شما اینجا هستید: صفحه اصلی آرشیو سوره (74-75) شماره پانزدهم نظام اجتماعی کلیات اخلاق و ارزشهای اجتماعی
ابتدا مناسب است مقصود از ارزش قدری واکاوی شود. بهنظر میرسد ارزش پیوستگی و وابستگی تام و تمامی با رجحان و ترجیح دارد. یعنی در برخورد و مواجهه با دو یا چند امر، انتخاب و گرایش به یک سمت و خروج از حالت بیتفاوتی و لابشرطی، نیازمند دخالت عامل «ارزش» است. هر ترجیحی مستلزم حضور و درک ارجمندی در مورد گزینش شده است.
ارزش بهعنوان ملاک و مناط ترجیح و تمایل، دارای اقسام و معروض طبقهبندیهای گوناگونی است. در یک تقسیمبندی، ارزشها به دینی، فرهنگی (زیباییشناختی، علمی و سیاسی)، مادی (بهمعنی افاده و سودمندی) و اخلاقی گروهبندی میشود. در این تقسیمبندی ارزش اخلاقی، حاکم بر سایر موارد بوده و در مقام ترجیح یک نوع ارزش بر ارزشی دیگر بههنگام تعارض آنها بهکار میآید.
درتقسیمبندی دیگر، ارزشها به مطبوع (ارزشهای ذائقه)، حیاتی، زیباییشناختی، اخلاقی و دینی تقسیم میشود. ارزشهای ذوق و ذائقه و زیباییشناختی به اشیاء و اشخاص تعلق میگیرد ولی متعلق ارزشهای اخلاقی فعل انسانی و یا فاعل بهجهت صدور فعل خاص، موضوع آن ارزش قرار می گیرد. در این طبقهبندی، حاکم و مقدم دانستن ارزشهای دینی یا اخلاقی بر سایر ارزشها ، قائلانی دارد که البته خود مستلزم و مشتمل بر ارزشگذاری دیگری است.
اگر بخواهیم تعریف عام و شاملی از اخلاق مطرح کنیم که شامل هرگونه نظام اخلاقی شود میتوان بنا به مبنای پیشگفته، اخلاق را نظامی از ارزشها بدانیم که فرد را به اختیار یک فعل متمایل میسازد بدون اینکه او را به حد الجاء، الزام و اجبار رسانده باشد، و البته بهتعبیر علمای اخلاق سنتی، این اختیار و گزینش مورد تحسین یا تقبیح عقلا هم قرار میگیرد. البته در یک تعریف خاصتر، اخلاق ناظر به پرورش فضایل و خوبیها و خلقوخویهای نیکو در انسان تعریف میشود که در این فرض هم فعلی گزینش میشود که متناسب و برآمده از خلق نیکو یا در راستای آن و ترسیخ آن باشند.
ارزشها و هنجارهای اجتماعی بدین ترتیب ملاکهای رجحانی است که حیثیت عمومی و اجتماعی دارند. این ارزشها باید برآمده از خاستگاهی اجتماعی باشند و زندگی جمعی انسان، آنها را به ارمغان آورده باشد و یا اینکه مقصد و مقصود اجتماعی را مانند نظم و امنیت برآورده سازند؛ ارزشهایی که فرد بهعنوان عضوی از یک جامعهی بشری خود را بدانها پایبند میسازد.
تفکیک و تمایز دیگری نیز در مسیر بحث از رابطهی اخلاق و ارزشهای اجتماعی لازم است. ارزشهای حقوقی و فقهی بهعنوان نظامی از اعتبارات و تشریعات ناظر به تأمین نظم و امنیت اجتماع، میباید از ارزشهای اخلاقی متمایز شوند. در ارزشهای حقوقی، برخلاف ارزشهای اخلاقی، الزام و اجبار بیرونی وجود دارد و دولت و حاکمیت با قوهی قهریه، ضمانت اجرایی آنها را تأمین میکند و لذا محدود و محصور به قلمروی سرزمینی آن دولت است. در ارزشهای حقوقی، نیت فاعل و تأثیرات درونی و حسن فاعلی مد نظر نیست. با همهی اینها، تعامل و تبادل میان این دو گروه ارزش، بسیار است و احکام اخلاقی میتواند مبنای قانونگذاری قرار گیرد همچنانکه بعضی موارد و ملاحظات حقوقی میتواند به عرف و اخلاق واگذار شود و هردو میتوانند پشتوانهی اجرایی یکدیگر قرار گیرند.
نکته و ملاحظهی مهم دیگر اینکه دو نوع نگاه و تلقی از اخلاق قابل تمایزند: یکی اخلاق ایدهآل و به اصطلاح تلقی اخلاق بهعنوان مجموعهی مکارم اخلاقی که شامل سطوح و لایههای والاتر و راقیتر و متعالیتر اخلاق مانند ایثار و از خود گذشتگی است. در این نگاه، اخلاق، رنگ و صبغهی قدسی و الهی مییابد و درصد اندکی شایستگی ورود به ساحت پرابهت آن را مییابند. دیگری نگاهی عرفیتر و عامتر به اخلاق است که موارد متعارفی همچون نَرمخویی و حُسن معاشرت را هم در بر میگیرد. میتوان تمایز بالا را ذیل اخلاق در مقام تعریف یا اخلاق آرمانی و اخلاق در مقام تحقق و اخلاق متعارف هم صورتبندی کرد.
حال با ملاحظات پیشگفته میتوان به ارتباط ارزشهای اخلاقی و هنجارهای اجتماعی پرداخت:
1
اخلاق بهمعنای شامل و متعارف آن با ارزشهای اجتماعی نوعی همپوشانی دارد. هنجارهای اجتماعی از آنجهت که مایهی ارجمندی و ترجیح یک امر و فعل را در نسبت به گزینههای دیگر تأمین میکند به نظر با ارزش اخلاقی تفاوتی ندارد. هرچند وقتی اخلاق را بهمعنای خاص و ایدهآل مراد کنیم، قاعدتاً در سلسلهمراتب ارزشها، بهنوعی حاکم و معیار برای هنجارهای دیگر قرار میگیرد.
2
بهلحاظ منشأ، بسیاری به خاستگاه اجتماعی برای اخلاق قائلند. اگر امری را ارزشمند قلمداد میکنیم، بهلحاظ پدیدارشناختی و با مراجعه به درون و وجدان خود آن را ممدوح و مطلوب سایرین و اجتماع میدانیم. این حسن تلقی و مقبولیت مردمی، دخیل در مقبولیت فردی آن ارزشهاست. جالب اینکه در سنت کلام اسلامی، عدلیه (شیعه و معتزله) هم تحسین و تقبیح عقلای جامعه را در ارزشهای اخلاقی دخیل میدانند. به این ترتیب آنچه را ما بهلحاظ فردی ارزشمند میشماریم از آنروست که همگان آن را ارزشمند میدانند. بهزبان منطقی و فلسفی، احکامی همچون حسن عدل و قبح ظلم بهعنوان بنیانهای اخلاق، از نظر فلاسفهای مانند ابن سینا بهعنوان مشهورات بهمعنای اخص قلمداد شدهاند و مشهورات به معنای اخص گزارههایی هستند که در ظرف اجتماع و اذهان عموم انسانها مورد اذعان قرار گرفتهاند و واقعیت آنها همان اذعان و اشتهار عمومی آنهاست.
3
اگر در فلسفهی اخلاق، نتیجهگرا باشیم و کلاً حسن و قبحهای اخلاق را دائرمدار غایت و سود و نتیجهی مترتب بر آنها ارزیابی کنیم، انطباق اخلاق و هنجارهای اجتماعی بهروشنی عیان میشود. در این نگاه اخلاق عموماً برای اهداف و مصالح عمومی مانند نظم، امنیت، لذت و مصلحت اکثریت و یا سود و منفعت عمومی است. در این فرض اخلاق میتواند حتی با ارزشهای عادی و مادی اجتماعی (مانند مفید بودن) تطابق یابد. اما در مبنای فضیلتگرایی که اخلاقی بودن به ملکات و فضایل نفسانی فاعل بر میگرداند، ارتباط اخلاق و اجتماع قدری بیشتر به بررسی نیاز دارد. در این تلقی این ظرفیت وجود دارد که با فردی تعریف کردن فضایل، دامن اخلاق را از صحنهی اجتماع برچید و اخلاق و اخلاقی زیستن به رهبانیت و عزلتگزینی از جامعه تعریف شود. حال آنکه واقعیت آن است که بسیاری از فضایل، هویت و ماهیتی اجتماعی دارند (عدالت، سخاوت، احسان، شفقت، دستگیری، دوستی، وفاداری و...) و فضایل دیگر هم اساساٌ در زندگی و مناسبات با سایر افراد اجتماع فرصت بروز و ظهور مییابند. از همینروست که فارابی اساساً ملاک سعادت فردی را زیست در مدینهی فاضله میداند. ارسطو و افلاطون نیز به فضایل اجتماعی قائلند و اخلاق را با سیاست همعنان و یکسان میانگارند.
4
وجه اجتماعی اخلاق در اندیشهی غرب در ادوار سهگانهی قدیم، وسطی و جدید غرب هویداست. اما در جهان اسلام این تلازم و دوشادوشی اخلاق و اجتماع و سیاست در فلسفهی فارابی مسجل است. اما از زمان شیخالرئیس و عمدتاً بهجهت غلبهی تفکر اشراقی و عرفانی شاهد نوعی فاصله گرفتن اخلاق از ساحت سیاست و اجتماع هستیم. اینکه در ابن سینا اخلاق در عرض و قسیم تدبیر منزل و سیاست مُدن (تدبیر جامعه) قرار میگیرد بهخوبی گویای غلبه وجههی فردی اخلاق (تدبیر نفس فردی) است.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.