X

کار هنری در ترازوی کارآیی

 
کار هنری در ترازوی کارآیی
آیا هنر ابزاری برای تأثیر در مخاطب است؟
اشــــاره آیا هدف از کار هنری تأثیر تربیتی و فرهنگی است؟ توجه به اثر و کاکرد، به‌عنوان ملاک پذیرش یا رد آثار هنری، زمینه‌ساز نگاه ابزاری به هنر شده است؛ بدین معنا که پنداشته می‌شود که ابتدا باید طرح آگاهانه‌ای نزد هنرمند حاضر باشد و او با فن هنری خویش، آن را به زبان هنری بیان می‌کند.و نسبت هنر با حقیقت، تابع و ذیل نسبت آن طرح آگاهانه با حقیقت است. سنجیدن هنر به نتیجه و اثر برای اولین بار در آثار افلاطون و پس از وی در آثار ارسطو مطرح شده است؛ در این مقاله به بررسی این دو طرح افلاطونی و ارسطویی و توجه آن‌ها به تربیت اجتماعی و فردی پرداخته شده است.

کار هنری چه نسبتی با مخاطب آن دارد؟ تأمل بر این پرسش، پرسش‌های دیگری را پیش می‌کشد و از همه مهم‌تر اینکه کار هنری چیست و چه مقام و منزلتی دارد؟ مبدأ و خاستگاه کار هنری چیست؟ به عبارت دیگر، کارهای هنری از کجا می‌آیند و منشأ و سرچشمه‌ی آن‌ها کجاست؟ آیا کارهای هنری حاصل فعالیت‌ خود‌آگاه هنرمندند و از روی قصد و نیت هنرمندان تولید می‌شوند یا از ناخود‌آگاه آنان ناشی می‌شوند؟ یا آنکه اساساً مبدأ و منشأیی ورای خودآگاه و ناخودآگاه هنرمندان دارند؟ بسته به اینکه به این پرسش‌ها چه پاسخ‌هایی بدهیم، پاسخ به این پرسش که کار هنری چه نسبتی با مخاطب آن دارد نیز متفاوت خواهد بود. فی‌‌المثل اگر کار هنری را حاصل فعالیت خودآگاه هنرمند بدانیم و آن را حاصل طرح‌های آگاهانه و از روی قصد قبلی هنرمند بشماریم می‌توان به این نظر متمایل شد که کار هنری می‌تواند ابزاری در خدمت هنرمند جهت ایجاد تأثیر مطلوبی در مخاطب باشد. اما آیا در این صورت کار هنری به‌راستی کار هنری خواهد بود؟ بنابراین فرض کار هنری چه تفاوتی با یک ابزار یا وسیله خواهد داشت؟ می‌دانیم که افلاطون و ارسطو که اولین نظریه‌پردازان در خصوص هنر و کارهای هنری هستند، کارهای هنری را بر اساس کارکرد آن‌ها و نقشی که در تربیت اجتماعی و فردی انسان‌ها می‌توانند ایفا کنند، ارزیابی کرده‌اند.

آنچه را امروز هنر می‌نامیم، یونانیان تخته می‌نامیدند. مفهوم تخنه نزد آنان البته دلالت وسیع و گسترده‌ای داشت و هم شامل هنر به مفهوم امروزی لفظ می‌شد و هم صنعت به معنای کنونی آن. لذا مفهوم تخنه، شعر و نمایش و موسیقی و مجسمه‌سازی و معماری و هر آنچه را به‌نحوی ساخته‌ی دست انسان است از قبیل ساخت وسایل و ابزار‌ها، در بر می‌گرفت. افلاطون که اولین متفکری است که به بحث از هنرها پرداخته و هنر را موضوع تأمل فلسفی قرار داده و از ماهیت و جایگاه و نقش و سرآغاز آن پرسش کرده است، به جهت آنکه دغدغه‌ی تربیتی دارد، بر تأثیر هنرها بر تربیت انسان‌ها و نقش تربیتی و اخلاقی آن‌ها تأمل کرده است. افلاطون هنر را تقلید/ محاکات طبیعت می‌داند. به نظر او هنرمندان برای تولید آثار هنری خویش، از طبیعت تقلید می‌کنند. اما از آنجا که طبیعت یعنی مجموع کل موجودات محسوس، خود تقلید از صورت‌های مثالی و حقایق ثابت ازلی است، کار هنرمند، تقلید تقلید است. یعنی هنرمندان از آن چیزهایی تقلید می‌کنند که خود تقلیدند و لذا صورت‌های ناقص و گذران حقایق ثابت جاویدانند، به همین جهت آن‌ها از حقیقت دو مرتبه دورند.

به تعبیر دیگر به نظر افلاطون، هنرمندان در خلق و ابداع کارهای هنری اگر به وجه محسوس اشیا توجه کنند و از آن‌ها الهام گیرند و امور ناقص را سرمشق آفرینش خویش قرار دهند، کارهایی هنری خلق خواهند کرد که از حقیقت اشیا و امور دور خواهد بود. اینگونه کارهای هنری هر چقدر هم که از لحاظ زیبایی و تکنیک واجد مزیت باشند، از نظر افلاطون مورد پسند و مطلوب نیستند؛ زیرا نسبتی با حقیقت ندارند. افلاطون در رساله‌ی جمهوری به صراحت می‌گوید که برای مدینه‌ی فاضله‌ی خویش، شاعرانی را که دارای شعر ضعیف‌تر‌ند اما به حقیقت نزدیک‌ترند، نسبت به شاعرانی که شعر قوی دارند ولی از محسوسات تقلید می‌کنند، ترجیح می‌دهد و بر سر شاعران دسته‌ی دوم تاجی از پشم می‌گذارد و آنان را تا دروازه‌ی شهر بدرقه می‌کند. علت ترجیح افلاطون آن است که شاعرانی که از امر محسوس تقلید می‌کنند و به حقیقت امور بی‌توجه‌اند، موجب گمراهی جوانان می‌شوند و شعر و هنر آنان مانع از آن می‌شود که مخاطبان به «حقیقت» توجه کنند و حقیقت را بیابند و بیاموزند.

بدین ترتیب افلاطون هنر را تابع «رژیم حقیقت» می‌کند. هنر باید به «حقیقت» نظر کند و از آن الهام گیرد، در این صورت هنر، اخلاقی نیز خواهد بود و نقش تربیتی خود را ایفا خواهد کرد. اما هنری که پیوند، با حقیقت و اخلاق نداشته باشد، در مدینه‌ی فاضله جایگاهی نخواهد داشت و از آن باید طرد شود. بنابراین افلاطون هنر را از وجهه نظر حقیقت و اخلاق و سیاست مورد ارزیابی قرار می‌دهد. زیرا تأثیر هنر و کارهای هنری را بر مخاطبان بسیار مهم و اساسی می‌داند. هنر خوب و متعالی به رشد و تعالی افراد و جامعه کمک می‌کند و هنر بد و مبتذل، جامعه و افراد را سطحی و فاسد و مبتذل می‌نماید.

نظر افلاطون در ساحت نظر کاملاً منطقی و قابل فهم است، به شرط آنکه حقیقت و به‌تبع آن خیر و خوبی، روشن و آشکار باشد.

در قرائت رسمی و متعارف از فلسفه‌ی افلاطون (که البته مستندات بسیاری در صریح اقوال او دارد) هستی به دو قلمرو محسوس و معقول تقسیم می‌گردد و محسوس، سایه و شبح معقول است و آنچه اصالت دارد و هستی واقعی و حقیقی است، همان هستی معقول ثابت ازلی است. موجودات محسوس این جهانی، امور فانی و آمیخته‌ای از وجود و عدم هستند؛ هنرمند باید از همان امور ازلی و معقول الهام پذیرد و نه از امور محسوس. هنری که محاکات و تقلید از امر محسوس باشد، مخاطبان را در همان سطح محسوسات نگه می‌دارد و لذا موجب گمراهی و فریب آنان می‌شود. نظر افلاطون آشکارا واجد دو امکان است. امکان اول متکی بر دغدغه‌ی حقیقت‌ نزد اوست. افلاطون در مقام متفکر و فیلسوف، دغدغه‌ی حقیقت دارد، از حقیقت اشیا می‌پرسد و می‌خواهد نسبت هر چیز را با حقیقت روشن کند. کارهای هنری نیز باید در نسبت با حقیقت ملاحظه شوند و ربطشان با حقیقت روشن شود. او در مقام فیلسوف حق دارد بپرسد که آیا هنرمندان باید متعهد و متلزم به حقیقت باشند یا نه؛ و حق دارد جانب هنری را بگیرد که ملزم و متعهد به حقیقت است.

امکان دوم در خصوص نسبت هنر با حقیقت در دیدگاه افلاطون، به سیاست و رابطه‌ی سیاست با هنر و حقیقت باز می‌گردد. افلاطون چنانکه ملاحظه شد در مدینه‌ی فاضله‌ای که در «جمهوری» ترسیم می‌کند، هنرمندانی را که به حقیقت توجهی ندارند و امر محسوس را محاکات می‌کنند، گرچه شعر و هنر ایشان از لحاظ موازین هنری در مرتبه‌ی عالی باشد، از شهر طرد و تبعید می‌کند و هنرمندان ضعیف‌تر ولی به حقیقت متعهد‌تر را ترجیح می‌دهد. در اینجا افلاطون دیگر نه چونان متفکر بلکه در مقام سیاست‌مدار و حکمفرما ظاهر می‌شود. او در مقام رئیس مدینه‌ی فاضله، برخی هنرمندان را از شهر تبعید می‌کند زیرا نگران تأثیر نامطلوب هنر آنان بر شهروندان است. پرسش این است که آیا الگوی عمل افلاطون نمی‌تواند منجر به سخت‌گیری‌های بی‌مورد، ممیزی‌های بی‌حساب‌وکتاب و نهایتاً سانسور و اختناق در حوزه‌ی ابداع و آفرینش هنری شود؟ نظر افلاطون در خصوص هنر، امکان اعمال مقاصد سیاسی و سیاست را بر هنر فراهم می‌آورد. کدام نظام سیاسی را می‌توان نشان داد که خود را بر حق نداند و اندیشه و اساس و مبنای خویش را حقیقت نشمارد؟ نظر افلاطون در خصوص لزوم تبعیت هنر از حقیقت «می‌تواند» مجوزی جهت اعمال ملاک‌ها و معیار‌های حاکم بر هنر و آفرینش هنری و به موجب آن طرح هنرمندانی که تن به ملاک‌های مذکور ندهند، گردد. تنش بین این دو امکان ـ‌دغدغه‌ی حقیقت و اخلاق و تربیت جامعه، و سخت‌گیری و سلب آزادی از هنرمندـ نشان از دشوارای تصمیم در خصوص هر یک از طرفین دارد.

ارسطو نیز هنر را از جنبه‌ی تأثیر آن بر مخاطبان مورد بررسی قرار می‌دهد. اما برخلاف افلاطون، به تأثیر فردی آن بیش‌تر توجه دارد تا تأثیر اجتماعی آن. تحلیل ارسطو از هنر، فلسفی‌تر و دقیق‌تر از تحلیل و تفسیر افلاطون است. در تلقی ارسطو از هنر، از طرد و تخطئه‌ی هنرمندان یا گروهی از آنان خبری نیست. حتی ارسطو هنر را به فلسفه نزدیک می‌داند. در رساله‌ی فن شاعری یا پوئتیکس، کار شاعران را با کار مورخان مقایسه می‌کند و شعر را از تاریخ به فلسفه نزدیک‌تر می‌شمارد. زیرا به نظر او شاعر برخلاف مورخ که امر جزئی را گزارش می‌دهد، به امر کلی نظر دارد؛ گرچه آن را به زبان شعر بیان می‌کند. از این جهت، شعر به فلسفه که آن ‌هم با کلی سر و کار دارد، نزدیک است؛ گرچه هرگز همان نیست و نباید به فلسفه تحویل گردد. ارسطو هم هنر را محاکات/ تقلید یا به تعبیر یونانیان میمزیس می‌داند. اما تلقی او از میمزیس با تلقی افلاطون تا حدودی متفاوت است. میمزیس در کار هنری نزد افلاطون بیش‌تر تقلید امر محسوس و لذا مذموم بود، اما ارسطو معنای بسیار وسیع‌تری به میمزیس داد. او میمزیس ‌را اساس آموزش می‌داند. کودکان و نوآموز‌ان در ابتدا با تقلید می‌آموزند. علاوه بر این، میمزیس در نظر او موجب لذت می‌شود. هنگامی که کسی به طرز خاص سخن می‌گوید یا به شیوه‌ی خاص راه می‌رود یا تکیه‌کلام خاصی دارد، مشاهده‌ی او ممکن است چندان جلب نظر نکند، اما وقتی فردی کار او را تقلید می‌کند، تقلید موجب لذت و احیاناً‌ خنده‌ی مخاطبان می‌شود.

ارسطو هنر را محاکات/ میمزیس طبیعت می‌داند. اما منظور او از طبیعت برخلاف افلاطون، صرفاً جهان محسوسات نیست. او طبیعت را به معنای طبیعت اشیا و رفتار‌ها و خصائص می‌داند. بنابراین طبیعت هر چیز، ذات و ماهیت و حقیقت آن است. هنرمند در کار هنری خود ماهیت چیز‌ها را محاکات می‌کند. البته محاکات/ میمزیس، تقلید صرف و ساده‌ی اشیا و امور نیست. هنرمند نمودی غیرِواقعی از اشیا و یا رفتار‌ها نمی‌آفریند بلکه با خلاقیت خویش، به روایت و حکایت آنچه در پس ظواهر اشیا و امور نهفته است، می‌پردازد. میمزیس ارسطویی چنانکه صاحب‌نظران معاصر از قبیل پل ریکور گفته‌اند، با خلاقیت همراه است. ارسطو کارهای هنری به‌ویژه تراژدی و موسیقی را از حیث تأثیری که بر مخاطب می‌گذارند، مورد ارزیابی قرار می‌دهد. تراژدی که در نظر او محاکات رفتار و سرنوشت انسان‌هایی است که شریف‌تر از مردمان معمولی‌اند، از آنجا که به محاکات بازی سرنوشت با انسان شریفی می‌پردازد که در اثر ارتکاب به اشتباهی دچار سرنوشتی تراژیک و غمبار می‌شود، موجب کاتارسیس در مخاطب می‌شود.

کارتارسیس را می‌توان به پالایش و نیز تزکیه و تطهیر ترجمه کرد. نظر ارسطو مورد کاتارسیس، موضوع تفاسیر متعدد قرار گرفته است؛ گروهی آن را به معنای پزشکی و روان‌شناختی و گروهی اخلاقی و برخی اگزیستانسیل فهمیده و تفسیر کرده‌اند. معنای پزشکی و روان‌شناختی کاتارسیس آن است که هنگامی که ما به تماشای تراژدی می‌نشینیم و سرنوشت غمبار قهرمان‌ تراژدی را می‌بینیم، دچار انفعالات نفسانی از قبیل غم و اندوه و شفقت می‌شویم و بروز اینگونه انفعالات، موجب تسکین نفس و پالایش آن از این انفعالات و عوامل تنش‌زا در نفس و روان آدمی می‌گردد. اثر اخلاقی کاتارسیس آن است که هنگامی که سرنوشت دردناک انسانی را در تراژدی مشاهده می‌کنیم، حس همدردی و شفقت در ما بیدار می‌شود و از این جهت اخلاقی‌تر می‌شویم. در تفسیر اگزیستانسیل کاتارسیس می‌توان گفت که سرنوشت قهرمان تراژدی، مخاطب را به درک و فهم بالاتری از احوال و امکان‌های پیش روی آدمی می‌کشاند و او خود را از روزمرگی‌ها و امور مبتذل رها احساس می‌کند و حس شفقت و همدردی در او بیدار می‌شود. ارسطو تأثیر تراژدی بر مخاطبان را، برخلاف افلاطون، منفی به حساب نمی‌آورد بلکه آن را موجب پالایش و تزکیه و تطهیر نفس و ارتقای آن می‌داند.

ارسطو به تأثیر موسیقی بر مخاطبان و نوازندگان در کتاب سیاست به تفصیل می‌پردازد. ارسطو موسیقی را دارای نقش تربیتی و سرگرمی و التذاذ روحی‌ می‌داند. به نظر او موسیقی هم برای تسکین دردهای گذشته‌ی آدمیان مفید و مؤثر است و هم برای تجدید نشاط مطلوب است، اما به نظر او موسقی مصرف عالی‌تری نیز می‌تواند داشته باشد. موسیقی بر نهاد و روان ما تأثیر می‌گذارد. موسیقی با بر انگیختن نشاط که وابسته به بخش اخلاقی روان است، نقشی اخلاقی ایفا می‌کند. به نظر ارسطو، علاوه بر این نوای موسیقی، حس همدردی را در آدمیان بر می‌انگیزد. به نظر وی «چون موسیقی لذتی است، و فضیلت و شادی کردن و مهر ورزیدن و نفرت داشتن است، هیچ هدفی نباید چون به دست آوردن و پرورش نیروی داوری درست و لذت برگرفتن از آهنگ‌های خوش و آثار گرانمایه، برای ما مهم باشد» (ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، چاپخانه سپهر، 1364، ص 338). ارسطو سپس به تأثیر ضرب و نوای خوش اشاره می‌کند و بر آن است که این نواها، خشم و آرامش و دلیری و میانه‌روی و هنر و عیب را به‌طور کلی محاکات می‌کنند و کم‌تر از تأثیر خود باز می‌مانند، زیرا با شنیدن این نواها، روان‌های ما دگرگون می‌شوند(همان).

ارسطو در ادامه استدلال می‌کند که جوانان را باید آموخت که به آثار هنرمندانی که در آثارشان امور برتر از طبیعت را محاکات می‌کنند و خصائص اخلاقی را بیان می‌کنند، بنگرند. وی سپس الحان موسیقی را از لحاظ تأثیری که بر مخاطبان می‌گذارند، تقسیم‌بندی می‌کند. برخی از الحان شنوندگان را اندوهگین و تندخو می‌کند، برخی دیگر چون مقام‌های نرم، اندیشه را سست می‌کنند و پاره‌ای نیز خوی ثابت و معتدل در شنونده پدید می‌آورند. برخی نواها شور بر می‌انگیزند(همان، 339). ارسطو در خصوص اوزان  موسیقایی نیز قائل به تأثیر‌های متفاوت در شنونده است: برخی از آن‌ها نمودار آرامشند، برخی دیگر نشان‌دهنده‌ی عواطف، و از این دسته پاره‌ای عواطف عامیانه‌ای را بیان می‌کنند و باقی عواطف عالی را(همان). ارسطو معتقد است که اشتغال به هنر به‌طور کلی خوی آدمی را یکسر دگرگون می‌کند(همان). ارسطو در خصوص این نظر که موسیقی نهاد [انسان] را پست می‌کند می‌گوید این مسئله‌ای [نسبی] است...؛ زیرا چه‌بسا که برخی از شیوه‌های آموزش و فرا گرفتن موسیقی، به‌راستی ذهن آدمی را خوار می‌کند. ... آموختن موسیقی نباید مانع کارهای سال‌های بلوغ شود یا تن را ناتوان و فرسوده کند و برای اجرای وظایف سیاسی و کشوری در سال‌های نخست زندگی با مطالعه‌ی آن‌ها، ناشایست گرداند (همان، 340). ارسطو نی را سازی می‌داند که دارای اثر اخلاقی نیکو نیست، چون بسیار مهیج است ولی آن را جهت پالایش (کاتارسیس) روان، مناسب می‌داند. ارسطو به‌طور کلی آموزش موسیقی را واجد سه فایده می‌داند: 1ـ تربیت 2ـ پالایش روان 3ـ لذت ذهن و تفرج و تفریح پس از کار.

چنانکه ملاحظه شد ارسطو برخلاف افلاطون بیش‌تر به تأثیر تربیتی و اخلاقی فردی در هنرها توجه دارد تا اثر اجتماعی آن. میراث افلاطون و ارسطو در نظریه‌ی هنر نیز به اخلاف آنان رسیده است. در دوره‌ی مدرن، تأثیر روان‌شناختی هنر به‌ویژه در مذاهب اصالت تجربه و تأثیر اجتماعی آن نزد صاحب‌نظرانی چون برک و مارکس و دیگران مورد توجه قرار گرفته است. در قرن بیستم در حالی که روان‌کاوان، هنر را ظهور ناخودآگاه فردی (فروید) یا ناخودآگاه جمعی (یونگ) به حساب می‌آورند، روشنفکران و فعالان سیاسی از هنر متعهد که رسالت خودآگاهی بخشیدن به توده‌ها را به عهده دارد سخن گفته‌اند (سارتر) و کسانی نیز از زوال ‌هاله‌ی مقدس از کارهای هنری و توده‌ای شدن آن استقبال کرده‌اند (بنیامین). اما در گرایش‌های مختلف دوره‌ی جدید و معاصر جز در اندیشه‌ی مارتین هیدگر، نسبت هنر با حقیقت مطرح نگردیده است.

 

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی