شما اینجا هستید: صفحه اصلی آرشیو سوره (72-73) شماره چهاردهم نظام اجتماعی کلیات اصل چهار و مدل آمریکایی توسعه در ایران
اصل چهار، توسعه و نظام اجتماعی در ایران
ترومن برای اولین بار در نطقی که در ژانویه 1949، موضوع کمکهای فنی آمریکا را به دولی که از نظر اقتصادی توسعه نیافتهاند، مطرح کرد؛ برنامهی کمکهای آمریکایی به نام «اصل چهار» ترومن مشهور گردید. در 24 ژوئن 1949، رئیس جمهوری آمریکا طی پیام خود به کنگره آمریکا اعلام کرد بهمنظور بالا بردن سطح زندگی مردم جهان حاضر است با کمک دول دیگر برنامههای وسیعی برای کمکهای فنی طرح کند و نتیجهی پیشرفتهای صنعتی کشور خود را، که مهمترین عامل بالا بردن سطح زندگی مردم آمریکا محسوب میشود، در اختیار جهانیان بگذارد و بدینوسیله سرمایههای خصوصی را برای به کار افتادن در کشورهایی که از نظر اقتصادی توسعه نیافتهاند، تشویق کند.
وی گفت که فقر و موجود نبودن شرایط در سرزمینهایی مانند آفریقا، آسیا، شرق میانه و شرق دور بزرگترین دشمن صلح و امنیت جهان محسوب میگردند و اشکال بزرگی که اهالی این سرزمینها با آن دست به گریبانند، فقدان پایهی اقتصادی محکم است که گاهی آنها را وادار میکند که تصور نمایند که از طریق دموکراسی و آزادی کاری از پیش نمیرود و بهناچار باید با اعمال زور سامانی به اوضاع اجتماعی و اقتصادی داد. ترومن تأکید کرد اگر قدرت خرید اهالی این کشورها تقویت پیدا کند، نتیجهی آن عاید آمریکا خواهد گردید، زیرا آمار بازرگانی خارجی آمریکا نشان میدهد که داد و ستد آمریکا با ممالک صنعتی دنیا بیشتر از کشورهایی است که از کاروان ترقی عقب افتادهاند. پس از مذاکرات مفصل در کنگره دربارهی نحوهی کمکهای آمریکا، در تاریخ پنجم ژوئن 1950 قانون عمران بینالمللی به تصویب کنگرهی آمریکا رسید و بهمنظور اجرای آن «ادارهی همکاریهای فنی» در وزارت خارجهی آمریکا تشکیل شد. نخستین قراردادی که بین آمریکا و یک دولت خارجی بنا بر قانون عمران بین المللی آمریکا امضا گردید، قرارداد نوزدهم اکتبر1950 با ایران -قرارداد 27 مهر ماه 1329 بین هنری گریدی و حاجیعلی رزمآرا- بود (اسنادی از اصل چهار ترومن، 1382: 628 و 629).
متن سخنرانی ترومن، اولاً نشاندهندهی ماهیت اصل چهار میباشد و ثانیاً رابطهی بین عواملی نظیر «قدرت خرید» و «صلح جهانی» را آشکار میسازد. قانون عمران بینالمللی نیز تعبیری عام و کلی برای مدل آمریکایی توسعه است که «مصرفگرایی» را بهعنوان راهبردی اساسی برای تسخیر جوامع گوناگون در دستور کار خود قرار داده است. تهاجمی که از مسیر اقتصاد آزاد و رقابتی و با شعار بهبودی اجتماعی-اقتصادی، تغییرات اجتماعی را بدون هیچگونه ارتباطی با زمینههای اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و آموزههای دینی، پیریزی نهادی و سازمانی مینماید. سنتستیزی با عناوینی نظیر تغییر و آزادی، عملاً زمینهساز اسارت در فردگرایی و رقابت- بهعنوان سازوکارهای نظم و تغییر اجتماعی- بوده است. قبلتر، اندیشمندان علوم اجتماعی گزارههای اصلی را برای نظامسازی جدید در غرب طراحی کرده بودند. مثلاً، آدام اسمیت در ثروت ملل تأکید داشت: «میل به بهتر کردن شرایط... از رحم مادر با ماست و هرگز تا لحظهی مرگ رهایمان نخواهد کرد» (هیرشمن، 1391: 13).
علوم اجتماعی و مدل آمریکایی توسعه در ایران
ایجاد تغییرات اجتماعی در ایران توسط بیگانگان بدون علوم اجتماعی ممکن نبوده است. اصلیترین وظیفهی علوم اجتماعی چگونگی کار کردن و استفاده از استعدادهای آدمی در مسیر «نفع بهمثابه پارادایم» (هیرشمن، 1379: 38) جدید، در نهایت ظرافت و آزمودن تجارب گوناگون بوده است. نکتهی قابل تأمل، نقشآفرینی علوم اجتماعی در سیاستهای توسعهای میباشد، به گونهای که «3/1 کمکهای مالی که در فاصلهی سالهای 1967 -1961 در امور فرهنگی بینالمللی صرف شدند، به پیشبرد علوم اجتماعی و بهبود زندگی مردم در کشورهای مختلف اختصاص داشت» (همراز، 1381: 18 و19). به این ترتیب، نیمهی مسلط علوم اجتماعی در غرب، اگر در همنوایی و همگرایی همهجانبه با منافع اقتصادی و قدرت سیاسی نباشد، حداقل اغلب در پیوستگی دقیق با آن است. رشد علوم اجتماعی در پیوند با قدرت استعماری شکل گرفته و از آن متأثر است. امروزه علوم اجتماعی و خاصتاً جامعهشناسی، بیشتر در پی مشروعیتبخشی به نظامهای قدرت و سلطهی موجود است و طبیعتاً آسیبهای جامعهشناسی، به محیطهای دانشگاهی کشورهای توسعهنیافته نیز سرایت کرده و بنا بر طبیعتِ غیربومی این دسته از علوم، در این کشورها، بیش از زادگاهشان از واقعیت دور افتاده است (فرهادی، 1388: 23 و 13). هدفگیری اصل چهار بر روستاها بهعنوان کانونهای «کار» و «تولید» و «همکاری» بود و توسعه را در چارچوب «مصرف» بهعنوان هنجار اجتماعی و «رفاه» بهمثابهی ایدئولوژی سیاسی تعریف میکرد. در این مدلِ توسعه، کانونهای مولد میبایست به کانونهای مصرف تبدیل شوند و شهرهای مصرفی نماد توسعهیافتگی محسوب میگردند. «در طی دو دهه قبل از انقلاب اسلامی، چهار و نیم میلیون به نانآوران جامعهی ما و ده میلیون به مصرفکنندگان کشور اضافه شده است (فرهادی، 1390: 16). از آنجا که هدف دکترین ترومن آن بود که «راه را بر هر انقلابی سد کند» (همراز، 1381: 27)، باید پرسید که چرا علوم اجتماعی در ایران، برنامهریزی آمریکایی برای مقابله با هویت انقلابی و اسلامی در ایران را شناسایی نکرده است؟ تنها اثر تحقیقی که با عنوان «بررسی اهداف و عملکرد اصل چهار ترومن» در سال 1381، توسط مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه، انتشار یافت با عدم اقبال جامعهی علمی کشور مواجه شد. این نشانهی فقدان پرسش از چگونگی فعالیت استعمارگران در ایران میباشد؛ فعالیتهای پیوستهای که حدود دو دهه توسط آمریکا بهصورت مستقیم و پس از آن توسط دولت شبهمدرن پهلوی با جدیت تمام دنبال میشد. «هیچ یک از کمکهای آمریکا به ایران پس از جنگ جهانی دوم، همچون اصل چهار گسترده و طولانی مدت نبود و هیچ یک از طرحهای آمریکا از چنین پراکندگی جغرافیایی، تعداد پرسنل و تنوع زمینههای فعالیت برخوردار نبودند» (همراز، 1381: 80). خانم همراز علیرغم دقت نظر نسبت به ماهیت استعماری اصل چهار ترومن و توجه به جهتگیری اصلی و کلان برنامهریزی در آن دوران، عملکرد اصل چهار را ناموفق ارزیابی کردهاند و تداخلهای برنامهها و تفاوت سلیقهها و بحثهای داغ تصمیمگیران آمریکایی را بهعنوان نشانههای عدم هماهنگی در اجرای موفقیتآمیز برنامه مطرح کردهاند. از نظر ایشان، پیچیدگی سازمان اداری مالی مرکز هدایتکنندهی کمکهای اصل چهار و نیز تغییرات مکرر در سیاست کمک خارجی آمریکا که نتیجهی تحولات سیاست جهانی بود، از کارآیی اکثر طرحها کاست (همراز، 1381: 190). در حالی که تغییر برنامههای فوری و کوتاهمدت ترومن به طرحها و کمکهای بلند مدت آیزنهاور (همراز، 1381: 72)، نشانهی رشد در طراحی و اجرای برنامههای آنها میباشد، این سؤال اساسی هیچگاه در راستای منافع ملی ایرانیان تغییر نکرد که آیا کمک بهگونهای که آن کشورها [ایران] خواستار آن بودند، به امنیت ملی آمریکا کمک میکرد یا خیر؟ (قائم مقامی، 1379: 31). مک لئود میگوید: مشاورهی فنی خارجی از آن کارهایی است که موفقیتهای واقعی خود را احتمالاً در درازمدت نشان خواهد داد و در پی این نیست که تأسیسات فیزیکی ایجاد کند یا حتی نهادسازی کند. اگر محیط مناسب وجود نداشته باشد، این دو هدف هیچ یک نمیتوانند بهطور سودمندی دوام آورند. انتقال اندیشهها و نگرشهای نو به جامعهی میزبان، بنیادیترین و دشوارترین جنبهی مشاورهی فنی است. سنجش موفقیتهای مشاورهی فنی خارجی، بهویژه در کوتاهمدت، ناممکن است. اندیشههای نو طی فرآیندهایی پیچیده و منقطع منتقل میشوند. فاصلهی زمانی بین پذیرش و جذب اندیشههای نو در جامعهی میزبان، غیرقابل پیشبینی است. در جریان فرآیند جذب اندیشهها، ملاحظهی تغییر و تحول مفاهیم، لاجرم سرگشتگی عمیقی بههمراه دارد (لئود، 1377: 23و24). این راهبرد، همان «نبرد اطلاعاتی» است. نتیجهی مطلوب این نبرد عبارت است از: تأثیرگذاری و تغییر اعتقادات و معلومات حریف. نبرد اطلاعاتی در سطح استراتژیک میخواهد که ارادههای خصمانهی حریف را با تأثیرگذاری بر معلومات و اعتقادات آن تحت کنترل درآورد (خانی، 1386: 59-57). حال اگر بپرسیم تا چه اندازه معلومات و دانش بومی در حوزههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و بهداشتی ثبت و ضبط شده است و پایدار و مؤثر ماندهاند، میتوان عملکرد اصل چهار را مورد ارزیابی قرار داد؟ وقتی «عمدهترین مراکز فعالیت اصل چهار روستاها بودهاند» (همراز، 1381: 175)، باید بپرسیم فرهنگ روستایی در بلندمدت چه وضعیتی پیدا کرد؟ آیا همچنان فرهنگ کار و تولید و یاریگری زنده نگهداشته است؟ زیرا «حفظ روستا بدون فرهنگ روستایی بسیار دشوار خواهد بود» (فرهادی، 1388).
آنچه اتفاق افتاد، غلبهی نگرش غیربومی و تعمیم دیدگاه جرج فاستری، یعنی خیر محدود، به روستاییان ایرانی میباشد. جایگزینی «خیر محدود» (طالب، 1387: 293) بهجای «خیر نامحدود»، بهمعنای ترجیح مادی بر معنوی و اولویت دادن اقتصاد پولی نسبت به فرهنگ است. آمریکا پیش از فعالیت در ایران، دارای تجربههای فراوانی در زمینهی مدیریت و سازماندهی اجتماعی کار بود که از آنها در زمینههای آموزشی، تعلیم امور اداری و... در ایران استفاده میکرد. جهتگیری تلاشها برای ایجاد گروههای مالی و سوق دادن سازمانها و گروههای بومی به سوی اصالتبخشی و محوریت «پول» در تنظیم کلیهی مناسبات و ارتباطات اجتماعی بود. پولی کردن مناسبات اجتماعی و تکیه بر «رقابت» به عنوان یگانه مکانیسم نظم اجتماعی، عملاً نشان دهندهی فرآیند تقدسزدایی و همکاریگریزی در عرصههای نظام اجتماعی است. اتفاقی نیست که آیندهی ایران از جامعهای روستایی بهعنوان نقطهی ثقل، به سوی شهرهای بزرگ و مصرفی تغییر جهت و مسیر میدهد: آیندهی ایران کنونی در گروی تحولات جامعهی شهری است (اورکاد، 1377: 74).
جمعبندی
در ساختار و فرآیند توسعه و نظام اجتماعی در ایران، کنشهای متقابل گسسته بهعنوان چارچوب اصلی برنامهها قرار گرفتند و با توجه به شرایط مساعدسیاست و دولت برای بروز اینگونه کنشها، سازندگی و اصلاحات برای تغییر جامعهی قدیم به جامعهی جدید، دولتمحور طراحی گردیدند و «رقابت» جایگزین «همکاری» و یاریگری شد و مردم از صحنهی فعالیت و مشارکت اجتماعی کنار گذاشته شدند. انقلاب اسلامی در ایران دقیقاً ناظر به بازگشایی و پاسداری سازمانهای اجتماعی مردمی برای ساختن ایران جدید بود. ایرانیانی که در ساختن جامعه، آموزههای دینی را همچون گذشته نه فقط در شعار بلکه در عمل و کنشهای جمعی خود بسترسازی و محقق میسازند.
منابع:
اسنادی از اصل چهار ترومن در ایران (1346-1325 هـ. ش). تهیه و تنظیم: مرکز اسناد ریاست جمهوری، به کوشش تیمور بشیر گنبدی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
اورکاد، برنار (1379)، «تغییرات بافت شهری در ایران»، ایران و مدرنیته (گفت و گوهای رامین جهانبگلو با پژوهشگران ایرانی و خارجی در زمینه رویارویی ایران با دستاوردهای جهان مدرن). تهران: نشر گفتار.
خانی، علی عبدالله (1386)، جنگ نرم 3 (نبرد در عصر اطلاعات). تهران: مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر ایران.
روشه، گی (1370)، تغییرات اجتماعی، ترجمه: منصور وثوقی، تهران: نشر نی، چاپ سوم.
طالب، مهدی و موسی عنبری (1387)، جامعه شناسی روستایی (ابعاد تغییر و توسعه در جامعه روستایی). تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم.
فرهادی، مرتضی (1388)، انسان شناسی یاریگری. تهران: ثالث.
فرهادی، مرتضی (1390)، «فروهشتگی ده و کژ بالشی شهر ایرانی (کاهندگی فرهنگ تولیدی و افزایندگی فرهنگ مصرفی در ایران) »، فصلنامه علمی -پژوهشی پژوهشهای انسان شناسی ایران، سال اول، شماره 2.
قائم مقامی، لیندا ویلز (1379)، «در تسریع ملی شدن صنعت نفت؛ ماکس تورنبرگ و شکست طرح توسعه از طریق بخش خصوصی در ایران 1951-1947». فصلنامه گفتگو، شماره 27.
مک لئود، تاس. اچ (1377)، برنامه ریزی در ایران (بر اساس تجارب گروه مشاوره دانشگاه هاروارد در ایران). ترجمه علی اعظم محمد بیگی، تهران: نشر نی.
همراز، ویدا (1381)، بررسی اهداف و عملکرد اصل چهار ترومن (هیأت عملیات اقتصادی آمریکا در ایران). تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی.
هیرشمن، آلبرت (1379)، هواهای نفسانی و منافع (استدلالهای ساسی به طرفداری از سرمایه داری پیش از اوج گیری)، ترجمه محمد مالجو، تهران: نشر و پژوهش شیرازه.
هیرشمن، آلبرت (1391)، پیش رفتن با جمع (تجربهی اقتصاد تودهای در آمریکای لاتین)، ترجمه محمد رضا فرهادی پور، تهران: انتشارات دنیای اقتصاد.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.