمریکا).

البته این مهاجرت‌ها و نقل و انتقال جمعیت‌ها و اختلاط‌هایی که پیش می‌آیند می‌توانند در مسیر ایجاد هم‌زیستی بین انسان‌ها و پایه‌گذاری «اونیور زال هیستوری» دارای محاسنی نیز باشند؛ ولی نکته‌ی مهم این است که ما هنوز در قلمرو جامعه‌شناسی تاریخی، سیاسی و فرهنگی با مطالعات همه جانبه و متکی به آمار و ارقام پیرامون این‌گونه اختلاط‌های جمعیتی که شگفتا در زمان ما گاه به شدت مسئله‌ساز نیز هستند روبه‌رو نیستیم![4]

 در اعداد عوامل مهم مددکار ( بازدارنده) «اونیورزال هیستوری» می‌توان به شرح «سپهر نیروهای عقلانی‌ای» به اصطلاح شاردن (Teilh... deehardin) «Noosjhare» پرداخت که اشکال رسالتمندانه‌ی (میسیونِر) دینی، فلسفی و ایدئولوژیکی آن‌ها هنوز در جهان‌بینی ملت‌ها نقش‌های مهمی را ایفاء می‌کنند! Groussetبه درستی توضیح می‌دهد که این گرایش‌های فکری وقتی به صورت سیستم درمی‌آیند (مانند کاپیتالیسم، سوسیالیسم، ناسیونالیسم و یا انواع پنهان‌تر آن‌ها نظیر ایده‌آلیسم و ماتریالیسم) چه بسا توده‌ها را به سوی انجام تمایلات ارزشمدارانه‌ای می‌کشانند که در تحقیقی دقیق‌تر و انتقادی نسبتی آن‌ها روشن می‌گردد. جریان‌های مربوط به سپهر نیروهای عقلانی، به‌خصوص آنگاه به شدت بر عواطف و آگاهی انسان‌ها اثر می‌گذارند که این اندیشه را به ذهن آن‌ها القاء می‌کنند که گویا آن‌ها وقتی در این جریان‌ها شرکت نمودند، شریک خواست‌های متعالی و جهانی تمام بشریت هستند![5]

چهارم، تعیین مسببات و تعینات ساختاری (استروکتورلِ) قابل سنجش در جریان گسترده‌ی «اونیورزال هیستوری» مربوط می‌شود که در این‌باره دو رویکرد به این رویداد مشاهده می‌گردد که نشان دهنده‌ی دو گونه برخورد با تاریخ بشریت است:

یکبار به گونه‌ی مقایسه‌ای استروکتورهای مختلف تاریخی را با هم می‌سنجیم و زیاد درگیر مسائل زمانی و مکانی نیستیم؛ باردیگر به تفحص در وقایع مهمی می‌پردازیم که در طول تاریخ بشریت انواع گوناگون ارتباطات متقابل و متعاکس را با هم برقرار می‌سازند. در این حالت توجه ما به «سنخ‌ (تیپ) ‌شناسی» پدیده‌های ساختاری است؛ مثلاً چه همانندی‌های ساختاری‌ای جوامع صنعتی با هم نشان می‌دهند؛ و یا این واقعیت مدنظر است که بعضی از این سنخ‌های اصلی ساختارِ صنعتی می‌توانند عوامل مؤثری در ایجاد «اونیور زال هیستوری» باشند (رجوع شود به‌خصوص به آراء M. Weber، M. Blochو Hintge).

 پنجم، حیطه‌ی ملاحظات گوناگون در قلمرو «تاریخ عام جهانی» است:

در این زمینه تحقیقاتی وجود دارد، هم توسط غرب‌شناسان و هم از جانب اسلام‌گراها مطرح گردیده‌اند و از زمان آلتهایم و مایر، (F. Altheimو E. Meyer) توجه ما را به هماهنگی‌های بین شرق و غرب در تمام ادوارمیانه (قرون وسطی) و به تبادلات مختلف بین مناطق اروپا آسیایی (اوروآسیا) و مسیحی اسلامی طی زمانی نسبتاً طولانی معطوف داشته‌اند. در همین قلمرو مورخان به سوی دوران «پیشین تاریخ» و اهمیت آن در بنیادگذاری احتمالی یک «اونیورزال هیستوری» نظاره‌ای نموده‌اند که البته در تمام این موارد باید از ارزش‌گذاری افراط‌آمیز به این جریان‌ها خودداری کرد.[6]

 اکنون در پایان این بحث نگارنده به عنوان شاگرد آلفردوبر، برادر و جانشین ماکس وبر در دانشگاه هایدبرگ آلمان مایل است مجملی را بر آن مفصل اضافه کند. اما قبلاً لازم است یادآور شوم که هم آلفرد و بر در «تز» معروف خودـ (نود سال قبل) که تفوق تدریجی و مخرب تمدن مادی (سیویلیزاسیون) را بر فرهنگ معنوی (کولتور) طی صد سال آینده در تمام کشورها پیش‌بینی نموده بود، و هم ماکس وبر در «جامعه‌شناسی دین (Religionssogiologie)» خویش که شروح مفصلی درباره‌ی نقش بودائیسم، اسلام و مسیحیت در فرایند تاریخ جهان ارائه داده است، هر دو گام‌های مهمی در طرح‌ریزی «اونیورزال هیستوری» بر داشته‌‌اند!

 

  اما خلاصه‌ی مطالب نگارنده:

1ـ در گذشته‌ی بسیار طولانی کشورهای جهان تمایل صادقانه‌ای به ایجاد تاریخ عام بشریت دیده نمی‌شود. گرایش عمومی چند ملت صاحب نام بیش‌تر متوجه تسلط یافتن بر جهان بوده است. در ایران باستان خودمان (از هخامنشیان تا ساسانیان) زمامداران با وجود «منشور حقوق بشر کورش به‌سوی ایجاد امپراتوری عظیمی تحت رهبری شاهنشاه ایران تمایل داشتند و (در الواح موجود) افتخار می‌نمودند که «نیزه‌ی مرد پارسی بسی دور رفته است» همین قصدمندی البته گویا با نیت خیر نزد مسیحیت و اسلام نیز در تمام سده‌های میانه‌ی پانزده (و دوازده) قرنی نیز دیده می‌شود.

 

2ـ با پیدایش بورژوازی، آنطور که فلسفه‌های تاریخ ویکو، کندرسه، بوسوئه، کانت، هگل، مانیفست مارکس و نیز دو تز سکولاریزاسیون و راسیونالیزاسیون ماکس وبر بیان می‌دارند، حرکت به سوی ایجاد «تاریخ عام جهانی» آغاز می‌گردد و نمونه‌ی ممثل و احتمالاً کامل‌ترین شکل ایدم‌آلیستی و بورژوایی آن همان است که کانت در اثر خود «فلسفه‌ی تاریخ جهان (مقصود جهان تاریخ است) من حیث شهروندیت جهانی (Wéltburgerlieh) مطرح ساخته است! ولی بورژوازی (سرمایه‌داری جهانی) تاکنون هم اصلی‌ترین عامل ایجاد تاریخ واحد بشریت، هم بزرگت‌رین خصم پدیدآوردن چنین اتحاد صادقانه‌ای بوده است. مانیفست مارکس به بهترین وجه این چهره‌ی دوگانه‌ی بورژوازی را برای ماتریالسم نموده است!

 

3ـ از دیدگاه جامعه‌شناسی تاریخی و از زوایه‌ی دیدی گسترده ایجاد یک تاریخ عام (اونیورزال هیستوری) لازم و حتمی به نظر می‌رسد؛ زیرا: همانندی کلی نظام بیولوژیکی دستگاه ذهن و سیستم زیست‌شناختی تمام انسان‌هاـ غیر از اختلالات فرعی و جزیی در این زمینه و یکسانی نظام جهانی طبیعت در زمین زیستگاه ما صرف‌نظر از اختلافات فرعی زیست محیطی نزدیکـ شدن هرچه بیش‌تر مناسبات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ملت‌ها به هم به‌خصوص در اثر توسعه‌ی فرایندهای گسترده و قدرتمند سکولاریزاسیون، اوربانیزاسیون، صنعتی شدن، راسیونالیسم، اومانیسم، کریتسیسم، سیانتیسم، تکنولوژیسم و پیامدهای بی‌شمار این جریان‌ها انتقال تدریجی مسائل درون اجتماعی کشورها به مشکلات برون اجتماعی (مانند زیست محیطی کلی و جزئی) و نظایر این وقایع طبعاً و جبراً مرزهای جغرافیایی و ارتباطی بین ملت‌ها را کنار خواهد زد و حتی نگارنده بر این ادعا تأکید می‌ورزد که پیدایش منطقه‌های فرهنگی خاص و ایجاد اتحادیه‌های گوناگون منطقه‌ای که هم اکنون در شُرُف تکوین‌اند، می‌توانند به منزله‌ی پیش پله‌های صعود به تاریخ عام بشری در آینده تلقی گردند!

 

4ـ علل اصلی‌ای که به عقیده‌ی شارح این کلام می‌توانند مانع از دست یافتن به یک چنین برنامه‌ی ارجمندی باشند، یکبار تضادهای اقتصادی سیاسی (پلیت اکونومیکی) محصول سرمایه‌داری جهانی، و بار دیگر تناقض‌های فرهنگی ناشی از اوتوپیسم و شیلیانیسم و ایدئولوژی‌های عقیدتی و ایمانی است، که این دو عامل تاکنون قرن‌ها افراد بشر را به جنگ‌های غارتگرانه و خصومت‌های استعماری کشانده و یا آن‌ها را به سوی نبردهای احمقانه‌ی صلیبی رانده است! فراموش نکنیم که ناسیونال سوسیالیسم فاشیستی هیتلری نیز طالب جهان واحدی بود که اما در آن می‌بایست قوم برتر و خدای گونه‌ی (نیچه‌ای) ژرمن نقش سیادت و آقایی را بر سایر ملت‌ها به عهده گیرد!

 

5ـ با پرتاب نظری بسیار وسیع به تاریخ بشریت، از آغاز تاکنون، که شاهد آن هستیم پیش‌درآمدی برای ورود به فضای باز «اونیورزال هیستوری» می‌باشد که شبح شکوهمند پیدایش آن را در افق آینده‌ی بشریت مشاهده می‌کنیم. البته وحدت تاریخ جهان که از آن سخن می‌رانیم همبودی متضادی است از همانندی‌ها و ناهمانندی‌ها و وحدت ضد دینی است با حفظ استقلال واحدها که نبضّان نهفته در این جمع اضداد را از هگل تا مارکس برابر ما نهاده‌اند. این آرمانی است برای اکنون ماست نگارنده در «جامعه‌شناسی تاریخی» خود آورده است:

آنچه در تمام دوران طولانی تاریخ، از اسطوره‌ها تا ادیان، به عنوان هستی محض تاریخ مطرح گردیده بود و سپس توسط هگل و مارکس به درون مایه‌ی واقعی وجود و حرکت عالم و آدم مبدل گشت؛ در حقیقت متعلق به فرزند کیهانی آینده است که دیگر با تاریخ جهان و جهان تاریخ فرزندانه آشتی کرده است و با «خود» و «دیگری» خصومتی ندارد؛ اما تا تولد این فرزند راه دور و درازی در پیش داریم!  

 

 

 

 


[1]ـR. Grousset. فرهنگدرجریانتاریخ(1955/ آلمانیفرانسه)ـy. Romein. تاریختئورتیکی(1947/ آلمانیفرانسه)

 

[2]ـ Marx‌‌-Engels.Werke. 13,1964

Kon, L. S. Dialektik der Ru”cknta”ndigkeit 1940 (70)

با دیکالتیک رجعت افلاطن مشتبه نشود که دکتر حقشناس عزیز برای انقلاب اسلامی ایران آورده است! (زندهیاد)

 

[3]ـy. Engel. تاریخاونیورزالوتاریخجنگها(1970)

R. Aron. جنگوصلح(1963)

[4]ـReinhard/ Duyaquier.تاریخعمومیجمعیتجهان(1968).

y-y. S/engler.Poyulationchangen... (1900).

[5]ـR. Goldammer. نزدAnderle وGrousset. 1954

Grousset.UNESCO.

Aeham. 1971.

Goldmann.علوماجتماعیوفلسفه. 1971.

[6]ـA. Heup. 1968. امکاناتتاریخجهانامروز

K. ehrist, y. Vogt. 1970. تاریخدورانباستان

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی