X

کارآمدی از تبیین تا تجویز

 
کارآمدی از تبیین تا تجویز
سطوح کارآمدي نظريات علمي
اشــــاره کارآمدی مفهومی کاملاً نسبی است. در واقع وقتی می‌خواهیم درباره‌ کارآمدی علم بحث کنیم، باید پیش از آن تا حدودی روشن باشد که کارآمدی را در نسبت با چه امری مورد توجه قرار می‌دهیم. از این‌رو لازم است اجمالاً بدانیم که علم به نسبت چه چیزی و در ارتباط با چه اموری می‌تواند کارآمد یا ناکارآمد باشد. آشنایی با سطوح مختلف کارآمدی این توان را به ما می‌دهد که وقتی از کارآمدی یا ناکارآمدی یک علم سخن گفته می‌شود، بدانیم که آن علم نسبت به چه امری کارآمد و نسبت به چه چیزی ناکارآمد است. وانگهی نمی‌توان از کارآمدی یا ناکارآمدی به‌صورت مطلق سخن گفت.

 

از مناظر مختلف می‌توان به تحلیل و ارزیابی یک نظریه‌ی علمی پرداخت. میزان انطباق آن نظریه با واقعیت، میزان انکشاف و پرده‌برداری از حقیقت مستور، میزان انسجام درونی میان مبانی نظری و مفاهیم و سازه‌های درونی، قدرت توصیف و پیش‌بینی پدیده‌ها و ظرفیت تحول و تغییر دنیای خارج.

به‌طور کلی این مناظر تحلیلی را می‌توان مبتنی بر دو شاخص اتقان نظری و کارآمدی عملی در دو چشم‌انداز کلان طبقه‌بندی کرد: تحلیل جوهری (Essentialism) و تحلیل کارکردگرایانه (Functionalism).

 

  تحلیل جوهری (Essentialism)

در تحلیل جوهری، فارغ از ثمرات و کارکردهای عملی یک نظریه به تحلیل نظریه از دو بعد مبنایی و بنایی پرداخته می‌شود. در تحلیل مبنائی به شالوده‌شکنی آگزیوماتیک مبانی هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی، انسان‌شناختی و ارزش‌شناختی یک نظریه پرداخته می‌شود. به‌عبارت دیگر، به این پرسش که مبانی معرفتی یک نظریه چیست و چگونه در تاروپود نظریه اشراب شده است، پاسخ داده می‌شود. در تحلیل بنائی به منطق صوری حاکم بر دستگاه نظری پرداخته می‌شود. از این منظر، پرسش کلیدی آن است که فارغ از صحت‌و‌سقم مبانی و گزاره‌ها و قضایا، آیا میان این عناصر، ارتباط درونی منطقی برقرار است یا آنکه یک عنصر با دیگری در تعارض قرار دارد.

 

  تحلیل کارکردگرایانه (Functionalism)

اما در خصوص مواجهه با نظریه در بستری کارکردگرایانه باید گفت که از این منظر نظریه بر اساس میزان کارآمدی عملی آن مورد سنجش قرار می‌گیرد. رویکردی که اگر به تنهایی معیار برای قضاوت در همه‌ی عرصه‌ها به‌ویژه فلسفه و علم شود، به پراگماتیسم می‌انجامد.

کارکردهای یک نظریه در سه سطح قابل طبقه‌بندی است: توصیف، تبیین و تجویز. در سطح توصیف، میزان کارآمدی یک نظریه در توصیف پدیده‌های بیرونی مدنظر است.

 

  کارآمدی توصیفی

 کارآمدی توصیفی ناظر به این قابلیت است که یک نظریه در درجه اول چه پدیده‌هایی را به عنوان موضوع بر می‌گزیند و در ثانی با چه دوربینی از آن عکس گرفته و این تصویر ایستا از چه کیفیتی در بازنمایی پدیده‌ی بیرونی برخوردار است. برای نمونه این یک نظریه‌ی‌ فرهنگ است که می‌تواند موضوعات و مسائل فرهنگی را مشخص و محل مناقشه را تعیین می‌کند. تحلیل توصیفی تحلیلی ایستاست و در خصوص پویایی‌ها و نسبت‌های درونی و بیرونی حول موضوعات و مسائل مسکوت است. این سطح از تحلیل حداقل و کف ظرفیت یک نظریه‌ی علمی است. برای مثال یک نظریه‌ی فرهنگ توصیفی، عناصر و اجزای یک پدیده‌ی فرهنگی را نشان می‌دهد، اما ارتباط میان این عناصر درونی با یک‌دیگر و با عناصر بیرونی موضوع؛ یعنی سایر مسائل فرهنگی را تبیین نمی‌کند.

 

  کارآمدی تبیینی

تبیین، برآمده از یک مبنای فلسفی در خصوص علیت است. اگر در حوزه‌ی معرفت‌شناسی، نظیر هیوم علیت را انکار کرده و صرفاً رابطه‌ی میان علت و معلول را توالی زمانی تعریف کنیم، طبعاً نمی‌توانیم در حوزه‌ی روش‌شناسی نیز از ظرفیت تبیین یک نظریه‌ی علمی بحث کنیم. در حوزه‌ی حکمت اسلامی دو شیوه‌ی برهان «لمّی» و «انّی» برای تبیین حقایق به کار می‌رود. در برهان لمّی از علت به معلول می‌رسیم و در برهان انّی از معلول به علت. به هر حال در هر دو شیوه‌ی برهان، تبیین مبتنی بر اصل علیت مورد قبول است. نظریات مختلف از ظرفیت‌های تبیینی لمی و انی متفاوتی بهره‌مندند. برای نمونه در قلمرو سیاست‌گذاری فرهنگ، یک نظریه‌ی مطلوب فرهنگ بایستی از ظرفیت تبیین انی و لمی به طور همزمان برخوردار باشد. یعنی هم بتواند از معلول (عوارض یک مسئله‌ی فرهنگی) به علت (ریشه‌های مسئله فرهنگی) برسد و هم از علت (خط‌مشی‌ها و برنامه‌ها) به معلول (پیامدهای فرهنگی) برسد. کارآمدی تبیین در حقیقت میزان قدرت پیش‌بینی (predictability) یک نظریه علمی را تعیین می‌کند. به عبارت دیگر، قدرت بالای تبیین یک نظریه، موجب درنوردیدن حصار زمان شده و ترسیم آینده را ممکن می‌سازد.

 

  کارآمدی تجویزی

به هر میزان که ظرفیت تبیین و پیش‌بینی یک نظریه قوی‌تر باشد، به همان میزان می‌تواند در تجویز در جهت تحول عینی دنیای خارج کارآمدتر شود. برای مثال، زمانی می‌توان به خوبی تحول فرهنگی را مدیریت کرد که سه موضوع در مرحله‌ی تبیین نظری از هم تمیز داده شده و نسبت میان آن‌ها بیان شود: عوارض مسئله، علت مسئله و پیامد اقدام. خلط میان هر یک از موارد فوق، فرایند مدیریت تحول فرهنگی را با چالش جدی رو‌به‌رو می‌کند. مدیران فرهنگی، به دلیل خلط عارضه‌ی فرهنگی و علت مسئله‌ی فرهنگی، خط‌مشی‌های سطحی و مقطعی را جهت پاک کردن صورت مسئله در پیش می‌گیرند. در چنین حالتی طبیعی است که به دلیل عدم مواجهه با علت، پس از مدت کوتاهی مسئله دوباره عود می‌کند، اما این بار علی‌رغم اهمیت موضوع، خط مشی‌گذاران به دلیل مزمن شدن مسئله، ناخواسته حساسیت کم‌تری در قبال آن خواهند داشت و این فرایند ادامه پیدا می‌کند تا به روزمرگی نظام مدیریت فرهنگی در قبال مسائل فرهنگی می‌انجامد. علاوه بر این، قبل از هر کنشی، شناسایی پیامدهای فرهنگی هر برنامه و مداخله در تمامی میدان‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بسیار ضروری است. طبیعی است تبیین لمی نسبت میان کنش‌های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی با پیامدهای فرهنگی کوتاه‌مدت و بلندمدت، خواسته یا ناخواسته و مطلوب و نامطلوب، به مراتب دشوارتر از تبیین انی؛ یعنی رسیدن از عوارض یک مسئله فرهنگی به ریشه‌هاست. اما این در حقیقت نقطه‌ی تعالی یک نظریه‌ی فرهنگ است که بتواند چنین تبیین‌های لمی در اختیار خط‌مشی‌گذاران فرهنگی قرار دهد. لذا مشخص است که موضوعی که امروز در نظام سیاست‌گذاری فرهنگ کشور از آن در قالب پیوست‌نگاری فرهنگ یاد می‌شود، با چه دشواری‌هایی رو‌به‌روست.

در سال‌های اخیر که بحث اسلامی‌سازی علوم مطرح شده و نظام از این محمل به دنبال سروسامان دادن به قلمرو سیاست علمی حاکم بر دانشگاه‌هاست، بیش از پیش ضرورت بهره‌مندی از یک رویکرد نظری متقن در خصوص فلسفه‌ی علم و سیاست علم احساس می‌شود.

در حال حاضر نهادهای علمی و نخبگان فرهنگی کشور، توفیق چندانی در زمینه‌ی بسط نظریه در حوزه علوم انسانی نداشته‌اند. همین امر سبب شده میان مباحث علمی و مسائل میدانی جامعه شکاف ایجاد شود. برای نمونه باید گفت حوزه‌ی میدانی فرهنگ کشور به‌شدت تحت تأثیر فرهنگ استیلاطلب مدرن بوده و هر روز مسائل فرهنگی جدیدی در آن طرح می‌شود. از سوی دیگر ظرفیت تئوریک لازم برای تحلیل این مسائل فعال نیست. اما در این میان راه حل چیست؟

به نظر می‌رسد که دو راه حل کوتاه‌مدت و بلندمدت قابل طرح است. راه حل اصلی و بلند‌مدت حرکت به سمت بسط[1] نظریه در حوزه‌های مختلف علوم مبتنی بر مبانی اسلامی است.

اما راه حل مقطعی که شاید همیشه در سایه‌ی این رویکرد قرار گرفته و باعث شده ما حتی نتوانیم از حداقل کارکردهای عینی نظریات موجود استفاده کنیم، تکیه‌ی علمی متقن[2] به نظریه‌های علمی مدرن است. به هر حال در مغرب زمین در حوزه‌های مختلف علمی، ادبیات علمی گسترده‌ای نه در قالب گفتمان علمی؛ بلکه در قالب نظریه و دیسیپلین علمی شکل گرفته که می‌شود در ضمن حفظ رویکرد انتقادی به این نظریات، از ظرفیت‌های آن، به‌ویژه در دو حوزه‌ی توصیف و تبیین مسائل کشور استفاده کرد. برای مثال شک نیست که مسائل فرهنگی امروز کشور در حوزه‌های مختلف اعم از زنان و خانواده و جوانان تا فضای مجازی و آسیب‌های آن، بیش از آنکه در فرهنگ و تمدن اسلامی ایرانی، زمینه‌ی تاریخی داشته باشند، دستاورد تعامل و تبادل با غرب و تهاجم فرهنگی آن هستند؛ لذا حداقل بهره‌گیری از ظرفیت این نظریات در حوزه‌ی فهم و تبیین مسائل فرهنگی می‌تواند در کوتاه‌مدت تا حدودی خلأ تئوریک ما را پر کرده و مدخل خوبی برای به سخن در آوردن اندیشمندان اسلامی مهیا کند. اما قطعاً در حوزه‌ی تجویز و تحول حوزه‌های مختلف جامعه به‌ویژه فرهنگ، نسخه‌های اندیشمندان فرهنگی مدرن را بایستی با حساسیت بیش‌تری بررسی و نقد کرده و به راه‌حل‌های متناسب رسید.   

 

 

 

 


[1]- عمداً از واژهی تولید استفاده نکردم؛ چراکه عرصهی اندیشه، با رویکرد پروژهای و سفارشمحور قابل مدیریت نیست؛ بلکه بایستی محملی جهت بسط از درون آن فراهم کرد و در یک بستر تدریجی به این مهم دست یازید. برای این مهم، مواجههی انتقادی با نظریهی فرهنگ غرب مدخل خوبی خواهد بود.

 

[2]- میتوان مواجهه با نظریهی علمی مدرن در کشور را نیز آسیبشناسی کرد. تکیه بر روی واژهی «متقن» به این دلیل است که بخش زیادی از مواجههی اصحاب نظر و عمل جامعهی ما با این نظریات، مواجههی دست دوم بوده و به همین دلیل شناخت کامل و جامعی از این حوزههای اندیشهای نیست. گاهی از منظر شیدایی نسبت به غرب بوده و گاهی بسیار تنگنظرانه و سطحینگرانه. لذا مواجههی اندیشهای و انگیزشی مطلوب با یک نظریهی علمی میتواند در شناسایی کارآمدیهای توصیفی، تبیینی و تجویزی آن نقش بسزایی ایفا کند.

 

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی