تنوع طبیعی زیباییشناسی
زیبایی و زشتی اموری جهانشمول نیستند. البته همهی انسانها زیبایی و زشتی را درک میکنند، اما افراد در دورههای تاریخی، جوامع، مناطق و فرهنگهای مختلف، در اینکه چه چیزی را زیبا و چه چیزی را زشت میدانند، متفاوت هستند. بهعنوان مثال در تاریخ نهچندان دور کشور ایران، چاقی برای زن مایهی زیبایی به حساب میآمد و زن لاغر ازنظر زیبایی پسندیده نبود.
اما امروز یکی از مهمترین مواردی که نقص در زیبایی زن شمرده میشود، چاقی است و زنان به هر مشقتی تلاش میکنند جسمی لاغر و کمری باریک داشته باشند. ابرویی زیبا محسوب میشد که پیوسته و کمانی باشد؛ و ابروی پهن زشت نبود. اما امروز بهوفور دیده میشود که زنان در اصلاح ابرو به مدلهای کوتاه روی آوردهاند و دنبالهی ابروی خود را برمیدارند. بنابراین زیباییشناسی هر جامعه متفاوت از جامعهی دیگر است. این زیباییشناسی همچنین شامل اینکه چه غذایی را خوشمزه و چه غذایی را بدمزه بدانیم، یا چه بویی را خوش و چه بویی را بد بدانیم نیز میشود. برخی غذاهایی که مردم مناطق جنوبی کشور خودمان میپسندند در ذائقهی مردم مناطق دیگر آنقدر تند است که بهسختی ممکن است بتوانند از آن بخورند. اندکی پیش از این عطرهای موردپسند مربوط به بوهایی بود که از گلهایی طبیعی گرفته میشد؛ اما اکنون آن بوها قدیمی است و چندان مورد اقبال نیست و ادکلنهای جدید با بوهایی متفاوت استفاده میشود، برخی از این بوها برای افرادی که حس بویایی آنها در قدیم شکلگرفته، مشمئزکننده است.
نقش الگوها در شکلدهی به زیباییشناسی
زیباییشناسی تحت تأثیر عوامل مختلفی شکل میگیرد و قابل تغییر و تربیت است. یکی از مؤثرترین عوامل، الگوها هستند. در این میان الگوپردازی توسط رسانههای تصویری، تأثیر مضاعف دارد؛ زیرا با الگوها یا قهرمانهای داستانهای مکتوب یا اشعار تفاوت دارد و تمام خصوصیات ظاهری و رفتاری الگو را با جزئیات در مقابل چشم مخاطب قرار میدهد. مثلاً در دوران جنگ سرد شوروی و آمریکا، همهی ضدقهرمانهای فیلمهای هالیوودی قدبلند، شکم بزرگ و ابروهای پهن و شاخشاخ شده داشتند و اکنون ضد قهرمانها چشم و ابروی مشکی و ریش بلند و رنگ غیربور دارند و قهرمانها لاغر، قدبلند و چشم آبی و بینی قلمی و دهان تنگ و کوچک و موهای بور دارند.
الگوهای رسانهای بهخصوص در شرایطی که سایر بخشها نیز با آن هماهنگ پیش میرود، در تغییر و شکلدهی زیباییشناسی تأثیر نافذتری دارد. مثلاً همان الگوپردازی از قهرمانها با تیپ آمریکایی را در عروسکسازی یا تبلیغات کالاهای تجاری میبینیم.
جهانیشدن زیباییشناسی
همانطور که در ابتدای سخن گذشت، هر منطقه، به صورت طبیعی زیباییشناسی خاص خود را دارد. در حالت طبیعی، یک مرد سیاهپوست زن سیاهپوست را زیبا میدانست و در نژادی که بینی پهن دارند، پهنی بینی زشت جلوه نمیکرد. اما با توجه به حاکمیت جهانشمول تمدن کنونی، و نقش مؤثر رسانهها در الگوپردازی، این زیباییشناسی شکل تقریباً واحدی به خود گرفته است؛ امروز افراد مناطق مختلف، اقوام سیاهپوست یا سفیدپوست، نژادهای چشمبادامی یا چشمگرد، جوامع کوتاهقد یا بلندقد، قومیتهای دارای موهای لخت و صاف یا مجعد، نژادهای با رنگ بور یا غیربور، به خلاف گذشته که خصوصیات قوم خود را زیبا میدانستند، همگی تیپ غربی و مثلاً آمریکایی را مثال اعلای زیبایی میدانند.
زیبایی جنسی بهعنوان ارزش اجتماعی
در همهی دورهها و جوامع، انحرافات جنسی کم و بیش وجود داشته است. یعنی افرادی از راه غیرشرعی و غیرمتعارف با هدف کامجویی، دچار انحرافاتی میشدهاند، اما این اقدام بهعنوان یک انحراف صورت میگرفته است و حتی خود افرادی که مرتکب چنین عملی میشدهاند نیز عموماً این احساس را داشتهاند که عمل نادرستی انجام میدهند. اما اکنون انحرافات جنسی نهتنها امری نادرست تلقی نمیشود، بلکه تبدیل به یک ارزش اجتماعی شده است؛ یعنی حتی یک مسئلهی خنثی نیز نیست و دارای ارزش مثبت است. یعنی جذابیت جنسی بیشتر، در فضای عمومی جامعه یک ارزش تلقی میشود. مثلاً زنی که نظر تعداد بیشتری از مردان را به خود جلب کند احساس موفقیت و افتخار بیشتری میکند؛ همینطور مردی که برای زنان بیشتری جلب توجه کند، احساس موفقیت بیشتری دارد.
صورت انحراف تغییر میکند و جلب توجه جنسی، بهخودی خود موضوعیت پیدا میکند، حتی اگر به عمل جنسی ـ به معنای خاص آن نیانجامد. بنابراین در حالی که انگیزش جنسی حداکثری است، بهعلت بالارفتن سن ازدواج، و سایر محدودیتها، با ارضاء حداقلی نیازهای جنسی مواجه هستیم. در چنین شرایطی حضور در جامعه با جاذبهی جنسی عمومیت مییابد و حتی کسانی که مقیدتر هستند نیز، تلاش میکنند تا با سطحی از جذابیت جنسی در جامعه حضور یابند تا از این طریق، هم تا حدی به غریزهی جنسی خود پاسخ داده باشند و هم از کسب ارزش اجتماعی و احساس موفقیت بینصیب نمانند. البته گسترش جذابیت جنسی در جامعه چه از سوی مرد و چه از سوی زن و نیز دریافت لذت حداقلی از طریق اموری مانند نگاه حرام، نهتنها برای ارضای غریزهی جنسی فایدهای نمیبخشد، بلکه موجب فشار بیشتر غریزه بر روی افراد میشود. مثلاً کسی که به نامحرم نگاه میکند یا کسی که زیبایی جنسی خود را در معرض نمایش قرار میدهد، تلاش میکند تا از این طریق عطش جنسی خود را برطرف سازد؛ اما بهجای ارضای میل جنسی، به او فشار بیشتری میآید و عطش او آزاردهندهتر میشود. این دور فزاینده موجب فشار غریزی و نارضایتی بیشتر و نیز تشدید جلوهگری جنسی در جامعه میشود. پس بهطور خلاصه، در شرایطی هستیم که فضای عمومی جامعه، عرصهی رقابت در جذابیت جنسی بهعنوان یک ارزش است؛ و این مسئله رفتهرفته نقش هویتسازی به زیبایی جنسی داده است. یعنی افراد برای کسب هویت تلاش میکنند با جذابیت ظاهری در جامعه حاضر شوند.
نیاز به جراحی زیبایی
بر طبق آنچه گذشت، اولاً فضای عمومی جامعه رقابت در جذابیت جنسی را ایجاب میکند، و ثانیاً زیبایی دیگر منطقهای نیست و زیباییشناسی واحدی برای اغلب شهرها و کشورها، حاکم شده است. به این ترتیب جایگاه جراحیهای زیبایی روشن میشود: افراد برای موفقیت در فضای اجتماعی برای ایجاد جذابیت جنسی حداکثری تلاش میکنند، و تا حد ممکن از برهنگی، لباسهای تحریککننده و آرایش استفاده میکنند و وقتی که این موارد آنها را راضی نمیکند، برای زیباتر شدن به میزان امکان به هرکاری که بتوانند دست میزنند که از جملهی آنها جراحی زیبایی است؛ و همانطور که گفته شد بهواسطهی فراگیر شدن زیباییشناسی غربی، همه یک شکل را زیبا میدانند و بدون توجه به خصوصیات ویژهی منطقه، فرهنگ، کشور، شهر و چهرهی خود، بینی خود را جراحی میکنند، یا گونههای خود را برجسته میسازند، یا قسمتی از پوست خود را برمیدارند یا لبهای خود را متورم میسازند و یا با انواع داروها یارژیمها هیکل خود را باریک و کشیده میسازند، تا به آن الگوی واحد جهانشمول نزدیک شوند.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.