سیل آمد، کُشت و رفت. و گویا باز هم اگر بیاید، میکُشد و میرود و هیچکس هم جلودارش نخواهد بود! این را میتوان از تنبّه متولیان امر، بعد از واقعهی دلخراش اخیر مشاهده کرد. واقعهای که تعدادی از خانوادههای ایرانی را داغدار کرد. واقعهای که بیش از آنکه بهانهای برای توجه و تأمل در نارساییهای سازوکارهای مدیریت امور باشد، تبدیل به موضوع مناقشات سیاسی و مجادلات و لفاظیهای مبتذل رسانهای شد.
از میان نهادهای متولی امر، سازمان هواشناسی متهم به این شده است که نتوانسته وضعیت را پیشبینی کند و چون پیشبینی نکرده یا درست پیشبینی نکرده، نهادهای متولی اقدام، قادر به عکسالعمل بهموقع و مطلوب نبودهاند. گفته شده است ما در پیشبینی وقوع چنین واقعهی دلخراشی ناتوان بودهایم و داغ بر جای مانده برای خانوادههای داغدار ناشی از همین اهمال در پیشبینی ماجرا بوده است. از طرفی سازمان هواشناسی گفته است که هم وضعیت را پیشبینی کرده و هم اطلاع داده است. اما به راستی پیشبینی ماجرا تا چه حد میتواند از وقوع آن جلوگیری نماید؟ و پیشبینی در چه صورتی میتواند منجر به عمل پیشگیرانه شود؟
پیشبینی در ساحت علم اتفاق میافتد و در انضمام خودش مهار و کنترل را به همراه دارد. با پیشبینی امور در پی مهار آنها هستیم؛ حال یا به نحو ایجابی و یا به نحو سلبی. یعنی یا در صدد شکل دادن به یک پدیده و هموار کردن مسیر تحقق آن هستیم و یا در پی ممانعت از شکلگیری و ایجاد آن. این کار مستلزم شناسایی عناصر و مؤلفههای شکلدهنده آن پدیده و همچنین نسبتهای بین آنهاست. پیشبینی عبارت خواهد بود از شناخت مسیر حرکت یک پدیده بر محور زمان. یعنی اینکه در فلان نقطه از زمان چه اتفاقی برای آن پدیده رخ خواهد داد.
اگرچه پیشبینی در ساحت علم و معطوف به یک واقعیت بیرونی اتفاق میافتد، اما صرف وصول به یک گزاره با احتمال قطعیت بالا، در واقعیت امور تغییری ایجاد نخواهد کرد. یعنی به صرف اینکه ما بدانیم در فلان زمان و در فلان نقطه سیلی به راه خواهد افتاد یا زلزلهای به وقوع خواهد پیوست، به خودی خود هیچ اتفاقی را در عالم واقع رقم نمیزند؛ نه موجد پدیدهای خواهد بود و نه مانع آن.
آن نوع پیشبینی که منجر به تغییری در واقعیت طبیعی یا اجتماعیـسیاسی میشود، پیشبینی نهادمند است. ذیل پیشبینی نهادمند، پیشبینی صرفا در سطح گزاره پیشبینیکننده دیده نمیشود. روشن است که صرف پیشبینی در ساحت علم منتج به هیچ اقدام مؤثری در واقعیت امر نخواهد شد. مهمتر از این حتی صرف توجه علم و نهاد علم به "پیشبینی" هیچ پدیدهای در واقعیت طبیعی یا اجتماعیـسیاسی به کنترل ما در نخواهد آمد. چرا که پیشبینی صرف توجه به این گزارهها نیست؛ بلکه فراتر از این یک نحو مناسبت میان مؤلفهها و ساختارهای اجتماعی است و نه صرفا میان گزارههای علمی. بیش و پیش از آنکه در گزارههای علمی به دنبال پیشبینی باشیم، باید بتوانیم واقعیت طبیعی و سیاسی اجتماعی را متشکل از این عناصر و مؤلفهها ببینیم. آن وقت بین گزارههای ما و واقعیت امر تناظری برقرار خواهد بود و میتوان امیدوار بود که پیشبینی علمی منجر به اقدامی در عمل سیاسی شود.
بر این اساس پیشبینی یا عدم پیشبینی سازمان هواشناسی در غالب وقایع مخرب طبیعی توفیری ایجاد نمیکند. چرا که هواشناسی صرفا وضعیت جوی را پیشبینی میکند و این پیشبینی وقتی روی میز رئیس سازمان مدیریت بحران کشور قرار میگیرد، صرفا یک یا چند گزاره است؛ و نه چیزی بیشتر. اگر هواشناسی 48 ساعت و یا حتی چند روز قبل، وقوع آن را پیشبینی کرده باشد، زمانی برای اصلاح خانههای ساختهشده در بستر رودخانه نخواهد بود؛ فرصتی برای بازسازی خانههای در معرض سیل نخواهد بود؛ زمان کافی برای تعدیل جنگلکاریها و سدسازیها؛ و نیز فرصتی برای آمایش سرزمینی به نحو مطلوب نخواهد بود. پس پیشبینی هواشناسی در چه صورت میتواند پیشگیرانه باشد؟
پیشبینی هنگامی میتواند پیشگیرانه باشد که از وضعیت گزارهای به وضعیت نهادی تبدیل شود. وضعیتی که در آن پیشگیری، پیشگیری نهادی است. نهادمندی و ساختارمندی پیشبینی این امکان را فراهم خواهد ساخت که اقدامات ساختاری پیشگیرانه جایگزین اقدامات ناهماهنگ، منقطع و کوتاهمدت(پیش از وقوع پدیده) و غالباً ترمیمی(پس از وقوع پدیده) بشود. بهطور مثال یک وجه پیشبینی نهادی و پیشگیری نهادمند، در رابطه با نحوهی توسعهدادن شهرها و شهرکها است. توجه به تضمین استحکام ساختمانهای مسکونی و تجاری و تناسب آنها با اقلیم جغرافیایی، جنگلکاریهای قاعدهمند و منطبق بر مطالعات زمینشناختی، سدها و دریاچههای مصنوعی، جادهها و پلها، تونلها و... میتواند نمونهای از این اقدامات پیشگیرانه ساختارمند باشد.
یکی از دلالتهای این سخن رئیس سازمان مدیریت بحران کشور که « غافلگیری در مسائل طبیعی، طبیعی است» آن است که ما هنوز حتی در اختصاصیترین نهادهای متولی جلوگیری از بحران نیز مهیای پیشگیری ساختاری از پدیدههای مخرب و ویرانگر نیستیم. از این رو باز هم باید منتظر اتفاقاتی از این دست باشیم؛ دیر یا زود سیل خواهد آمد، خواهد کُشت و خواهد رفت...
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.