شما اینجا هستید: صفحه اصلی آرشیو سوره (66-67) شماره یازدهم نظام اجتماعی مصادیق کنکور، پلی به سوی سعادت
کنکور، مشتاقان تحصیلات تکمیلی را به خود دعوت میکند و داوطلبان نیز، مشتاقانه به سوي آن میروند. در جامعهاي که عوام، مدیران و نخبگان آن در حسرت تجدد و توسعهاند و علم مظهر اين توسعهيافتگي و طريقت وصول به آن محسوب ميشود و اين طلب با ديدگاه ديني که علم را بسيار مقدس و آن را موهبتي الهي ميداند، پيوند ميخورد، سبب ميشود که ما به جايگاه و اهميت ويژهاي براي علم و علمآموزي قائل شويم.
بعد از انقلاب اين نگاه حاکم شد که ميتوان و بايد ميان علم جديد (و مواهب تمدن مدرن) و دين نوعي سازش برقرار نمود و ضمن بهرهمندي از مواهب تمدن جديد و گزينش خوبيهاي آن، بر دين خود پايبند و مؤمن باقي ماند. در ساختار جامعهي ايران، خانوادههايي از طالبان علم ديده ميشد که عمدتاً از خانوادههاي مذهبي و روحانيزادگاني بودند که کسب علم را بيشتر در چارچوب ادبيات و علوم مختلف حوزوي دنبال ميکردند و در پيوند با حوزه بودند. لذا خانوادههاي مذهبي که نگران بيدينشدن فرزندان خويش در دانشگاه بودند، اکنون اين فرصت را مييافتند که فرزندان خود را به دانشگاه اسلامي بفرستند که تأمينکنندهي دنيا و آخرت آنان بود. لذا بسياري از فرزندان نخبهي مذهبي ديگر تمايل کمتري به حوزه داشتند و به سوي دانشگاهها سرازير شدند. طبقهي نزديک به جريان روشنفکري هم به حضور خود در دانشگاه بعد از انقلاب تداوم ميبخشد و برخي جوانان نزديک به گروههاي چپ نيز در سالهاي اوليه انقلاب حضور پررنگتري در دانشگاه مييابند. اما با گسترش کمّي دانشگاهها و رشد شهرنشيني و بهبود نسبي درآمدهاي ساير اقشار جامعه که اساساً نه ميلي و نه امکاني براي حضور در دانشگاه داشتند، اين افراد حضور در دانشگاه را بهمثابه فرصتي ميبينند که ميتوانند جايگاه اجتماعي بهتري کسب کنند (به ياد آوريد عبارتِ: درس بخوان تا «مثل پدرت نشوي» يا «براي خودت کسي شوي»را در فيلمها و زندگي دوران مدرسهمان). اجباري و رايگان بودن آموزش عمومي و جمعيت جوان کشور، همهي افراد اين سه جريان درهمآميخته را در آستانهي کسب اين فرصت بزرگ، دانشگاه، قرار ميدهد. کنکور ميشود پلي به سوي سعادت.
آموزشها و آموختههاي پيش از کنکور در محتوا و روش، بهگونهای فراگرفته و ارائه میشوند که صرفاً برای کنکور (بدون اينکه بخواهند پيشنيازي براي دروس مقاطع تحصیلی بالاتر باشند)، اصالت و موضوعیت پیدا میکنند. در چشمانداز کنکوري، ديگر لازم نيست که دانشآموزان همهي دروس را ياد بگيرند، بلکه تنها قسمتهاي مهم، مهم است؛ و این يعني، بخشهايي که قابليت چهارگزينهايشدن داشته باشند. ضريب دروس کنکور، ضريب اهميت و اصلي و غيراصليبودن دروس است؛ پس تنها دروسي که ضرايب بالاتري دارند و منجر به موفقیت در کنکور ميشوند، در مرکز توجه قرار ميگيرند و مابقي تنها بايد گذرانده شوند. برتری در کنکور، برتری تکنیکی میشود و کساني که توانايي تستزني داشته باشند، تواناتر شناخته میشوند.
کنکور، تنها رویدادی آموزشی نيست، بلکه حادثهای است که زندگی سالهای قبل و بعد را در ساحات گوناگون جهت میدهد. جوانان در این برهه از روال معمول زندگی خود فاصله گرفته و اندکاندک قدم در سبیلی که کنکور برای آنان فراهم آورده است، مینهند. کنکور در برزخ آموزش متوسطه و تحصیلات تکمیلی، موجب ظهور نسلی اعتباری به نام کنکوریها در جامعه میشود. آنان زندگي و احکام خاص خود را دارند که این احکام سلوکی را بر این قوم بار میکند که وقتی در خانوادهای گفته میشود، فلان شخص کنکوری است، یعنی آن که بدان این فرزند، وقتش تنگ است و بدینترتیب میتواند از بسیاری آداب خانوادگی، عبادی و اجتماعی شانه خالی کند؛ میهمانی نرود، روزه نگیرد و در انتخابات نیز شرکت نکند و خلاصه سبک زندگی خاص خودش را میخواهد. امور اين فرد تا به زمان آزمون کنکور، با محوریت کنکور سامان مييابند. استراحتش، رژیم غذاییاش و تفریحش متناسب با درسخواندن براي کنکور و دوریاش از بسیاری از روابط و مناسبات اجتماعی لازم و مباح است.
فرد کنکوري با داشتن سیر آموزشی خاص و منظم، آموختههايي کسب ميکند که شاید بعد از آن، هیچگاه در زندگیش به کار نياید، اما شايد نتيجهاش کسب صلاحیت براي ورود به تحصیلات تکمیلی باشد. اما بعد از کنکور اگر موفق شد و به دانشگاه راه يافت، نتيجهاش کسب موفقيت تضميني است که با دريافت مدرکي دانشگاهي همراه است. سیاق کنکوری درسخواندن آفتی است که در مسئلهمند نبودن و بيارتباطي دانشگاه و جامعه متجلي ميشود. در حالي که توجهات خاصي به رتبههای برتر کنکور ميشود و اين برتري برای آنان، نوعي پرستیژ اجتماعی و برتري هميشگي خواهد بود، تلقي عمده از کساني که نخواهند يا نتوانند از اين آزمون گذر کنند، نوعي عقبماندن از جريان پيشرفت اجتماعي يا حداقل از دستدادن نوعي پرستيژ اجتماعي خواهد بود.
کنکور برای دولت به منزلهی چیست؟ دولت ابزاري به نام کنکور در اختيار دارد که با قدرتی بلامنازع افراد جامعه را قشربندي و دستهبندی ميکند و فارغ از دین و فرهنگ این سرزمین، انسانهای جامعه را به موفق و ناموفق، نخبه و غیرنخبه و... تقسیم میکند. کنکور از سویی مجرایی برای در اختیارگذاشتن شرایط مساوی برای داوطلبین تحصیلات است و از سوی دیگر دولت با ايجاد يک نظام توزيع مناصب، جايگاه و شأن آيندهي افراد در جامعه را مشخص میکند و بدينترتيب کنکور به ابزار جامعهپردازی دولت بدل میشود. همچنين گاهي دولت از کنکور به عنوان يک ابزار نمايشي و تبليغاتي بهره ميبرد؛ مثلاً با نشان دادن برابري جنسيتي در پذيرش دانشجويان دختر و پسر، در عرصهي بينالمللي اين پيام را منتقل ميکند که ما حامي برابري حقوق زن و مرد هستيم و به حقوق بشر پايبنديم و البته عوارض اين نمايش دولت، بر جامعه اثرات منفي گذاشته و کانون خانواده را متزلزل ميکند. بدين ترتيب دولت از ابزار قدرت کنکور هم در عرصهي داخلي و هم بينالمللي بهره ميبرد.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.