بخش سیاسی زندگی چه جایگاهی در میان سایر اجزا و بخشهای دیگر زندگی دارد؟ آن بخشی از زندگی که معطوف به سیاست است، جزئی از زندگی تلقی میشود و یا میتواند بعدی از همهی بخشهای زندگی باشد؟
به گمانم جبهههاي جنگ، آخرين جهاني بود که ما ميتوانستيم در آن «زندگي سياسي» را زيست کنيم؛ زيرا شهر جاي «نازندگيهاي سياسي» يا زندگيهاي سياسي غيرِاصيل است.
بررسی نسبت زندگی و سیاست و نیز تأمل در موضوع زندگی سیاسی و یا بخش سیاسی زندگی و به تعبیر دقیقتر بعد سیاسی زندگی، یکی از مباحث بسیار مهم سبک زندگی است که البته در میان مطالبی که در فضای ادبیات سبک زندگی مشاهده میکنیم، شاید تاکنون یکبار هم به آن برنخورده باشیم.
زندگی ما شدیداً از سیاست تأثیر میپذیرد و ما بازتاب تحولات سیاسی را بهصورت مستقیم و ملموس در زندگی خود حس میکنیم، از این رو سیاست امری نیست که بتوانیم نسبت به آن بیتوجه باشیم.
از مشهورات زمان آن است که در طول تاریخ عموماً مردم از مداخله در سیاست بازداشته شدهاند و نظریهی دموکراسی در این میان بر دخالت مردم در سیاست تأکید داشته و نظام دموکراسی را برای دخالت مردم در سرنوشت سیاسی خود برپا کرده است.
تفاوت شرکت در انتخابات با رفتن به حج در چیست؟ تفاوت شرکت در یک همایش سیاسی برای حمایت از یک جریان، با خواندن دعای ندبه چیست؟
بنیان سبک زندگی به نیاز انسان برای تجدید حیات و تمدید قوا باز میگردد. انسان در این دنیا حالات مختلف و فعالیتهای گوناگونی انجام میدهد و بخش عمدهای از این حالات و فعالیتها از توان و نیروی او میکاهد.
امر سیاسی در دوران مدرن وضعیتی پروبلمتیک پیدا کرد و این به دلیل ظهور سوژه است. وقتی استقلال، خودمختاری و خصوصاً آزادی انسان در مرکز توجه قرار گیرد، همهی مسئلهی اندیشهی فلسفی، معطوف به رهایی او از قید هر اطاعت و استیلا خصوصاً در ساحت سیاست میگردد.
بررسی سبک زندگی مسلمان در حوزهي سیاست را در سه رویکرد میتوان پی گرفت. اولین رویکرد بررسی قالبهایی است که یک مسلمان آنها را ظرف زمانیـمکانی و ارزشی فعالیت سیاسی خود قرار میدهد.
مسئلهی اصلی انقلاب اسلامی در بحث سبک زندگی این است که چرا پیشرفتهای مختلف در عرصههای گوناگون علمی، صنعتی، کشاورزی و... موجب جاری شدن معنویت در زندگی و تعالی انسان نشده است.
اولین باری که جملهی «حفظ نظام از اوجب واجبات است.»[1] که منسوب به امام خمینی (سلام الله علیه) است را شنیدم، بسیار تعجب کردم.
ظاهر امر چنین مینمایاند که زندگی سیاسی خاص کسانی است که در جریان رقابت احزاب یا در اعتراض سیاسی به سر میبرند و یا اینکه مسئولیتی را در حکومت دارند و زندگیشان بهنوعی متأثر از وضع سیاسی است و زندگی غیرسیاسی، مخصوص کسانی است که کاری با سیاست ندارند و نسبت به تحولات آن بیتفاوتاند اما آیا حقیقت نیز همین است؟
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.