X

فقدان امکان

 
فقدان امکان
تأملی در تناظر علت مشکلات اقتصادی و مشکلات شعر امروز ما
اشــــاره آیا می‌توان گفت علت مشکلات اقتصادی ما با علت مشکلات شعر امروز ما متناظر است؟ در این مقاله با پیش نهادن اینکه علت مشکلات اقتصادی ما نداشتن روابط بین‌المللی است، مشکل شعر فارسی معاصر و در پی آن، زبان فارسی، توجه نکردن شاعران به گفت‌وگو و رقابت با دیگر زبان‌ها و درگیر شدن در بده‌وبستان تجاری میان خود با ناشر و ماندن در کودکی بیان شده است.

  چند وقت پیش دکتر محمود سریع‌القلم یکی از صاحب‌نظران حوزه‌ی علوم سیاسی کشور، یک پرسش کلی و تهی مطرح کرده بود که به عنوان پیش درآمد برای بحث ما می‌تواند مفید باشد: آن پرسش این بود که علت‌العلل مشکلات ما ایرانی‌ها چیست؟

این پرسش بدواً یک پرسش کلی است، چون بی‌آنکه بخواهد فرضیات مقتضی را درگیر پرسش نماید و آن را محدود و محصور نماید، سعی می‌کند کلیت اقتصاد سیاسی جامعه‌ی ایران را مطمح نظر خویش قرار دهد و هر کس در هر حوزه‌ای که ایستاده باشد می‌تواند از این پرسش ارتزاق نماید؛ به تعبیر هایدگری کلمه، پرسشی کلی که بتواند پرسش‌کننده را در ساحت پرسش‌شونده تحویل نماید اما از سوی دیگر غالباً این پرسش، پرسشی تهی است، بدین مناط که در طول دهه‌ها و حتی یک‌دو سده‌ی گذشته، غلظت و بسامد این پرسش چنان بالا بوده و آنچنان این مسئله با هستی ما پیوند خورده است که هر دم از نو از هر گوشه و طرفی، ساز این پرسش کوک می‌گردد که مشکل و علت عقب‌ماندگی ما چیست؟ و یا اصولاً مشکل ما چیست؟ و هر کس به هر نحو توانسته است از ظن خویش به این پرسش پاسخ دهد، تو گویی امکان سازوبرگ فراوان فراهم نمودن برای پرداخت به مسئله‌ی بدیهی و آشکاره‌ی مشکلات انسان ایرانی، این پرسش را تبدیل به یک پرسش تهی نموده است. آنچه که شیوه‌ی پرسشگری سریع‌القلم را از سایر پرسشگران در راستای مشکلات و گرفتاری‌های ایرانیان منتزع می‌سازد، پیکار وی برای رسیدن به علت علت‌ها یا اساس همه‌ی مشکلات است؛ وی از آن دسته از روشنفکران ایرانی نیست که برای این مهم، به لیست یا مجموعه‌ای از مشکلات بسنده نماید، او می‌خواهد همه‌ی مشکلات فوق را در مرکزیت و ثقل یک مشکل قرار دهد و منظومه‌وار بقیه‌ی مشکلات را در مدار مشکل اصلی تفسیر و تأویل نماید، وی این علت‌العلل را چنین تبیین می‌کند:

«مشکل 1 و 2 و 3 کشور کدامند؟ طبعاً نمی‌توان گفت کشور 245 مشکل دارد زیرا که مجموعه‌ی مشکلات در یک شبکه‌ی علت و معلولی معنا پیدا می‌کنند... بخشی دیدن مسائل کشور، غرق شدن در حل‌وفصل مسائل یک سازمان و نادیده گرفتن کل سیستم اجتماعی‌ـ  سیاسی‌ـ اقتصادی‌ـ فرهنگی‌ـ خارجی، ما را همچنان مشغول بحث‌های بدیهی، کلی با حواشی فراوان کرده و خواهد کرد. اگر با نگاه سیستمی و منظومه‌وار به کل مسائل ایران ننگریم، نمی‌توانیم مشکلات 1 و 2 و 3 کشور را تشخیص دهیم. بر اساس همین منطق، اگر ریشه‌ی مشکلات را در ناکارآمدی بدانیم که صدها مصداق می‌توانیم برای آن مطرح کنیم، پس باید بپرسیم علت‌العلل ناکارآمدی ایران در کدام عنصر و عامل قابل جست‌وجوست؟ علمی و منطقی است که در اتاق فکر کانونی کشور، پاسخ‌های متعددی به این سؤال داده شود. طی 26 سال گذشته، به یک پاسخ در رابطه با این سؤال، پایبندی علمی و استدلالی داشته‌ام: علت‌العلل ناکارآمدی در ایران، فقدان ارتباطات بین‌المللی است.»

ما که در وسط چنین اقتصاد سیاسی مسئله‌داری به پژوهش در حوزه‌ی ادبیات مشغول هستیم، این را حق خود می‌دانیم که ساختار پرسشگری (Fragestellung) سریع‌القلم را در صفحه‌ی ادبیات معاصر خویش برافکنده سازیم؛ در این صورت با حدس ذیل روبه‌رو خواهیم شد: علت‌العلل ناکارآمدی در ادبیات ایران، فقدان ارتباطات بین‌المللی است.

طبعاً حدس فوق شامل دو صفحه‌ی شعر و داستان است که ما در ادامه سعی می‌کنیم پیگیری مسئله‌ی فوق را تنها در راستای شعر صورت و سازمان دهیم و پیگیری داستان به زمان دیگری موکول خواهد شد. در این روزها و سال‌های پایانی سده‌ی چهاردهم شمسی، این سؤال پیش می‌آید که شعر معاصر و مدرن فارسی چه جایگاه و مکانتی در جهان دارد؟ شعر فارسی آیا کمکی به زبان فارسی و بین‌المللی شدن آن کرده است یا نه؟ شعر معاصر فارسی در قیاس با شعر آلمانی، شعر انگلیسی، شعر روسیه، شعر پرتغال و یا شعر اسپانیا چه جایگاهی دارد؟ آیا شعر فارسی با شعر اروپا رقابت می‌کند؟ و از همه مهم‌تر شاعران معاصر فارسی که تعداد نمایندگان آن‌ها نیز بیش‌تر از حد معمول و نصاب متداول در کشور‌های دیگر است چه اندازه توانسته‌اند با زبان‌های شعری دیگر ارتباط برقرار نمایند؟ طبیعی به نظر می‌رسد که در این سال‌ها، وضعیت شعر با دهه‌های قبل متفاوت است و مسئله‌ی خلاقیت و اجتهاد در حوزه‌ی شعر آنقدر اهمیت بنیادی و راهبردی دارد که چنین زمانه‌ای را از دهه‌ها و روزگاران قبل متمایز می‌سازد. شاعری که در دهه‌ی چهل شعر می‌سرود به ارتباط بین زبان فارسی با دیگر زبان‌ها نمی‌اندیشید؛ وی مصمم بود بر اساس پارادایم‌های نیما و یا شاملو حرکت کند بی‌آنکه بداند در سرزمین‌های دیگر، شعر چگونه است و چگونه سروده می‌شود؟ در بین شاعران همان سال‌ها، جز معدودی افراد هیچ کدامشان جز زبان فارسی زبان دیگری بلد نبودند، البته اکنون در زمانه‌ی عسرت به سر می‌بریم و دانستن یک زبان به‌جز فارسی دیگر مسئله‌ای حل نمی‌کند. در بین شاعران آن زمان، نیما، فریدون رهنما و رؤیایی زبان فرانسه، شاملو و براهنی زبان انگلیسی، نادر نادرپور زبان ایتالیایی، هوشنگ ایرانی زبان اسپانیایی و سپهری که زبان‌های سنسکریت و انگلیسی را با هم بلد بودند. این رویداد مؤید این مطلب است که تقریباً شاعران برجسته‌ی معاصر به‌جز زبان فارسی، آشنایی با یک زبان اروپایی را نیز در کارنامه‌ی خویش داشته‌اند و چنین آشنایی در رشد و بالندگی شعر آن‌ها نیز بی‌ثمر نبوده است. ما می‌خواهیم که از شاعران دهه‌ی چهل، گامی بیش‌تر نهیم و کمی بیش‌تر از آن‌ها بیندیشیم و لاجرم این حق ما خواهد بود که بیش‌تر در یادگیری زبان‌های اروپایی، اجتهاد ورزیم.

زبان فارسی در زمانه‌ی عسرت به‌سر می‌برد و در این زمانه شاعران به چه کار می‌آیند؟ این قسمت اخیر، مصرعی از شعر هولدرلین است در قصیده‌ی نان و شراب[1]؛ زبان فارسی کم‌ترین تعامل را با زبان‌های اروپایی دارد و این حتی در قیاس با زبان‌هایی چون عبری، اردو، گرجی در جایگاه نازل‌تری قرار گرفته است. ترجمه‌ی متون فارسی و شعر معاصر به این زبان‌ها، پیش‌پاافتاده‌ترین شاخصی است که می‌توان این خاصیت را پیگیری کرد در حالی که در نقطه‌ی مقابل مشاهده می‌شود که بخش اعظمی از شعر این زبان‌ها غالباً از روی رونوشت‌های انگلیسی به فارسی ترجمه می‌گردد چیزی که در خود اروپا بسیار بعید به نظر می‌رسد؛ به عنوان مثال در کشور فرانسه، کتاب دلواپسی[2]فرناندو پسوآ، از روی رونوشت انگلیسی یا آلمانی به زبان فرانسه برگرداننده نمی‌شود و سعی می‌کنند از روی متن اصلی کتاب یعنی زبان پرتغالی، این عمل صورت بگیرد؛ در حالی که در ایران این کتاب از روی زبان آلمانی صورت گرفته است. و یا نمونه‌ی غم‌انگیز دیگر، ترجمه‌ی متون شرق آسیا از روی رونوشت‌های انگلیسی است؛ همانطور که می‌دانیم متن‌های ژاپنی، کره‌ای یا چینی ابتدا توسط یک انسان اروپایی از این زبان‌ها به انگلیسی برگردانده شده و سپس یک انسان ایرانی از روی متن انگلیسی این متون را به فارسی برمی‌گرداند که این رخداد نیز در نوع خود حیرانی‌آور است به این نحو که یادگیری زبان‌های شرقی آسیا برای انگلیسی زبان‌ها یا دیگر کشور‌های اروپایی بسیار جانکاه به نظر می‌رسد و ما در ادامه نیز از طی طریق واسطه‌های زبانی دیگر آن‌ها را به فارسی برمی‌گردانیم. در مورد کژتابی‌های ترجمه در ایران، این بحث کمی به درازا کشید هدف آن است که بگوییم زبان فارسی جز در سطح کمی با زبان انگلیسی دیگر با زبان‌های دیگر دنیا ارتباط خاصی ندارد. وقتی متن فارسی به سراغ زبان‌های دیگر نمی‌رود این خود اسباب ناکارآمدی یک زبان را فراهم می‌آورد. وقتی شاعران علاقه‌ای ندارند که به‌جز زبان‌های فارسی و انگلیسی به سراغ زبان‌های دیگر بروند تا بتوانند با تعاطی با فرهنگ‌های آن‌ها، زبان فارسی را از حالت و هیئت جزیره بودن رهایی بخشند تعمداً زبان فارسی در قیاس با زبان‌های دیگر قرار نمی‌گیرد تا نقاط ضعف و آسیب‌های وی برنموده گردد و مآلاً مشاهده می‌گردد که زبان فارسی به‌صورت یک جزیره در یک وضعیتی کودک‌وار به عمر خویش استمرار می‌دهد بی‌آنکه به بلوغ تحقق یابد.

فقدان ارتباط بین‌المللی در شعر مسئله‌ای است که جز شاعران، هیچ یک از نهاد‌های قدرت نمی‌توانند آن را فیصله بخشند، شاید دولت بتواند با فراهم نمودن زیرساخت‌های لازم در دانشگاه‌ها و یا برگزاری جلسات و آمدوشد فیلسوفان و ادبیان از این کشور‌ها اندکی از دشوارهای این مسیر صعب و جانکاه بکاهد اما چنین مسئله‌ای بیش‌تر شخصانی به نظر می‌آید تا آنچه که بتواند با حاکمیت و دولت در ارتباط باشد. اینجاست که نقش شاعران در زمانه‌ی عسرتی که زبان فارسی با آن دست‌وپنجه نرم می‌کند هویدا می‌گردد. زمانه‌ی عسرت برای شعر فارسی، جایی است که هیچ‌گونه امکانی در زبان فارسی حائل نمی‌گردد؛ یعنی شعر تولید می‌شود، تکثیر می‌شود بی‌آنکه بالغ شود و در وضعیت طفیلی و کودک‌وار می‌زید و در خود می‌ماند. شعر تبدیل به چیزی شده است که در چشم برهم زدنی بین شاعر و ناشر پدیدار می‌گردد با این قدر مسلم که شاعران چند دهه پیش از شاعران کنونی مجتهد‌تر بودند ولی اکنون با شهامتی راستین می‌توان گفت که اجتهاد از بین شاعران این روزهای معاصر رخت بربسته است. شاعران و ناشران مصداق «و تری الناس بسکاری و ماهم بسکاری» در حال یک بده‌وبستان تجاری هستند بی‌آنکه به دنبال یک امر ممکن یا به دنبال خلق یک پرسش تاریخی برای کشور و سرزمین خویش باشند تلاش می‌کنند در یک وضعیت مرزی و انتزاعی فقط‌وفقط سروده باشند و این سروده‌ها وقتی با شعرهای زبان‌های اروپایی مقایسه می‌گردد آنوقت است که به عمق عسرت می‌توان پی برد ولی به تعبیر سریع‌القلم در متدلوژی علوم انسانی، کارآمدترین و دقیق‌ترین روش فهم یک پدیده، مقایسه‌ی آن با پدیده‌های مشابه است. با این وجود در مقام قیاس شعر ایران با هر درجه‌ی آوانگاردیسم و نوآوری‌هایی که در طول این چند دهه به خویش دیده است با شعر زبان‌های اروپایی با شهامت باید عرض شود که شعر معاصر فارسی به گرد میانه‌ی شعر این زبان‌ها نخواهد رسید.

راقم این سطور اخیراً مجموعه‌ی شعری از فرناندو پسوآ شاعر معاصر کشور پرتغال از زبان پرتغالی به فارسی ترجمه نموده است؛ مجموعه‌ی شعری به نام «پیغام» (Mensagem). در این مجموعه‌ی شعر که متعلق به سال 1934 است ما دیگر با وضعیتی انتزاعی که امروزه در خرمن‌ها مجموعه‌ی شعر فارسی وجود دارد روبه‌رو نیستیم؛ با یک نظام تغزلی محض که در آن یک نفر از عشق و از فقدان عشق بسراید مواجه نمی‌شویم؛ انتزاع به کنار رفته و ما با پرسشگری تقابل می‌کنیم، شاعری که از تاریخیت کشور خویش و مردم آن پرسش می‌کند، آن هم در یک نظام رمزگان و فلسفی، فرهنگ و مردم خویش را به استنطاق وا می‌دارد و از آن‌ها به قاطعیت می‌خواهد که در مورد زبان و فرهنگ پرتغال خصوصاً زبان آن مداقه ورزند؛ چیزی که اصلاً مجموعه شعرهای امروزی سرزمین ایران ندارند. این کتاب که شامل 44 شعر کوتاه است، در واقع هر شعر گورنوشته یا حکایتی کوتاه در مورد پادشاهان، دریانوردان و فیلسوفان کشور پرتغال است، زبان فلسفی و رمزی حاکم بر این شعرها به‌نحوی است که بعد از گذشت حدود چند دهه از انتشار آن، این مجموعه‌ی شعر در کشور پرتغال به عنوان یک کتاب قابل استناد، مورد پژوهش قرار می‌گیرد و هر دم از نو پژوهشگران و فیلسوفان معاصر این کشور و یا دیگر کشور‌های پرتغالی زبان دنیا به بحث و گفت‌وگوهای علمی پیرامون آن می‌پردازند، در مورد خود عنوان این کتاب هم که در نگاه اول یک واژه‌ی معمولی در زبان پرتغالی است اما در نگاه دیگر به عنوان یک اسم رمز می‌تواند زمینه‌ی تأویل‌های فلسفی را در پرتو خویش گشوده سازد، به عنوان مثال یکی از منتقدان پرتغالی به نام «نونو هیپولیتو» در مورد تفسیر این عنوان چنین می‌گوید:

1) از دید پسوآ واژه‌ی Mensagemاز سه بخش تشکیل شده است: MENS/AG (ITAT MOL) EMکه این خود از عبارت لاتین MENS AGIAT MOLEMمی‌آید که این نیز نقل قولی است از انه‌اید ویرژیل به معنای: ذهن، رانه‌ی موضوع است.

2) یک روایت دیگر می‌گوید که دو واژه‌ی Mensagemو Portugalهر دو دارای هشت حرف هستند و هر دو هم از لحاظ هارمونی و هم از لحاظ چیدمان صامت‌ها و مصوت‌ها در هر سیلاب یکسان هستند. و عدد هشت هم در فرهنگ‌های کاتولیک و پرتغالی عددی مقدس و افسانه‌ای است.

3) روایت دیگر دال بر این است که پسوآ می‌خواهد از واژه‌ی Mensagemبه واژه‌های ENSو GEMMAدست یازد تا عبارت ENS GEMMAرا در ذهن مخاطب تداعی و تعبیه نماید و با اندکی تقریب و مسامحه، واژه‌ی GEMMAدر پرتغالی gemaبه معنای نطفه و ENSهم به معنای essênciaبه معنای جوهر است. و مراد وی از این نئولوژی‌ها رسیدن به مفاهیم آفرینش از نطفه و یک برداشتی آزادانه از هستی به‌مثابه یک اگزیستانسیالیست است، مانند نئولوژی‌هایی که هایدگر در «هستی و زمان» خویش به کار گرفته است که آوردن آن‌ها در این بحث از حوصله خارج است.

4) یک روایت دیگر می‌گوید که پسوآ می‌خواهد از واژه‌ی Mensagemبه عبارت MENSA GEMMARUMکه تلویحاً به معنای قربانگاه است. و مراد از این تعبیر، به معنای قربانی‌سازی پرتغال در جایگاه اروپا است.

5) و اینکه آخرین روایت می‌گوید که هدف پسوآ از واژه‌ی Mensagemرسیدن به عبارت‌های MEA GENSو یا GENSMEAاست که در پرتغالی به معنای مردم من است. و این خود ادای دین پسوآ است به مردم کشور خویش پرتغال.

تو گویی در زمانه‌ی عسرت زبان فارسی که شاعران در آن به سر می‌برند ما چاره‌ای جز این نداریم که تنها با ارائه‌ی مثال‌هایی «کج دار و مریز»، برگ سبزی به زبان فارسی بیفزاییم. در مثال فوق، پسوآ به دنبال امر ممکن است، همانگونه که در تفسیرهای عنوان مجموعه مشاهده می‌گردد وی می‌خواهد زبان پرتغالی را با یک سنگ محک مورد آزمایش قرار دهد، وی در این مجموعه، نقبی هم به گذشته می‌زند، مثال‌های مکرری که از زبان لاتین به میان می‌آورد، می‌خواهد گذشته‌ی مشعشع زبانی خویش را که در پرتو آن باعث به وجود آمدن کشور پرتغال گردیده است در برابر امروز جانکاه آنکه تبدیل به سرزمین کودتاها و ژنرال‌ها شده است قرار دهد. در واقع پسوآ می‌خواهد به این سؤال پاسخ دهد که ما چگونه ما شدیم؟ چنین پرسشی در شعر و ادبیات، پرسش از عقبه (Ursprung) به حساب می‌آید که می‌تواند به عنوان یک امر ممکن در شعر فارسی حضور پیدا کند ولی کاملاً در غیاب و محاق به سر می‌برد. این پرسش از مبادی‌ای است که می‌تواند پیرنگ همه‌ی امکانات دیگر در شعر باشد. ممکن است عده‌ای از دوستان و صاحب‌نظران جهر کنند که این چگونه امکانی است، آیا ما از دیگر امکانات غفلت نورزیده‌ایم؟ مثلاً امکان درام در شعر، امکان اجرا و یا امکان‌های زبانی دیگر... این مشکلات که توسط عده‌ای از صاحب‌نظران ارائه می‌گردد در طول مسئله‌ی اساسی قرار می‌گیرد و آن هم پرسش از سرچشمه و عقبه‌ی فرهنگی ما ایرانی‌هاست؛ ما اگر بخواهیم فهرستی از امکانات در شعر فارسی ارائه دهیم شاید به‌زعم و تعبیر سریع‌القلم به چند ده امکان دست یازیم اما مسئله علت همه‌ی علت‌هاست که باید مورد مداقه قرار بگیرد. چه علتی اساسی است که باعث شده شعر ایران یک شعر بین‌المللی نباشد و در جهان و در بین زبان‌های آن محلی از اعراب نداشته باشد؟ وقتی چنین پرسشی را در ناصیه‌ی پژوهش خویش قرار می‌نهیم، به این گوشه رهنمون می‌شویم که شاعران ما همچون دیگر اندیشمندان ما پرسشی مقتضی از هستی خویش نکرده‌اند و فقط سعی کرده‌اند در یک فرهنگ مستور از تعصب‌های اجتماعی، دینی و سیاسی، روز را شب نموده و بر تعدد مجموعه‌های شعری خویش بیفزایند؛ اما این شاعران هستند که می‌توانند کماکان در تغییر فرهنگ مثمر ثمر واقع شوند و زبان فارسی را از جزیره بودن رهایی بخشند. به‌راستی که بسیاری از این مجموعه‌های شعر نباید سروده شوند و شاعر می‌بایست سکوت کند تا آنکه به پرسشی خویشمند و متقن از زندگی خویش دست یازد؛ این پرسش‌های خویشمند، شاعر را در موقف‌هایی می‌کشانند که در آن‌ها خواهد فهمید بسیاری از این شعرها و این جملات و این واژه‌ها که امروز سروده می‌گردند نه به درد دیدن می‌خورند و نه به درد داشتن بلکه ممکن است راهی برای هستن بگشایند.  

 


[1]- ... und wozu Dichter in dürftiger Zeit?

 

[2]- Livro do desassossego

 

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی