شما اینجا هستید: صفحه اصلی آرشیو سوره (68-69) شماره دوازدهم هنر و ادب مصادیق عکس و رانده شدن به جانب سنت
عکاسی از نخستین جلوههای تمدن تکنولوژیک و اولین گواه ثبت و ضبط دقیق وقایع و حوادث در تاریخ تجدد است و سرآغاز محدودشدن فهم و وهم بشر به تصویر و مطلعِ رسانههای فراگیر دیداری.
نخستین تصرف عکاسی در فرهنگ بشری، تأثیری بود که بر نقاشی گذاشت. «انگر» با دیدن نخستین عکسها گفت که از این پس یا نقاشی وجود نخواهد داشت یا دگرگون خواهد شد؛ و طولی نکشید که نقاشی دگرگون شد. زیرا هیچ نقاشی نمیتوانست وضوح و دقت عکس را در طبیعتسازی یا چهرهپردازی ارائه کند. گفتهاند که خود «انگر» نیز وقتی میخواست چهرهی کسی را نقاشی کند او را به نزد عکاس نامدار آن روزگار -نادارـ میفرستاد تا از او عکس بگیرد، زیرا ترجیح میداد به جای نشاندن مشتریان خود در برابر سهپایهی نقاشی، از روی عکس، پرترهی آنها را بسازد. استقبالی که مردم اروپا و امریکا و حتی آسیا از عکاسی نشان دادند باعث شد که عکس نهتنها به عنوان نماد تاریخچهی زندگی شخصی و خانوادگی درآید بلکه در تاریخ، پزشکی، روزنامهنگاری، جنگ تبلیغات و... برای خود جایی باز کند و اندکاندک هم در علم و هم در هنر صاحب جایگاه ویژهای باشد. اما پیش از آنکه عکاسی به امتیاز هنری برسد، سینما و تلویزیون پدید آمدند و اهمیت عکاسی را فروکاستند و عکاسان را وادار کردند که در کنار نقاشان قرار بگیرند و به دنبال کسب حیثیت هنری برای خود باشند. البته محدودشدن به حدودی خاص برای عکس و عکاسان در جهان مدرن، محال بود. دوربینهای عکاسی، سال به سال دقیقتر و کار با آنها برای مبتدیان آسانتر میشد و آماتورهای بیادعا روزبهروز عرصه را بر حرفهایها تنگتر میکردند. عکاسی، که خود پدیدهای تکنولوژیک بود نمیتوانست رویاروی تمدن تکنیکی قرار بگیرد و به اقتضائات آن تسلیم نشود؛ لاجرم از مُد گرفته تا پورنوگرافی و از پرتره گرفته تا گرافیک و جغرافیا و بیولوژی و نجوم، عکاسی در تمام ساحات هستی بشر مدرن به کار گرفته شد. امروزه عکاسی و عکس نهتنها شأن آکادمیک پیدا کردهاند، بلکه در تمام جوامع بشری به قدری جا افتادهاند که به نظر نمیرسد در جانب مدرنیته قرار داشته باشند و در تقابل سنت و مدرنیسم، غالباً یا بیطرف مینمایند یا به جانب سنت رانده میشوند. فراموش نباید کرد که بسیاری از وجوه تمدن تکنیکی ـالبته وجوه ابتدایی همچون راهآهن، بلندگو، لامپ و...- به قدری جا افتادهاند که به نظر میرسد حاصل روزگار قبل از مدرنیتهاند. میتوان امیدوار بود که اندکاندک، دیگر وجوه تکنولوژی نیز چندان جا بیفتند که تمام شئون تکنیکی رنگ و بوی سنت پیدا کنند؛ اما در آن صورت، سنت از هیچگونه بنیاد و اساسی برخوردار نخواهد بود. هماکنون در امریکا و اروپا، بسیاری از صور تکنیکی، سنتی به نظر میرسند؛ اما این سنت چیزی جز کهنه و دمُده (از مد افتاد) نیست. فلان مدل اتومبیل یا ریشتراش که چند دهه پیش معتبر بوده، امروز سنتی (قدیمی و کهنه) نامیده میشود؛ اما این سنت ریشه در هیچ دین و آئین و فرهنگی ندارد. اخلاق و رفتار نیز در تمدن تکنولوژیک به همین درد مبتلاست. مادران امروز تمدن مدرن، محافظهکار و عقبمانده نامیده میشوند؛ حال آنکه دخترانِ عصیانگر و طاغی نسل خود بودهاند.
عکس در کنار سینما و تلویزیون، گواهی میدهد که مدرنیته از یک سو ویرانگر است و پیشتاز (آوانگارد) و از سوی دیگر نسلبهنسل، ویرانگریها و طغیانهای نسل پیشین را به سنت بدل میکند. بسنده است آلبومهای یک خانوادهی اروپایی یا حتی آسیایی را از قرن نوزدهم به این طرف ورق بزنیم و عکسها را از هر حیث با یکدیگر مقایسه کنیم؛ لباسها، دکور داخل ساختمان، غذاها، وسایل زندگی، معماری و دیگر وجوه زندگی چند نسل پیاپی، با اینکه در دایرهی مدرنیته پدیده آمدهاند، بیدرنگ به جانب سنت رانده شدهاند. عکس، فارغ از اینکه آن را در عِداد هنرها قرار بدهیم یا آن را صرفاً پدیدهای تکنیکی تلقی کنیم، برجستهترین گواه دگرگونی در تاریخ مدرنیته است. به جانب سنت راندهشدنِ اشیا و مناسبات انسانی در تمدن تکنولوژیک، بیوقفه در قرن نوزدهم و بیستم استمرار داشته و تاریخ عکاسی، در حقیقت تاریخ این پیشامد غریب و غولآساست. البته نهتنها از عکاسی بلکه از هیچ هنر یا صنعت دیگری نمیتوان توقع داشت که چگونگی تبدیل مدرنیته به سنت را تأویل کند یا در پرتو راندهشدنِ اشیا و مناسبات انسانی مدرن به جانب سنت، ما را برانگیزد تا در نسبت خود با سنن و مآثر تاریخی تأمل کنیم. تأویل و تأمل همچنان وظیفهای است که بار آن بر دوش آدمی است؛ اما تاریخ عکاسی دقیقتر از دیگر رسانههای دیداری، گواهی میدهد که در تمدن تکنولوژیک، نهتنها با غیاب خدا، بلکه با غیاب آدمی مواجهیم.
بیریشهشدن انسانها و از دست رفتن هویت قومی و دینی در اغلب نقاط جهان، گزارهای است که «عکس» آن را پیش روی اهل تفکر قرار داده است. رویآوردن به میانمایگی در قرن نوزدهم نخستین ضربهای بود که تمدن تکنیکی به فرهنگ بشری وارد کرد؛ اما پیش از آنکه فریاد اهل تفکر و دردمندانی همچون نیچه و داستایفسکی به گوش کسی برسد، میانمایگی در قرن بیستم جای خود را به بیمایگی داد. پس از دو جنگ جهانی، زمین عرصهی تاخت و تاز فرد مُنتشِر شد و قدیسان و قهرمانان، عرصه را به نفع فوتبالیستها و ستارههای سینما و خوانندهها و رقاصهها و سیاستمداران، خالی کردند. از جنگ جهانی دوم به این طرف، برهوت آگاهی، مدام در حال بسط و گسترش بوده است؛ اما همواره با عنوان «نوشدن» (تجدد) موانع را از سر راه برداشته است.
تاریخ عکاسی هر چند منسجم نیست، ولی بهوضوح تمام نحوهی «نوشدن» اشیا و تنزل انسان را نسل به نسل منعکس میکند و نشان میدهد که چگونه فرد مُنتشِر و به قول «خوزه اورتگا ایگاست» انسان تودهای، به بیمایگی میل کرده و با اشیا همتراز شده است. سینما و تلویزیون از حیث سندیت تاریخی، قابل قیاس با عکس نیستند؛ این دو رسانهی فراگیر دیداری با اینکه از عکاسی سرچشمه گرفتهاند، همچنان در خدمت فرد مُنتشِر و همراستا با ولایت تکنیک، فلکزدگی انسان را میپوشانند و به رؤیاسازی برای تودهها مشغولند. اما عکاسی از آنجا که به جانب سنت رانده شده است، با هنر و تاریخ و تفکر همراه شده و مخاطب را به آگاهی و دادخواهی فرا میخواند. عکس، حتی در متنزلترین وجوه به ما یادآور میشود که تمدن مدرن از «خودبنیادی» به جانب «بیبنیادی» میل کرده است و مدام فرا میرود و فرو میریزد و فاقد آن سطوت و عظمتی است که در قرن نوزدهم و نیمهی اول قرن بیستم، عقول و نفوس را تسخیر میکرد. علاوه بر این، عکس یا بهتر بگویم مرور تاریخ عکاسی نشان میدهد که مدرنیته در سیر شتابناک خود، از یک سو نوشدن مداوم و مستمر را القا میکند و از سوی دیگر، آنچه را پیش از این به عنوان «نو» القا کرده، سنت میانگارد و نفی میکند؛ و همین گواه ناپایداری مدرنیته است و نشان میدهد که اگر ما بتوانیم به خود بیاییم و عهد خود را با حق تجدید کنیم، میتوانیم از ولایت تکنیک آزاد شده و در ساحت «انتظار آمادهگر» به فردای ظهور بقیهاللهالاعظم علیهالسلام رو کنیم. مرور اجمالی تاریخ عکاسی (حتی در حد تورق یک آلبوم خانوادگی) نشان میدهد که هیولای تمدن تکنولوژیک، فینفسه قدرتی ندارد و بنیاد قهر و سطوت و عظمت آن، کنشپذیری نفسانی و عقلانی فرد مُنتشِر است. تا هنگامی که فرد مُنتشِر مرعوب تکنیک و مظاهر تکنیکی است، این هیولا شکستناپذیر مینماید. اما فرد مُنتشِر اساس تمام قدرتهای دنیوی است. هیچ قدرتی نیست که با فرد مُنتشِر مماشات نکند و برای خوشایند تودههای فاقد هویت، به مناسبات تمدن تکنولوژیک تسلیم نشود؛ اما این مناسبات ناپایدارند و هر قدرتی که بر این مناسبات متکی باشد محکوم به زوال است؛ زیرا فرد مُنتشِر بنا بر ولایت تکنیک از هرگونه ثبات بیبهره است. اگر قبول کنیم که عکاسی فارغ از اینکه هنر انگاشته شود یا فن، توانسته است بیثباتی مدرنیته را به سادهترین وجه ممکن برملا کند، برای اثبات اهمیت آن در تاریخ تمدن تکنیکی کافی است. اما مشکل ـشاید هم فاجعهـ در این است که فرد مُنتشِر حتی از عهدهی فهم عکس برنمیآید؛ زیرا به فجیعترین وجهِ ممکن، مصداق «اولئک کالانعام بل هم اضل» است.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.