X

بحران یونان یا بحران اروپا؟

بحران یونان یا بحران اروپا؟ -
امتياز: 5.0 از 5 - رای دهندگان: 3 نفر
 
بحران یونان
افتخار به شجاعت درخشان مردم یونان در مواجهه با بحران اروپا*
اشــــاره پس از آغاز بحران مالی و اقتصادی در امریکا که در سال 2008 با بحران در بخش مسکن آغاز شد، این بحران به‌تدریج از قلب اقتصاد جهان به سایر نقاط جهان سرایت کرد. از جمله اتحادیه‌ی اروپا و مخصوصاً اقتصادهای ضعیف‌تر آن دچار بحران موسوم به بحران بدهی‌ها شدند. اسپانیا، ایتالیا و یونان از جمله کشورهای اروپایی بوده‌اند که با این بحران بدهی‌ها دست‌وپنجه نرم کرده‌اند. تروئیکا (با رهبری کمیسیون اروپا و همراهی صندوق بین‌الملل پول و بانک مرکزی اروپا)، نسخه‌ی اصلاحات ساختاری و مالی را برای حل این بحران پیشنهاد کردند که به سیاست‌های ریاضتی مشهور شده‌اند. دو پیامد اصلی این سیاست کاهش خدمات رفاهی و اجتماعی از جانب دولت‌ها و نیز افزایش فشار مالیاتی بر طبقه‌ی متوسط و طبقه‌ی فرودست در این جوامع اروپایی بوده است. این پیامدها موجب شد مردم در برخی کشورهای اروپایی در پای صندوق‌های رأی، به احزاب چپ‌گرا و سوسیال-دموکرات روی آورند؛ شعار انتخاباتی این احزاب تعدیل و یا حتی برداشتن سیاست‌های ریاضتی بوده است. اما اتحادیه‌ی اروپا و نهادهای مالی اروپایی و بین‌المللی هر دولتی که چنین اقداماتی را انجام داده است، تحت فشار قرار داده‌اند. به‌طوری که دولت‌هایی چپ‌گرایی همچون دولت فرانسوا اولاند، عملاً در چارچوب سیاست‌های ریاضتی باقی مانده‌اند؛ این دولت‌ها عملاً چپ‌ها یا سوسیالیست‌های نئولیبرال شده‌اند. استدلال تروئیکای اروپایی این است که خروج از این سیاست‌ها در میان‌مدت و بلندمدت نه تنها دوای درد طبقات متوسط و فرودست نخواهد بود، بلکه با تعمیق بحران اقتصادی اوضاع را وخیم‌تر خواهد کرد. اما جریانات مخالف سیاست‌های ریاضتی، مثل سیریزا در یونان و پودموس در اسپانیا، در جست‌وجوی طرح اقتصادی-اجتماعی و سیاست متمایزی از طرح و سیاست نئولیبرال تروئیکا هستند؛ سیاستی که اتحادیه‌ی اروپا و حتی نظم جهانی، یا حداقل نظم جهانی نهادهای بین‌المللی، بر این اساس شکل گرفته‌اند. این راز اهمیت یافتن بحران (نه صرفاً اقتصادی) یونان است؛ نزاعی بر سر آینده‌ی اروپا.

مردم یونان، برای اروپا و جهان نمونه هستند.

مردم یونانی با شجاعت و هوشیاری، دیکته‌ی نهادهای مالی اروپایی و بین‌المللی را رد کرده‌اند. آن‌ها با تایید اینکه دموکراسی نمی‌تواند وجود داشته باشد مگر اینکه بداند که چگونه خود را در خدمت پیشرفت اجتماعی قرار دهد، اولینپیروزی را کسب کرده‌اند. آن‌ها لودگی دموکراسی‌ای را که تسلیم به تنزل شرایط اجتماعی‌ای که توسط دیکتاتوری مالی درخواست می‌شود را می‌پذیرد، برملا کرده‌اند.

پیشرفت اجتماعی در اروپا غیرقانونی است

اروپا به طور سیستماتیک طوری ساخته شده است که «خطر دموکراسی» را به صفر کاهش دهد. از پایان جنگ جهانی، امریکا، ژان مونت[i] و رابرت شومن[ii] ( که هر دو ویشیت[iii] بودند) آمادگی برای بازگرداندن مشروعیت نیروهای سیاسی‌ای که از طریق همکاری اروپا با نازی‌ها به خطر افتاد بودند را آغاز کرده‌اند. ساخت اجتماعات اروپایی، و بعدا تطابق اجباری با یک قانون اساسی[iv]، علیرغم رد شدن در میان دیگران با رفراندوم فرانسوی (یک انکار نامتوازن دموکراسی)، ظهور یک دیکتاتوری سرمایه‌ی مالی را موجب شده است. مردم اروپا که توسط شستشوی مغزی سیستماتیک کارشناسان رسانه‌ای در خدمت الیگارشی مالی، فریفته شدند، با توهماتی تغذیه شدند که هنوز به اندازه‌ی کافی قدرتمند مانده‌اند تا قابلیت آن‌ها را برای پاسخ به این چالش، از میان ببرند. آن‌ها باید «اروپا و یورو را از سرنگونی نجات دهند»، آن‌ها به‌طرز گسترده‌ای به این عبارت باور دارند (اکنون در یونان و اسپانیا اندکی کمتر). اروپا چنان که هست (و این نمی‌تواند چیزی غیر از آنچه هست باشد تا زمانی که درون غل‌وزنجیرهای نهادهایش زندانی است)، هرگونه تلاش برای به پرسش کشیدن نظم تأسیس‌شده و نفرت‌انگیز را غیرقانونی اعلام کرده است. مردم یونان با انتخاب خودشان یاغی شدند.

یورو زنده‌ماندنی نیست.

زیرسیستم‌های یورو قواعد ابتدایی یک مدیریت معقول و شدنی ارز (پول رایج) را نقض می‌کنند. این قواعد مشترک موسوم به «رقابت‌پذیر» را به‌طرز بسیار نابرابری اعمال می‌کنند تا آن‌ها پیامدهای ناشی از آن‌ را تحمل کنند. یورو این امکان را ایجاد کرده است که پیشرفتی که قبلاً در زمینه‌ی ظهور سیستم‌های پربازدهی که به‌طرز گسترده‌ای متشکل بودند از بنگاه‌های کوچک و متوسط (تا یک بازار محصورشده نسبت به حملات انحصارگران مالی ایجاد کنند)، نابود و محو سازد. اسپانیا یک نمونه‌ی تراژیک است. دیگران (فنلاند و حتی فرانسه) قربانیان بعدی آن هستند. اکنون یورو فقط یک ابزار برای عملکرد دوباره‌ی اروپای آلمانی است. این بحران بدهی یونان نیست، بلکه در واقع بحران اروپا و یورو است.

شرم بر حکومت‌ها و دولت‌های اروپایی!

شرم بر همه‌ی کسانی که این ایده‌ که تروئیکا مردم اروپا را نمایندگی می‌کنند را پذیرفته‌اند. شرم بر دولت‌های اروپایی که یک کارگزار لوکزامبورگی در خدمت یک مأمن مالیاتی، را به ریاست «اروپایشان» منصوب کرده‌اند ؛ شخصیتی را به مدیریت «بانک مرکزی‌شان» منصوب کرده‌اند که شغلی در گلدمن ساکس[v] داشت، بانکی که با تمام تبهکار‌ی‌های مالی قرن همکاری داشت؛ و به ریاست صندوق‌بین‌المللی پول شاگرد خوبی را منصوب کردند که عاجز است از فهم چیزی جز آنچه {در کلاس درس} آموخته بود. این مسئله‌ای راجع به اینکه فرد مربوط به کدام جناح سیاسی باشد نیست، بلکه فقط نمونه‌ای است از شخصیت‌های قابل تحقیر.

اروپا خود را به شکل آن‌هایی که نوستالژی فاشیسم دارند به یونان عرضه می‌کند.

یونان قهرمانانه خودش را از دست فاشیست‌های ایتالیایی و نازی‌های آلمانی آزاد کرد. سپس«اروپا» با یونیفرم‌های مأموران بریتانیایی و سپس آمریکایی در یونان مداخله کرد تا فرزندان مقاومت را قتل عام کند و قدرت همدستان فاشیست‌ها را بازگرداند. پیروزی دوباره دموکراسی با پیروزی انتحاباتی پاسوک (جنبش سوسیالیستی پان-هلنیسم در یونان)[vi]در 1981 برخی دستاوردهای اجتماعی غیرقابل بحث را روا ساخت، اما علاوه بر این راه را برای توهمانت «اروپاگرایانه» باز کرد؛ اکنون مردم یونان دوباره خود را در برابر اروپای واقعی که تحت مغلوب الیگارشی‌های مالی است، می‌بینند. بنابراین آن‌ها خاطره‌ی گذشته و دِینی که آلمان (به‌عنوان میراث‌دار دِین نازی‌ها) هنوز به آن‌ها بدهکار است را به خاطر می‌آورند. شرم بر خانم مرکل که دولتش این که مردم یونان حقی برای غرامت‌ها دارند را به رسمیت نمی‌شناسد.

دولت یونان می‌بایست با یک روح دموکراتیک اصلاح شود                                                        

بله، دولت یونان از نقصان‌های جدی‌ای رنج می‌برد که نتیجه‌ی یکی از این نقصان‌ها فرار مالیاتی است. اما چه کسی می‌تواند اصلاحات ضروری را بر عهده بگیرد؟ مطمئناً «دوستان اروپا»، نه. آن‌ها همان کسانی هستند که درباره‌ی میزان بدهی یونان در هنگام پیوستن یونان به یورو دروغ گفتند (با شریک‌جرمی فعالانه‌ی گلدمن ساکس که چیزی جز خادم رئیس بانک مرکزی اروپا در فرانکفورت نیست). یا مالکان کشتی یونانی؟ متقلبانی که همواره از مراقبت‌ دقیق بانک‌های بین‌المللی و صندوق بین‌المللی پول بهره برده‌اند. «سیریزا»[vii] تنها حکومت یونانی است که توانایی اصلاح‌ِ دولت یونان، با یک روح دموکراتیک، را داراست و ثروتمندان را وا می‌دارد که {مالیات} بپردازند؛ یک کابوس برای اروپا که نمی‌تواند این انتخاب را تحمل کند (فقط فقرا باید مالیات بدهند!).

نزاع ادامه دارد.

اروپای میلیاردرهای بخش مالی نمی‌خواهد مأموریتش را رها کند: مردم یونان را ذبح می‌کند تا این زخم را درمان کند و مانع از سرایت و همه‌گیری دموکراسی شود. بیایید فراموش نکنیم که اگر طبقات حاکم اروپای غربی و مرکزی اکنون در خانه دیگر به فاشیسم نیاز ندارند، اما آن‌ها برای درخواست کمک از فاشیست‌ها در جاهای دیگر تعلل نمی‌کنند (همانطور که می‌توانیم در اوکراین ببینیم). مردم اروپا می‌بایست برای مسئولیت‌هایشان اقدام کنند. با پودموس[viii] مردم اسپانیا هم یک ندای بیداری را انتشار داده‌اند. اکنون این بر بریتانیایی‌ها، فرانسوی‌ها، آلمانی‌ها و دیگر مردمان اروپای قاره‌ای است که دریابند که نزاع مردم یونان، همان نزاع خود آن‌هاست.

اکنون راه بدیل برای یونان و برای همه‌ی کسانی که در اروپا و دیگر نقاط جهان هستند و از آرزوهای دموکراتیک و مشابهی الهام می‌گیرند، آشکار و قابل دیدن است. به مبارزه طلبیدن«قانون اساسی» اروپا؛ از میان برداشتن واحد پول یورو و جایگزینی آن با یک مدیریت تبادل ارزی مارپیچی از پول‌های ملی کشورها[ix]؛ فرستادن دراگی[x] نزد رؤسایش در نیویورک تا زمان بسته شدن بانک مرکزی قلابی در فرانکفورت؛ خارج شدن از صندوق بین‌المللی پول با تحکیم موافقت‌نامه‌های مالی فراتر از دسترس صندوق، شبیه اقدامات ابتکاری گروه شانگهای و آلبا[xi]. این نبردها توسط چه کسانی راه‌ انداخته می‌شوند؟ محدوده‌ی نیروهای سیاسی که در حال فهمیدن این هستند که ریاضت {اقتصادی} (برای کارگران و نه صاحبان الیگارشی‌ها) و رکود واپس‌رونده‌ی‌ای که به‌طرز غیرقابل اجتنابی همراه این سیاست ریاضتی است، دیگر آینده‌ای ندارد، روز به روز در حال گسترش است (تا جای که اکنون شامل سیاست‌مدارانی با خطوط مختلف می‌شود، مثل فرانکویس فیلون در فرانسه). بریتانیای کبیر اطمینانش را نسبت به این اروپایی که در باتلاق میانمایگی فرو رفته از دست داده است؛ هرچند انگلستان نئولیبرال باقی می‌ماند، بیش از پیش آتلانتیک‌گراتر و و کمتر اروپایی می‌شود. البته این اجتماع آشکار تشکیلات‌های راست افراطی برای من مشکوک باقی می‌ماند. فاشیست‌ها بهترین عوام‌فریب‌ها و دروغگوها هستند. در این موقعیت این بر عهده‌ی نیروهای بالقوه‌ی چپ رادیکال است که ابتکار عمل را به همراه سیریزا و پودموس که جنبش را برای همین مهیا کردند، بر عهده بگیرند. در صورت شکست، اروپا نمی‌تواند از فروپاشی درونی پرهیز کند و در بی‌نظمی غوطه‌ور خواهد شد.

*Gorly to the Lucid Courage of the Greek People, Facing the European Crisis, By Samir Amin in:http://mrzine.monthlyreview.org/2015/amin080715.html.

 


[i]Jean Monetپی‌نوشت‌ها از مترجم است.

[ii]Robert Schuman

[iii]Vichyites:

عنوانی که به اعضا یا طرفداران رژیم اقتدارگرای مارشال هنری پیتاین که بخش اشغال نشده‌ی فرانسه را در اوایل جنگ جهانی دوم ذیل یک معاهده‌ی همکاری اقتصادی با نازی‌ها اداره می‌کردند.

[iv]constitution

[v]Goldman Sachsیک کمپانی بانکی و سرمایه‌گذاری بزرگ جهانی،

[vi]PASOK, Panhellenic Socialist Movement

[vii]SYRIZA حزب و جنبش چپگرای یونانی که اکنون قدرت را در دست گرفته و مخالف سیاست‌های ریاضتی اتحادیه‌ی اروپاست،

[viii]PODEMOS

 حزب و جنبش چپ‌گرای اسپانیایی (تاسیس 2014) که مخالف سیاست‌های ریاضتی اتحادیه اروپاست و توانسته است کرسی‌های سیاسی (مخصوصاً در پارلمان‌های محلی) نیز به دست آورد.

[x]Draghiرئیس ایتالیایی بانک مرکزی اروپا،

[xi]Bolivarian Alliance for the Peoples of Our Americaاتحادیه‌ی بولیواری برای مردم قاره‌ی امریکا،

 

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی