تلقی دانش بهمثابهی سرمایه، آن هنگامی که در چنگال سرمایهداران و در کام سرمایهداری میچرخد و بلعیده میگردد، ظاهراً امری بدیهی بهنظر میرسد، اما چرا و چگونه باید دانش در سلطه و سیطرهی سرمایه قرار گیرد. بهراحتی میتوان گفت آن هنگام که دانش سرمایه شود. طبیعی است که کنازان وقتی به دنبال چیزی میگردند که بتوان آن را در خدمت پول قرار دهند و بهعبارت دیگر پولسازی کند. دانش نیز از جمله امور سببساز برای پولسازی در عصر جدید است.
استوارت (1997) در توصیف ستایشآمیز از دانش و دانایی در عصر جدید، دانش را منبعی قدرتمندتر از منابع طبیعی و فیزیکی، کارخانجات عظیم و بانکهای بزرگ میداند و معتقد است سازمانها برای رشد و بقا تنها باید قدرت دانش خود را توسعه دهند. از دیدگاه او سرمایهی خرد و دانش سرمایهی واقعی سازمان است و ادارهی آن برای سازمان سرنوشتساز است. «مدیران باید سرمایهی دانشی را بهعنوان یک قلم مهم در صورتهای مالی خود بگنجانند و اساس مقایسه را از ثروتهای پولی و داراییهای مالی به سرمایههای دانشی تبدیل کنند. چه از این پس سازمانهایی موفق هستند که نه از جهت ثروتهای پولی؛ بلکه از جهت سرمایههای دانشی پیشرفته باشند.»
ستایش وصف ناشدنی ناشی از غلبهی هیجان در میان دانشمندان این حوزه تا حدی است که علاوه بر سرمایه خواندن دانش با عبارتها و الفاظ پرطمطراق، جدوجهدی عظیم در مقبولیت و مشروعیتبخشی به تفسیر سرمایهدارانه از دانش دارند.
دراکر مانند سایر نظریه پردازان نظام سرمایهداری که ابزار تولید (سرمایه، زمین، کار و...) در یک جامعهی سرمایهداری را طبقهبندی میکردند، «کارگزاران دانش را بر مبنای دانش طبقهبندی میکند و معتقد است که این افراد هنگام ورود به جامعهی فراسرمایهداری، دانش بهدستآمده را بهعنوان یکی از ابزار تولید به همراه خواهند داشت. از دیدگاه دراکر، دانش یک «منبع» محسوب میشود.
اما مسئله به اینجا ختم نمیگردد. ماجرای تقلیل دانش بهصرف منبعی برای استخراج و ساخت پول تمام نمیشود. فنبازاران هنوز بهنحو ملموس و مشخصی نمیدانند که دانش چگونه در خدمت شرکت و ابزار و یا بهعبارت روشنفکرانهتری منبعی برای تولید ثروت قرار میگیرد. شاید سبقه و صبغهی تاریخی معرفت به مثابه امری نجاتبخش و متعالی مانع آن است؛ چراکه هنوز نامأنوس و ناملموس است.
فاز بعدی فروکاست و تنزل محتوایی دانش، یعنی فرآیند فروکاست آن به دیتا آغاز میگردد. دیتا واسط خوبی برای عزیمت به نقطهی پرتاب ما یعنی فنآوری است.
این نگاه عمدتاً فناورانه است، بدین معنا که اطلاعات بهدستآمده را بهراحتی میتوان کدگذاری نمود و انتشار داد. فرآیند مدیریت دانش نیز با چنین نگاهی به دانش، طراحی میگردد.
ابزار ساخته شدهای به اسم مدیریت دانش عمدتاً شامل مباحثی در فناوری ارتباطات و اطلاعات و ابزارهای نظیر آن است. موج و یا مد رویآوری به مدیریت دانش از باب گسترش و توسعهی حیرتآور فناوریهای ارتباطات و اطلاعات بوده است. در حقیقت فناوری ارتباطات و اطلاعات با ساخت معانی و خوشسازی مفهومی، خود را در ادبیات فهم دانشگاهی و در فاز بعدی در فهم عمومی و در نتیجه در افواه و اذهان شبه روشنفکران و عامهی جامعه مطرح و مقبول جلوه میدهد. رجزخوانیهای فناورانه و فریادهای اغواگرانهی ورود و حضور در عصر اطلاعات و سخن گفتن از بایستههای آن، همگی تلاشی رتوریک (خطابگونه) برای مشروعیتبخشی و گفتمانسازی فناوری است. در حقیقت این فناوری بوده است که برای خوش جلوهکردن و آرایش خود، نامی خوشنامتر از دانش پیدا نکرده است و آن را به استخدام و استیجار گرفته تا یکهتازی نماید. سواری نان، بر زینِ نام دانش، خصیصهی عصر جدید است.
سازهی خوش خط و خال دانش بر قامت فناوری اما آنچنان که تصور میشد کارا و موجه نیفتاد. بهشت برین سرعت و تسهیل در امور جاری روزمره، با بهرهگیری از فناوریهای برخط، آوردهای محدود از تسهیل و سرعت در امور به همراه داشت.
از جابهجایی در اهدف بروکراسی (به معنای آنکه بروکراسی و در شکل نوین آن سازمانهای مجازی بهجای آنکه در خدمت نیروی انسانی قرار گیرند و وسیله باشند، خود هدف میشوند و چاه ویلی میشوند که تمام نیرو، انرژی و سرمایه را میبلعد. توسعهی آن در دستور کار قرار میگیرد و پرسنل و همه چیز دیگر در خدمت آن) که بگذریم، مقدم گشتن فناوری بر دانش خود عاملی مهم است که ادعا کنیم و به عینه ادعای خویش را در جریان زندگی روزمرهی اداری شاهد باشیم که سازمانها و شرکتهای دانشی حتی نتوانستند دعاوی خویش مبنی بر تسهیل و تسریع را تحقق بخشند. عناوینی مانند عدم ایجاد زیرساخت و بستر لازم فناورانه عموماً بهانهای برای موضوع فوق بوده است.
فناوری غیرسوز است و به دانش و یا هرچیز دیگر مجال و فرصت نمیدهد. مقدم است نه مقدمه، هدف است نه ابزار و وسیله؛ بلکه هر چیز دیگر را به استخدام و استیجار خود درمیآورد؛ چراکه قدرت دارد. «إِنَّ خَیرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِی الْأَمِینُ». فناوری اما امین نیست و بعد از آنکه هر چیز دیگر را استثمار کرد، آن را در خود مضمحل میکند.
فناوری در پی بقای خود است. و برای آنکه همیشه پا برجا باشد، باید برای آن مسئله وجود داشته باشد. اگر امور جاری و زندگی اداری مسئله نداشته باشد، فناوری نمیتواند توسعه یابد. استخدام دانش در کف فناوری قرین ظهور کالایی جدید به نام علم است.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.