1- حیات ما ایرانیان دارای شکل و صورتی است که در دهههای گذشته مستمراً مدرنتر شده است. مقایسهی سادهای بین اکنون ساحات حیات ما با گذشتهای نه چندان دور، این سخن را تأیید میکند؛ شهرهای ما اکنون بسیار مدرنتر و متجددتر از سی سال پیش هستند؛ لباس ما، غذای ما، وسائل ارتباط جمعی، موبایل و تلویزیون و آموزش، اقتصاد، علوم انسانی و اجتماعی، پزشکی، علوم مهندسی و فنی و... همگی نسبت به قبل بسیار مدرنتر هستند. ما به خصوص از سالهای پس از جنگ تحمیلی از تکنولوژی، که صورت غالب روزگار مدرن پس از جنگ جهانی دوم است، بهوفور و با فراغ بال بهره میبریم؛
اصل چهار، توسعه و نظام اجتماعی در ایران
ترومن برای اولین بار در نطقی که در ژانویه 1949، موضوع کمکهای فنی آمریکا را به دولی که از نظر اقتصادی توسعه نیافتهاند، مطرح کرد؛ برنامهی کمکهای آمریکایی به نام «اصل چهار» ترومن مشهور گردید. در 24 ژوئن 1949، رئیس جمهوری آمریکا طی پیام خود به کنگره آمریکا اعلام کرد بهمنظور بالا بردن سطح زندگی مردم جهان حاضر است با کمک دول دیگر برنامههای وسیعی برای کمکهای فنی طرح کند و نتیجهی پیشرفتهای صنعتی کشور خود را، که مهمترین عامل بالا بردن سطح زندگی مردم آمریکا محسوب میشود، در اختیار جهانیان بگذارد و بدینوسیله سرمایههای خصوصی را برای به کار افتادن در کشورهایی که از نظر اقتصادی توسعه نیافتهاند، تشویق کند.
به نظر میرسد کلمهی «اجتماع» هرگز نمیتواند پاسخگوی مطالبات زمانهی ما باشد، کلمهای که بهسادگی تمام، تن به زبانبازیهای سیاسی معمول میدهد، آنچنان فراگیر است که به مـَذاقِ چپ و راست به یک اندازه خوش میآید، در عین حال آنقدر نامحدود و باز است که در نهایت اساساً واجد هیچ معنایی نیست. این کلمه خود را به کسانی عرضه میکند که با تمنای به دست آوردنِ اجماع و اتحادِ از دست رفته، خواهانِ یافتنِ تسکینی برای آلام ناشی از فروپاشی ارزشهای سنتی هستند؛ اجماعی که میتوانست معیار سنجشِ این فروپاشی باشد.
پساتوسعه چیست؟
پساتوسعه به پارادایمی اطلاق میشود که متکی بر مبانی پساساختارگرایی و پسامدرنیسم در ادبیات علوم اجتماعی در جهت اِفشای ماهیت مفاهیم و مقولات فراگیر و غیرقابل نقد «گفتمان توسعه» میکوشد. ایشان از توسعه معنایی معطوف به سلطه را فهم میکنند، سلطهای که به شکلی نرم کشورهای گروه هدف را تحت تسلط خود درمیآورد. پساتوسعهگرایان از منظری پساساختارگرایانه به تبیین توسعه مبادرت میورزند.
مقدمه
هرچند گفته میشود در چند سال اخیر، اوضاع اقتصادی و معیشتی ایرانیان سختتر شده و سامان دادن به آن در اولویت برنامههای ملی قرار گرفته است، اما آشکار، واضح و مبرهن است که راهحل بههیچنحو در خود حوزهی اقتصاد نیست؛ بلکه مسئله کاملاً مربوط به حوزهی تصمیمگیری یا سیاستگذاری و لذا سیاسی و فرهنگی بوده، هست و خواهد بود. نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران، مبتنی بر الگوی مردمسالاری دینی است و در این الگو، همکاری میان دولت و مردم، از ارکان اساسی محسوب میشود. از سوی دیگر، الگوی مردمسالاری دینی، برخلاف الگوی سیاسی حاکم بر جهان مدرن، الگویی فضیلتمندانه و آرمانگراست که در پی دستیابی به کمالات معنوی بشر و اکتفا به حداقلها در زندگی دنیوی، در پرتوی رعایت اعتدال و زندگی عقلانی و معنوی است.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.