... هان، هان، ای دوستان و برادران! لختی سر از خواب غفلت بردارید و از بیهوشی به خود آیید و حجاب را از دیده براندازید و عقل و علم را پیشرو و هادی خود نمایید و کمی به هر طرف نظر دقت و اعتبار افکنید. ملاحظه کنید که چه سان در بیابان جهالت سرگردان و در بحر غفلت غوطهورید. چگونه کلید امور، پیچ در پیچ و نتایج زحمات، نابود و هیچ است؟ دشمنان دین و مملکت از هر جهت، اطراف و اکناف مسلمین را احاطه نموده، راه کسب و تجارت را از هر سو بر ایشان مسدود کرده و به الوان امتعه خود، ما را چون اطفال بازی داده، هر دم به رنگی و هر ساعت به نیرنگی، چنگال نفوذ خود را در بلاد اسلام محکم بند نموده[اند].
در بررسی تاریخ اجتماعی اقتصادی و سیاسی ایران (دورهای که از سلطنت صفویه آغاز میگردد) به منظور کشف و فهم علل وقوع رویدادهای اقتصادی و سیاسی توجه به مسئلهی چگونگی تشکیل و ترکیب اجتماعی طبقهی کُمپرادور (طبقهی پیوسته به امپریالیزم سرمایهداری)1در ایران امری ضروریست زیرا در این بررسی ترکیب عوامل «داخلی» با عوامل «خارجی» و تبدیل آنان به یک سازمان واحد کاملاً آشکار میگردد. اگر در بررسیهای اقتصادی و اجتماعی تنها به بررسی روابط خارجی ایران بپردازیم و به نقش عوامل داخلی در رویدادهای اقتصادی و اجتماعی توجه نکنیم در حقیقت و عمل، یک بررسی ناقص انجام داده و از شناسایی حقایق خودداری کردهایم باید به این امر توجه داشت که عوامل «خارجی» بدون همکاری عوامل «داخلی» قادر به هیچگونه اعمال قدرت چه اقتصادی و چه نظامی در مورد مردم ایران نیستند و برنامههای تحریمشان قابل اجرا نیست.
اگر بخواهیم مواجههای را که نظام جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی با غرب داشته، صورتبندی کنیم به این نتیجه میرسیم که با غرب ـبه عنوان یک جبههـ مواجههی مرکبی داشتهایم. یعنی نمیتوان اینگونه تفکیک کرد که در مقطعی مواجهه سیاسی بوده، بعد به مواجههی اقتصادی تبدیل شده و بعد به مواجههی فرهنگی یا صورت دیگر. حقیقت این است که تمدن غرب کلیتی سیاسی، اقتصادی و فرهنگیاست. مجموعهای منسجم که علیرغم اختلافات نظرها و تاکتیکهای مختلف و اختلاف سلیقههایی که در آن وجود دارد، در مواجهه با انقلاب اسلامی و نظام اسلامی ثابت قدم بوده و نظر مشخصی داشته است.
تاریخ محلی مطالعهی تاریخ بر بنیاد یک محل جغرافیایی خاص است. اغلب بر یک اجتماع محلی خاص تمرکز دارد و مشمول ابعاد اجتماعی و فرهنگی است. گونهای تاریخ که در معدود نوشتارهای فارسی تحت استدلالات گوناگونی به حیطهی کاربردی پیوند داده میشود. از نگارش تاریخ محلی بهمثابه قطعات ارزشمند برای تشکل تاریخ ملی و جایگاه نگرش محلی در جغرافیای سیاسی واحد گرفته تا تاریخ محلی بهمثابه پلاکهای مجزای هویتیــ مکانی. همچنین همگرایی و تمایزات روششناسانهی آن با تاریخ اجتماعی، جغرافیای تاریخی، فولکلور، جغرافیای انسانی و جامعهشناسی تاریخی مورد نظر قرار گرفته و نیز به تاریخ محلی چه در ایران و چه در نقاط دیگر جهان بر اساس دورهها و سیر دگردیسیهای گوناگون پرداخته شده است.
تاریخنگاری محلی به آثاری که به تاریخ و شرح حال مردم یک واحد جغرافیایی (روستا، شهر، استان یا ایالت) اختصاص دارند، گفته میشوند. برخی از دانشمندان ساکن در شهرها و محل سکونت خود، برای نشان دادن عظمت فرهنگی شهر خود دست به نگارش فرهنگنامهها و تاریخنامههایی برای معرفی بزرگان و مشاهیر علمی زدهاند. این فرهنگنامهها و تاریخنامهها عاملی مؤثر در توسعهی علم و تمدن در شهرهای جهان اسلام موجب توسعهی دانش تاریخ اجتماعی گردید. محققانی که دربارهی تاریخنگاری محلی تحقیق و پژوهش کردهاند این تواریخ را به دو دستهی بزرگِ دنیوی و دینی، ویا دنیوی و عمومی، و یا تاریخنامه و فرهنگنامه تقسیمبندی کردهاند.
سنت تاریخنویسی محلی در ایران قدمتی دیرینه دارد (سدهی سوم هجری) که بالطبع آثار ارزندهای در زمینهی تاریخ محلی به بار آورده است. این نوع تواریخ با اولویت مکاننگاری، اطلاعات وسیعی از تاریخ تمدنی، تحولات اجتماعی، اقتصادی یا منطقهای و جغرافیایی به ثبت رساندهاند. نمونههای آن دامنهی گستردهای در تاریخ ایالات و ولایات (ولایات دارالمرز گیلان)، بلدان (معجم البلدان)، مزارات (شد الازار فی حط الاوزار عن زوار المزار یا مزارات شیراز)، رجال (مفاخر خراسان)، سیاحات (بستان السیاحه)، فتوحنگاریها (فتوح البلدان) جوامع (جامع مفیدی)، جغرافیانویسی (جغرافیای حافظ ابرو) و... ایجاد کرده است که جملگی ذیل تاریخ محلی قرار میگیرند[1].
اگر پروندهای وجود داشته باشد که عنوان روی جلد آن «رشتهی تاریخ محلی»[1] باشد، قاعدتاً مفروض بوده است که واقعیتی با عنوان تاریخ محلی وجود دارد که این پرونده در صدد است مباحثی را دربارهی آن واقعیت عرضه کند. باور به واقعیت تاریخ محلی بدان معناست که در پیشینهی تاریخنگاری ما دقیقاً چیزی با عنوان «تاریخ محلی» به عنوان «یک نوع خاص» از تاریخنگاریـ وجود داشته است و بداهت داشتن مفهوم تاریخ محلی بدان معناست که امروزه وفاق و تفاهم فراگیری میان اعضای خانوادهی بزرگ تاریخ بر سر این مفهوم وجود دارد.
جهان انسان شد و انسان جهانی از این پاکیزهتر نبود بیانی (محمود شبستری گلشن راز)
مفهوم «تاریخ جهان» (Univernat-History) که مارکس در آثار اولیهی خود، هگل در «فلسفهی تاریخ جهان» و کنت در «فلسفهی اثباتی» خویش آوردهاند و هماکنون کاربرد آن در دانش تاریخ ملل مختلف محمول است، اصطلاحی جدید است جدید و به دوران پس از پیدایش بورژوازی (سرمایهداری) جهانی تعلق دارد که مناسبات گوناگون بین ملتها و دولتهای جهان ما وسعت و ژرفا یافتند!
کاغذی از وسط بهگونهای تا خورده که به دو قسمت مساوی و مشابه تقسیم شده. روی یک قسمت کلمهی «کلی» نوشتهشده و در قسمت مقابل، درست در قرینهی با این کلمه، نوشتهشده: «جزئی». این وضعیت برای کلمات «همگانی/فردی» هم صادق است و همچنین برای«خود/دیگری»، «وجود/ماهیت»، «توانمندی/ناتوانمندی»، «امکان/ضرورت»، «اختیار/جبر»، «ثبات/تغییر»، «تعین/عدمِتعین» و ... . مکان این تقابلها در دو طرف کاغذ، مکانی قرینه است و شقوق دوم، دقیقاً در مقابل شقوق اول نوشتهشدهاند.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.