۱. تمدن چیست؟ مفاهیم و واژگان را نباید دست کم گرفت. میدانیم که در ادبیات و مجموعهی مفاهیم و واژگان دینی، مفهوم و واژهی تمدن به کار نرفته است. چرا؟ آیا واژگانی معادل یا نزدیک یا درواقع مخالف این مفهوم را میتوان سراغ گرفت؟ در غرب civilisationیعنی چه؟ این واژه، کی و چرا به فارسی ترجمه شده است؟ عربها civilisationرا چه ترجمه کردهاند و چرا؟ آیا تمدن اسلامی به معنای Islamiccivilizationممکن است و مفهومی پارادوکسیکال و بلکه متناقض محض نیست؟ در قرآن در مقابل این مفهوم چه چیزی استفاده شده است؟ و...
2. در نگاه غربی، تاریخ از توحش و میمونیت آغاز میشود. ما در آغاز جنگلنشین بودهایم و با سردشدن هوا به غار پناه بردهایم و شکارچی بودهایم و سپس حیواناتی را اهلی کردهایم و شدهایم عشایر و کوچنشین و گلهدار و پس از هزاران سال دریافتهایم که برخی گیاهان را میتوان کاشت؛ سپس آرامآرام از حرکت باز ایستادهایم و culturationرا، یعنی کشاورزی را اختراع کردهایم و شدهایم روستانشین و یکجانشین، از روستاها، شهرها بهوجود آمدهاند و شهرها محل تمدن یا بهتر بگوییم، سیویلیزیشن هستند. تا پیش از شهرنشینی، سیویلیزیشن نداریم. آنها مراحل پیشاـتمدن هستند و با شهرنشینی است که سیویلیزیشن آغاز میشود. مفهومی که دایرمدار مفاهیمی چون آرت (art: مهفوم مخالف هنر دراندیشهی ایران)، کالچر ((cultur(e: مفهوم مخالف فرهنگ، رشد، تعالی و خواهم گفت فلاح در اندیشهی ایرانی و اسلامی) خط، نگارش،آواز، رقص، تئاتر، فلسفه (مفهوم مخالف خردورزی و تفکر و تذکر در اندیشهی ایرانی و اسلامی)، پلیس (police: مفهوم مخالف مدینه در اسلام و شار در فرهنگ ایرانی، استیت (state: مفهوم مخالف دولت، حکومت و خلافت)، کتاب، طب، لباس و خیاطی، شعر و ادبیات و... هستند.
در کتب تاریخ تمدن غرب، وقتی به بررسی تمدن میپردازند، معمولاً با محوریت ابزار تولید، اقتصاد، سیاست و فرهنگ است و گاه حتی کل تمدن با ابزار تولید و یا مفاهیم اقتصادی مانند ارزش افزوده تحلیل میکنند (مانند تاریخ تمدن شپرد بی.کلاو) سیویلیزیشن در غرب با یکجانشینی و شهر در هم آمیخته است و جالب آنکه فرهنگ نیز با کشاورزی همزمان و هممعنا است؛ بهگونهای که culturationو Agricultureدر واژههای لاتین دلالت بر کشاورزی، کَرتبندی، شخم زدن، آبیاری و... دارد و ریشهی کلمهیcultureبه معنای فرهنگ است. به این تعبیر سه واژهیCivilisation, agriculture, cultureبا هم، همریشه و قریبالمعنی هستند.
3. عربها سیویلیزیشن را ترجمهی جالبی کردهاند و آن را «الحضاره» نامیدهاند. حضر، مخالف سفر است و گاه در اسم فاعل، مخالف بادیه و بیابان و به معنای شهر استفاده میشود(فی الحاضر و البادی). حضاره به لفظ سیویلیزیشن بسیار نزدیک است. civilدر لاتین معنای شهر و یکجانشینی میدهد و دقیقاً ترجمهاش حَضَر میشود. وقتی پسوند tionاضافه میشود، معنای مصدری میگیرد و از این نظر ترجمهی حضاره برای آن بسیار مناسب است. جالب است که در معجمهای عربی اصولاً حضاره را شهریگری و شهرنشینی تعریف و ترجمه کردهاند. یعنی صور دیگر حیات را حضاره نمیدانند. در دیکشنریهای انگلیسی نیز عیناً همینگونه است.
4. ما ایرانیان سیویلیزیشن را ترجمه کردهایم، «تمدن» که از «مدن» میآید که باز ریشهیعربی مدینه و مدنیت و شهر است؛ اما نمیدانم چرا بردهایم به باب تفعّل که به معنای «خود را به کاریزدن» است. تمدن یعنی خود را به شهرنشینی زدن، یعنی«تمادن» یعنی مانند شهرنشینها زندگی کردن. جالب است که در عربی وقتی میگویند تَمَدَّن فلانٌ. تمدُّناً یعنی از حالت خشونت خارج شد و به حال شهرنشینی گرایید. از بدویت و اعرابی که بود خارج شد و به مدینه روی آورد. در عربی «مَدَن بالمکان» یعنی در مکانی مقیمشدن که باز با اسکان و یکجانشینی هممعنا است.
فکر میکنم تاریخ ترجمهی سیویلیزیشن در جهان عرب و ایران کمابیش همسابقه است، تاریخی بیش از صد و پنجاه سال ندارد. یعنی قبل از آن، عربها حَضَر را بهصورت حضاره و ما ایرانیان مَدَن را بهصورت تمدن استفاده نمیکردیم؛ و عربها البته ترجمهیبهتری ارائه دادهاند، الحضاره با سیویلیزیشن قرابت معنایی بیشتری دارد.
5. چرا ما این مفهوم را نمیشناختیم؟ روشن است! ما از تاریخ دریافتی خطی نداشتیم، زندگی آدمی در نگاه دینی از جنگل و غار، آغاز نمیشده است که با یکجانشینی تمدنش آغاز شود، آدم و حوا (علیهماالسلام) از همان ابتدا متمدن بودهاند ـنمیدانم چه واژهی دیگری بگذارم، فعلاً متمدن را قبول کنیدـ و چون حالت قبلی متصور نبوده است واژهای که دلالت بر حول و حرکت از یک وضعیت، به وضعیت دیگری را داشته باشد به کار نمیبردند. حضاره جایی معنا دارد که سفاره قبل آن باشد، سیویلیزیشن یعنی یکجانشینی پس از کوچنشینی. تمدن، بعد از توحش است ـما فارسیزبانان نیز گاهی تمدن را در مقابل توحش به کار میبریم که خود نکتهای است!ـ و چون در تفکر دینی چنین سابقهای وجود ندارد و تاریخ فرایندی رو به پیشرفت و ترقی نیست، لذا چنین واژهای در این فکر نمیتواند وجود باشد. سیویلیزیشن، حضاره، تمدن آنجا معنا دارد که تاریخ را خطی و چیزی در حال ترقی از وضعیت پستتر ببینیم و نه دارای آغازی با شکوه حضور آدم و حوای معصوم بر عرصهی گیتی.
6. تمدن چیست؟ ما به هر جمعشدن و گروه انسانی تمدن نمیگوییم. نه در غرب و نه در اسلام به اجتماع، به هر گردهمآیی انسانی تمدن نمیگویند ـسهل است که در دین، اجتماع هم نمیگویندـ ما در قرآن واژگانی داریم که دلالتهای مشابه تمدن دارند مانند مدینه، قریه، امت، مصر، قوم، بنی، آل و... که هر یک معنایی دارند و دلالتی. مثلاً مدینه غالباً معنایی مثبت دارد. «و َجَاء رَجُلٌ مِّنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ یسْعَى» مدینه جای سعی است.2 اما مصر غالباً معنایی منفی دارد. مصر جای هبوط است. جای هبوط بنیاسرائیل است آنگاه که دیگر به غذای واحد صبر نمیکنند و تجمل و تکثر و رفاه میخواهند و غذاهای چرب و شیرین و البته رفاه و زیادهخواهی یعنی دشمنی و عداوت.3 مصر جای ذلت و مسکنت و هبوط است. شاید اگر من بودم سیویلیزیشن را تمصّر ترجمه میکردم که بار منفیاش را بیشتر نشان دهم.
مفهوم دیگر، هجرت است. هجرت معانی مخالف حضاره دارد و شبیه سفر است، جز اینکه سفر بیشتر جابهجایی بدنی است، اما هجرت نوعی گذشت و فداکاری عملی و نظری است؛ هجرت از همه چیز و با همه چیز ممکن است هجرت با انفس و اموال و... هجرت بسیار شبیه جهاد است. «الذین هاجروا و جاهدوا»، هجرت، نوعی ترک و دوری را هم شامل میشود (والرجز والهجر). در جایی به تفصیل نوشتهام که در عربی کشاورزی را فلاحت میگویند و این واژه با فلاح، رستگاری همریشه است ـمثل کشاورزی و فرهنگ در زبانهای لاتینیـ و شاید بهترین ترجمه برای فرهنگ، فلاح باشد. من نمیدانم معادلِ مخالف سیویلیزیشن در لسان دینی چیست، شاید هجرت، شاید جهاد، شاید امت، مدینه، قریه، مصر، فلاح، اما میدانم اگر ما آن را داشته باشیم دیگر نیازی به وصف اسلامی بودن ندارد. امروز ما واژهی تمدن اسلامی را با تسامح و از روی ناچاری استفاده میکنیم و اگر روزی مثلاً «امت» را بسازیم دیگر «امت» اسلامی و غیر اسلامی ندارد. امت، اسلامی است و همانگونه که تمدن اسلامی یا مهدوی معنایی ندارد، امت غربی هم بیمعنا است!
ما شاید تا سالها گرفتار این واژگان متناقص باشیم و البته چارهای جز این گرفتاری نیست، اما باید سعی کرد واژگان را پالود و تا جای ممکن ناب نمود. اگر ما مفهموم Civilisationرا خوب فهم کنیم راهی خواهد بود تا دریابیم معادلِ مخالف این واژه در نگاه دینی چیست. این راه اگر رفته شود راه برای ساخت آن چیز، تحقق آن چیز، آمدن آن چیز فراهم خواهد بود. انشاءالله.
پی نوشت:
1- دانشجوی دکتری حقوق عمومی دانشگاه امام صادق(علیه السلام)
2- دیگر آیات را ببینید: قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنتُم بِهِ قَبْلَ أَن آذَنَ لَکمْ إِنَّ هَذَا لَمَکرٌ مَّکرْتُمُوهُ فِی الْمَدِینَةِ لِتُخْرِجُواْ مِنْهَا أَهْلَهَا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ.که فرعون مدینه را برای خود بسیار مثبت و در موضع برانگیختن احساسات استفاده میکند. وَمِمَّنْ حَوْلَکم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ(اینجا اسم خاص است)وَقَالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدِینَةِ امْرَأَةُ الْعَزِیزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا...وَجَاء أَهْلُ الْمَدِینَةِ یسْتَبْشِرُونَ، قَالَ إِنَّ هَؤُلاء ضَیفِی فَلاَ تَفْضَحُونِ...(اینجا بار منفی دارد) فَابْعَثُوا أَحَدَکم بِوَرِقِکمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِینَةِ فَلْینظُرْ أَیهَا أَزْکى طَعَامًا..(شهر اصحاب کهف) وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکانَ لِغُلَامَینِ یتِیمَینِ فِی الْمَدِینَةِ.. وَکانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَلَا یصْلِحُونَ...(اینجا نیز بار منفی است) فَأَصْبَحَ فِی الْمَدِینَةِ خَائِفًا... وَجَاء رَجُلٌ مِّنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ یسْعَى... لَئِن لَّمْ ینتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِینَّک بِهِمْ... وَجَاء مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یسْعَى قَالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ.... یقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَةِ لَیخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ...
3- دیگر آیات را ببینید:وَإِذْ قُلْتُمْ یا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّک یخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِی هُوَ خَیرٌ اهْبِطُواْ مِصْراً فَإِنَّ لَکم مَّا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکنَةُ وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ... وَأَوْحَینَا إِلَى مُوسَى وَأَخِیهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِکمَا بِمِصْرَ بُیوتًا...وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یا قَوْمِ أَلَیسَ لِی مُلْک مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی أَفَلَا تُبْصِرُونَ...
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.