شما اینجا هستید: صفحه اصلی آرشیو سوره (69-70) شماره سیزدهم سبک زندگی مصادیق از دین سیاست تا تفریح سیاسی
ظاهر امر چنین مینمایاند که زندگی سیاسی خاص کسانی است که در جریان رقابت احزاب یا در اعتراض سیاسی به سر میبرند و یا اینکه مسئولیتی را در حکومت دارند و زندگیشان بهنوعی متأثر از وضع سیاسی است و زندگی غیرسیاسی، مخصوص کسانی است که کاری با سیاست ندارند و نسبت به تحولات آن بیتفاوتاند اما آیا حقیقت نیز همین است؟
وقتی دولت ناظر و ناظم همهی امور ماست و هیچ امری خالی از نظر دولت نیست، نمیشود که امور ما سیاسی نباشد؛ چراکه هر امری با نظر دولت برای ما مجاز میشود. نظام اجتماعی تعیینکنندهی زندگی ماست و زندگی فارغ از آن بیمعناست. در این وضع ما نمیتوانیم فارغ از سیاست زندگی کنیم؛ چراکه اگر ما با او کاری نداشته باشیم، او با ما کار دارد. پس حتی اگر اعتقادی به حضور سیاسی نداشته باشیم، حدأقل برای حفظ منافع خود بهتدریج سیاسی خواهیم شد. مگر نه این است که برای حضور در انتخابات، سخن از گرفتن حق میشود. اما این نحوهی زندگی سیاسی، مربوط به دوران سیطرهی دولت مدرن میشود. پیش از این در دوران سنت، زندگی سیاسی بهمعنای زندگی اجتماعی بود؛ چراکه انسان در پیوند با اجتماع بود؛ ولی سیاسی بهمعنای دولتی نبود.
پس فارغ از زندگی ذیل سایهی دولت مدرن، سیاسی شدن زندگی معانی دیگری نیز دارد. زندگی سیاسی یعنی نحوهای از زندگی که نسبت وثیقی با وضع سیاسی دارد، بهنحوی که این سیاست است که زندگی را رقم میزند. اما سیاست در دورههای مختلف زمانی، نسبت واحدی با زندگی نداشته است. در حقیقت وضع سیاست، همیشه یکسان نبوده است. بر همین اساس، زندگی در دایرهی سیاست، محدودیتها و امکانات خاصی برای سیاسی شدن داشته است. در عصر غلبهی فلسفه، زندگی سیاسی به شکل حضور معقول در عرصهی سیاست معنا میگشته و زندگی خردورزانه، زندگی سیاسی محسوب میشده است. البته خردورزی نیز معنای خاصی داشته و معطوف به ایفا کردن نقش اجتماعی و ارتقاء فضیلت بوده است. در عصر غلبهی دین، زندگی سیاسی بیشتر در صورت اطاعت از خلیفهالله، متجلی میگشته و او حاکم بر دنیا و عقبای افراد بوده است. در عصر مدرن نیز و در دوران غلبهی ایدئولوژی، سیاسی بودن در قالب مبارزات ایدئولوژیک که ظاهر سیاسیتری دارد، ظاهر گشته و در نهایت، در عصر پس از مدرن، در وقتی که دیگر هیچ فلسفه، دین و ایدئولوژیای موضوعیتی در عمل ندارند، در شکل اعتراضهای سیاسی و حقوق بشری خود را نشان داده است. ممکن است در هر دورهای کسانی بیاعتنا به سیاست باشند، ولی نمیتوانستند زندگی غیرسیاسی داشته باشند و البته میتوان زندگی کسانی را که علاقه و ربط بیشتر با سیاست داشتهاند، زندگی سیاسی مضاعف دانست.
اما در جمهوری اسلامی با وضعیتی دوگانه مواجه هستیم. زندگی هم در نسبت با ولایتِ دینی میتواند سیاسی باشد و هم در نسبت با دولت مدرن. بعضی از یک جهت آن سیاسی هستند بعضی از جهت دیگر و بعضی از دو جهت؛ بهگونهای که سعی میکنند زندگی ذیل دولت مدرن را با زندگی ذیل ولایت جمع کنند و این کار دشواری است.
در فضای مدرن، انسان منفرد اساساً با سیاست کاری ندارد. البته زندگی سیاسی است و دولت تنظیم زندگی ما را در دست دارد، ولی انسان جداافتاده، سیاست را شر و اجبار میداند. تعلقات سیاسی زندگی از این جهت است که مطابق با آن اصل کانتی، روزی خود با آن مواجه میشوی. اما انسان دینی که وجودش تشکیکی از اجتماع است، بالذات به مسائل سیاسی توجه دارد و اساساً از حیث این «توجه» دینی شده است. توجه این نوع انسان به سیاست، به دو نحو متفاوت است و ذیل حکومت اسلامی تعارضاتی جدی را پدید خواهد آورد.
بدین سان چند دسته حضور سیاسی در زندگی را میتوان از هم تفکیک کرد:
کسانی که منافعشان در سیاست است و اشتغال به امر سیاسی دارند. اینها معمولاً اعضای احزاب یا وکلای مجلس یا مسئولان سیاسی کشور هستند. بیرغبتی آنها در زندگی شخصی به سیاست پیداست. اینها مسائل را استراتژیک میبینند و مثلاً دفاعشان از مردم سوریه و ملت فلسطین به خاطر استراتژیک بودن آنها برای ماست. در این نوع زندگی میان آمریکایی و ایرانی فرقی نیست. همانگونه که آنها اعتراض و رقابت سیاسی دارند ما هم داریم. سیاست جذابیتهای خاص خود را دارد. اینها روزی از سیاست خسته میشوند و دست از کار میکشند و بازنشسته میشوند. البته در دوران کار نیز انتظار چنین روزی را میکشند. روکردن به سیاست از روی منفعت و کسب قدرت است.
کسانی که احساس میکنند زندگیشان متأثر از سیاست است و مسئولیتهای مدنی را برای خود قائلند. در حقیقت اهتمام آنان به مسئولیتهای مدنی، بهخاطر هراس از آینده است که مبادا روزی خود گرفتار شوند. آنها تلاش میکنند اما فقط آیندهی خود را به تأخیر میاندازند. سیاست شر اجتنابناپذیری است که برای اجتناب از آن، با پرداختن به آن باید خود را در برابر آن واکسینه کرد. قول جنگ برای صلح به این نگاه نزدیک است و برای چنین افرادی موجه است که تبلیغ میشود. سیاست برای اینگونه افراد گهگاهی است. چون اساساً سیاست مانع است. آنها حضور جدی و دائمی در سیاست ندارند بلکه بهعنوان یک فوقبرنامه برای آنها هم تنوع است و هم ضرورت. رو کردن به سیاست از روی ضرورت و اجبار است. افراد برای اینکه به آزادی برسند، مجبور به حضور سیاسیاند.
کسانی که سیاست را اولی بر فرد خود میدانند؛ یعنی سیاست نسبت به امور فردی، در فهم آنان از خود و شناخت خود، اولویت دارد. سیاست مرتبهی وجود آنان است و بدون آن فهمی از خود نیز ندارند. برای اینان سیاست موجود سیاست نیست و نمیدانند چه بنامندش؛ ولی میدانند گرچه اهل آن نیستند، مبتلای به آنند و در نتیجه نسبت به آن حساسند و در مقابل آن، از خود واکنش نشان میدهند. سیاست برای اینگونه افراد تمامشدنی نیست. آنها با سیاست هویت یافتهاند و با سیاست میمیرند؛ چراکه سیاست برای آنها همچون دین است. تلاطمهای سیاست طبیعی و پذیرفتنی و جهاد آنها در آن لذتبخش است. هرچه شرایط سختتر، لذتش بیشتر. تغییر شرایط موجود به مطلوب، اینان را اهل مبارزه کرده است و در این مبارزه است که والاترین جلوههای انسانی بروز میکند. رو کردن آنان به سیاست از جهت آنگونه بودن است.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.