گرانی دشمن داخلی و شاید دشمن درونی ماست. گرانی مدام تنوره میکشد و زندگیها را میبلعد. اما این دیو از کجا آمده است و چرا از شهر و خانهی ما بیرون نمیرود؟ ما دیگر فهمیدهایم که شعارهای «مبارزه با گرانی» و وعدههای نابود کردن و کشتن آن فریبی بیش نیست. ما دیگر فهمیدهایم که این دیو روی شانههای نظام اقتصادی حاکم درآمده است. پس بهتر است با خُلقیاتش آشنا شویم و ببینیم با چه میتوانیم آرامش کنیم.
بیخود رویِ آمدن «کاوه» و «اسکندر» و حتی «رابین هود» هم حساب نکنیم که شاعر ما -البته با خوشخیالی- گفته است: «کاوهای پیدا نخواهد شد، امید/ کاشکی اسکندری پیدا شود». گرانی تقدیر ماست. آیا باید با آن مبارزه کنیم؟ آیا باید در برابرش «مقاومت» کنیم؟ آیا میتوانیم فراموشش کنیم؟ نه. باید رسم «همپیاله شدن با اژدها در تابستان» را فرا بگیریم. باید به سبک زندگیکردن با گرانی بیندیشیم. فقیر و پولدار به یک اندازه در این بزم شریکند؛ ولی فقرا مقربترند. فقرا، «شهدای گرانی»اند. با اقتصاد (مخصوصاً از نوع مقاومتیاش) نمیتوان با گرانی مواجه شد. زندگی فقرا اعلام شکست ما در مواجههی اقتصادی با گرانی است. هر اقتصاد و سیاست اقتصادیای که اجرا شد، گرانی خشمگینانهتر به فقرا حمله کرد. تأمل در زندگی فقرا راه و رسم کنار آمدن با گرانی را به ما نشان خواهد داد:
شاعر زبالهها: گرانی اگرچه ارزش چیزها را زیاد میکند، اما در عین حال، چیزها را بیارزش میکند. آشغالسازی روی دیگر گرانی است. فقرا سطلهای زباله را میگردند و چیزهایی که گرانی، آشغال نامیده است را به بهای بدنامی میخرند و «بازیافت» میکنند و دوباره مینامند. آنها نظام ارزشها را بر هم میریزند و ارزش حقیقی را جایگزین ارزش نُمادین چیزها میکنند. فقرا در مرز حیات و ممات میزییند؛ لذا چیزها را با جان میسنجند و قیمت میگذارند.
روزهای مبادا: ما همیشه پولهایی را برای «روز مبادا» ذخیره و پسانداز میکنیم. اما برای فقرا هرروز، روز مباداست. فقرا چیز مجزایی برای ذخیره کردن ندارند؛ لذا با خرج کردن پسانداز میکنند. هرچه گرانی بیشتر باشد، دورهی پسانداز طولانیتر میشود و بعضاً به بینهایت میل میکند. مثلاً زوج جوانی که پول کافی برای خریدن خانه ندارند شروع به پسانداز میکنند تا پول کافی را جمع کنند. اما فقرا که امکان پسانداز کردن ندارند، آجربهآجر خانه میسازند. خیلی از فقرا در خانههای نیمهساز زندگی میکنند و آن را در چندین سال تکمیل میکنند؛ خانههایی که غالباً هیچوقت کامل نمیشوند. آنها نشان میدهند هیچ کالای گران صلبی وجود ندارد و یک کالای گران از بینهایت کالای ارزان بهوجود آمده است؛ فقط باید راه شکستن آن را یافت.
زهد وارونه: «نقل است که گفتند گوشت گران است. گفت: ما ارزان کنیم. گفتند: چگونه؟ گفت: نخریم و نخوریم» (ذکر ابراهیم ادهم، تذکره الاولیای عطار). اگر پارسایی بیرغبتی و نخواستن و خالی کردن دل از دنیا و سپس دست شستن از آن است، فقرا از آنچه دستشان از آن خالی است، دل را خالی میکنند. زهد فقرا وارونه است. آنها ندارند و نمیخواهند، بهجای آنکه نخواهند و نداشته باشند. وقتی زهد عارفانه رخ نمیدهد، زهد فقیرانه هم میتواند گرانی را رفع کند. اساس گرانی رغبت و خواستن است و اگر «همه» نخواهند گرانی هم منتفی است.
گرانی گریبان ما را گرفته است، چون خواستهایم با «اقتصاد» فقر را ریشهکن کنیم. بشر فقیر است و باید با فقرش انس بگیرد. اگر فقرمان را بپذیریم و اقتصاد را برای نابود کردن فقر نخواهیم گرانی میدانی برای جولان نخواهد یافت. ما به فقرا بیاعتناییم، چون از فقرمان شرمساریم. اگر فقر فخر ما باشد، فقرا را بر صدر مینشانیم و «حکومت پابرهنگان» را تأسیس میکنیم.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.