تمدن بر پایهی نگرش علمیـفلسفی
پایههای شکلگیری تمدن نوین، میتواند در درک جدید نسبت به طبیعت دیده شود. اینکه بر صدر نشستن کدام نگرش علمیـفلسفی، تمدن به معنای حاضر را شکل داده است، راه را برای شناسایی شاخصههای اصلی تمدن نوین هموارتر میکند. این نوشته قصد دارد تا جایگاه نگرش و دانش ریاضی را در شکلگیری و پیشرفت تمدن کنونی مورد بحث قرار دهد و از رهگذر درکی بهتر دربارهی علومی که کارآمدی شگفتآوری در تمدنسازی از خود نشان داده است، به بنیاد بحثهای منتقدین تمدن در قرن بیستم راه یابد تا روشن شود که در مباحث مربوط به نقد تمدن فعلی، اساساً چه مسئلهای مورد انتقاد واقع میشود.
از مناظر مختلف میتوان به تحلیل و ارزیابی یک نظریهی علمی پرداخت. میزان انطباق آن نظریه با واقعیت، میزان انکشاف و پردهبرداری از حقیقت مستور، میزان انسجام درونی میان مبانی نظری و مفاهیم و سازههای درونی، قدرت توصیف و پیشبینی پدیدهها و ظرفیت تحول و تغییر دنیای خارج.
چند صباحی است که بحث از کارآمدی نقل محافل دانشگاهی و حوزوی شده است. گفته میشود نظام اداری ما ناکارآمد است؛ نظام علمی ما کارآمدی ندارد؛ علوم انسانی در جامعهی ما کارآمد نیست و قسعلیهذا. در تحلیل این ناکارآمدی البته نظرها همهیکسان نیست؛ برخی این ناکارآمدی در نظام علمی و اداری و اقتصادی را به سیاسیبازیها و سیاسیکاریها نسبت میدهند؛ عدهای به کمکاری و بیمسئولیتی صاحبمنصبان و عدهای نیز سعی میکنند ریشههای مسئله را در ساحت ساختارها پیگیری نمایند.
همگی با این قول مشهور ماکس وبر آشناییم که مشخصهی اصلی انسان مدرن غربی این است که کنشهای او عموماً از سنخ کنشهای عقلانی معطوف به هدف است. انسان مدرن عموماً نسبت به اعمالی اقبال دارد که نفعی در آن نهفته باشد. بنابراین، در عصر جدید از هرچیزی انتظار فایده و سود میرود، امری که به ارزشی مهم تبدیل شده است و گاه از آن به کارآمدی تعبیر میشود. این نگرش چنان عام و فراگیر است که امروزه ارزش و اعتبار علم نیز تا حد زیادی به درجهی کارآمدی آن بستگی دارد.
در کنار مسائلی چون چیستی علم یا پیشرفت علم، مسئله مهم و مرتبط دیگری وجود دارد: آیا علم کارآمد است؟ برای پاسخ به این پرسش، نخست باید مشخص کرد که «علم» و «کارآمدی» به چه معنا به کار میروند. چیستی علم بغرنجتر و مسئلهدارتر از آنی است که بخواهیم در این نوشتهی کوتاه وارد آن شویم، کل تاریخ فلسفهی علم بهنحوی در پی پاسخ به این پرسش است. برخی معتقدند که تعاریف رایج جامع و مانع نیستند؛
مشهور آن است که علم در کشور ما ناکارآمد است. این ناکارآمدی علم چگونه قابل تحلیل است؟
وقتی دربارهی کارآمدی و ناکارآمدی علم سخن میگوییم باید توجه کنیم که بحث، سطوح متفاوتی میتواند داشته باشد، گاه با نگرشی فلسفی پیرامون بنیانهای نظری کارآمدی و ناکارآمدی سخن میگوییم و گاه با فهمی مدیریتی و سیاستگذارانه، به علل ناکارآمدی و راهحلها میاندیشیم.
وقتی از ناکارآمدی علم در ایران سؤال میکنیم و تلاش میکنیم به فهمی از ماهیت آن دستیابیم و در جستوجو برای یافتن علل ناکارآمدی علم در جامعهی خود هستیم، یک چیز را مسلم و مفروض گرفتهایم و آن عبارت است از اینکه ما در ایران چیزی به نام علم داریم. اما ما چه زمانی میتوانیم مدعی شویم که ما در ایران «علم» داریم.
سخن گفتن از کارآمدی علم سخت است، اینکه علمی کار میکند و در کار میشود و درکار میآید یا نه پاسخ دشواری دارد و رد و اثبات آن به دشواری ممکن است؛ چرا این دشواری وجود دارد؟ چرا ما این سؤال را میپرسیم و از کی و چرا از کارآمدی و به دردبخور بودن یک تئوری یا نظر یا یک علم پرسش کردهایم؟
ناکارآمدی علم را چگونه میتوان فهیمد و دربارهی آن چه میتوان گفت؟ تردیدی نیست که ما در اولین مواجههی کلانی که با علم داریم، آن را ناکارآمد مییابیم و از این ناکارآمدی علم رنج میبریم و دربارهی آن مسائلی مطرح میکنیم. از جدایی میان دانش و جامعه و بیاثری علم در حل مشکلات جامعه رنج میبریم. از جدایی علم از صنعت و ضرورت ارتباط میان علم و صنعت سخن میگوییم.
طرح موضوع
بسیاری از افرادی که با علم در سطح مدیریتی، فلسفلی یا کاربردی سروکار دارند، میگویند که علم در جامعهی ما ناکارآمد است. پرسش ما از همینجا شروع میشود که نفس بیان چنین سخنی، بر چه بنیانهایی مبتنی است و نشانهی چیست؟ مسئلهی ناکارآمدی علم را از این زوایه نیز میتوان آغاز کرد که ناکارآمدی در ساختارهای اجرایی، اجتماعی، اداری، اقتصادی و... چه ارتباطی با ناکارآمدی علم دارد؟
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.