شما اینجا هستید: صفحه اصلی آرشیو سوره (74-75) شماره پانزدهم نظریه اجتماعی کلیات رابطه«ها»ی علم و ارزش
نسبت میان دانش و ارزش به لحاظ تاریخی فراز و نشیبهایی به خود دیده و تفاوتهایی را تجربه کرده است. در نزد غالب فلاسفهی باستان که در قلمرو اخلاق به نظریهی اخلاق فضیلت باور داشتند، همواره معرفت در فهرست فضایل این فیلسوفان قرار داشت و کسی در این اصل مسلم چون و چرا وارد نمیکرد که معرفت از سنخ اموری است که مورد قضاوت ارزشی قرار میگیرد.
افلاطون معرفت و حقیقت را غذایِ جزء عقلانی نفس میداند و البته که سایر اجزای نفس نیز باید غذای اخلاقی مناسب خود را دریافت کنند. معرفت همچون سایر فضایل در تقویت و پالایش نفس نقش تعیین کننده دارد. بنابراین در دوره باستان عموماً معرفت و دانش اموری بودند واجد ارزش اخلاقی و البته در میان اقسام معارف و دانستنیها، باز یک سلسله مراتب ارزشی وجود داشت. مطابق تقسیمبندی ارسطو از علوم ـکه برای اهل فلسفه کاملاً آشناستـ علوم مطابق یک داوری ارزشی در ذیل یکدیگر قرار میگیرند.
در قرون وسطی نیز همچنان پیوند میان دانش و ارزش استمرار پیدا میکند، اما معیار ارزشگذاری برای معارف، نسبتی است که معارف با مسیحیت و بهطور مشخص، باورهای رسمی کلیسا پیدا میکند. از اینرو بود که در این دوره تنها دانشهایی مجاز و معتبر و قابل تدریس تلقی میشدند که از نظر کلیسا در تحکیم مسیحیت نقش داشتند و در خدمت ایمان بودند.
اما در همین مسیر، کلیسا اشتباه استراتژیکی را مرتکب شد، که چه بسا افول فروغ کلیسا و ظهور رنسانس و پرتستانتیسم و مدرنیته و سکولاریسم بدون ارتکاب آن اشتباه بدان سرعت رخ نمیداند. کلیسا بر دستهای از دانشها مهر الهی و آسمانی زد که بهمرور ابطال آنها توسط دانشمندانی همچون کپلر و گالیله و کوپرنیکوس آشکار شد.
این دانشمندان نشان دادند نظام طبیعتشناسی فلاسفهی باستان نظیر ارسطو و بطلمیوس از بن و بنیاد باطل است، در حالیکه کلیسا جهان بینیای عرضه داشته بود که بر اساس چنان طبیعتشناسی باطلی بنا شده بود. بنابراین آتشی که در خرمن طبیعتشناسی باستان افتاد، دامن کلیسا را نیز در گرفت.
با آغاز دوره جدید کمکم اهل علم و اهل دیانت راه خویش را جدا کردند و دانشمندان به دقت کوشیدند تا کار خود را از قضاوتهای دینی و اخلاقی اهل دیانت و اخلاق دور دارند و در مقابل نیز اهل دیانت در رد و تأیید یافتههای علمی، دقت و وسواس بیشتری از خود نشان دادند. در واقع در این دوران، انسان غربی متوجه این حقیقت شد که پیوند زدن دین، که امری است ثابت و فاقد تغییر، با علم که در تغییر و تبدل و ابطلال دائمی قرار دارد، میتواند هزینههای گزافی بر دین تحمیل کند.
اما این تجربهی تاریخی موجب گسست کامل میان دانش و ارزش نشد. به بیان دقیقتر، هرچند در دورهی جدید تفکر فلسفی در غرب، میان دانش و ارزشگذاری دینی، گسست کامل به وجود آمد، اما همچنان اصل حصول حقیقت امری واجد ارزش اخلاقی تلقی میشود.
در قرن 17 و 18 تقریباً همهی فلاسفه به بیانهای مختلف بر این موضوع تأکید داشتند که رسیدن به حقیقت و اجتناب از کذب و مصروف داشتن سعی کافی در این راه وظیفهای است اخلاقی بر دوش تکتک افراد. به همین دلیل است که معرفتشناسی غربی بعد از این دوره، عموماً واجد مؤلفهای بود که آن را وظیفهگرایی مینامند. این مؤلفه تا به امروز کموبیش حضور دارد.
اما در دوران معاصر، عنصر دیگری نیز میان شناخت و ارزشگذاری اخلاقی پیوند ایجاد کرده است. اثرات مخرب انسانی و زیستمحیطی پیشرفتهای تکنیکی که در واقع محصول پیشرف دانشهای نظری است، بسیاری از متفکران را به این سمت سوق داده که بر کنترل علم از طریق اخلاق تأکید کنند.
همچنین یافتههای علمی، بهخصوص در حوزهی کیهانشناسی و زیستشناسی منجر به این شده است که مباحثی شکل بگیرد مبنی بر اینکه آیا دانش تجربی مؤید وجود خداست و یا مؤید عدم وجود خدا. افرادی همچون آنتونی فلو، ریچارد داوکینز و استفان هاوکینگ در این مجادلات چهرههای مشهوری به شمار میآیند. اگر از این دو مورد صرفنظر کنیم، در دنیای امروز به واسطهی غلبه سکولاریسم یا عرفی شدن، دانش و ارزش در افتراق با یکدیگر قرار دارند.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.