عمل ترجمهی شعر، رویکردهای تفسیری ادبیات را در دورهها و فرهنگهای مختلف، القاء و اصلاح کرد. از دیگر سو، توسعه یافتن نظریهای کردن ترجمه از قرن نوزدهم بهطور خاص، به نوبهی خود تفکر انتقادی را تغذیه کرد. از زمان طرح ایدهی آموزندهی «تعدد ترجمهی یک متن واحد» توسط هامبولت، و با عبور از «احترام به خارجی درون متن» توصیهشده توسط اشلگل، تا در معرض دید قرار دادن «وحدت نقد و ترجمه» توسط ماتیو آرنولد طی این روند، نظریههای ترجمه، از نشان دادن اینکه تأمل ترجمهای اعمالشده بر شعر ـکه جای تشدید معنی استـ آزمونی برای بازتاب زبانی و در نتیجه یک ابزار نقد ادبی بوده است، باز نایستادهاند. چنانکه اکتاویو پاز میگوید: «زمانی که میآموزیم حرف بزنیم، میآموزیم ترجمه کنیم، زبان در وهلهی اول و بهخودیخود یک ترجمه است، ترجمهای از عالم غیرِکلامی»1.
ای پسر شعر را آینه دان، آینه از خود هیچ ندارد.
(عینالقضات همدانی)
در عصر نیستانگاری، هر پرسشی نیستانگارانه است. میپرسیم تا اثبات شویم نه برای آنکه به پاسخ درست برسیم، هم از این رو پرسشها غالبا سیمابوار، لغزانند و لغزاننده و بیقرار و مسمومکننده. آیا درنمییابیم که پرسش و پاسخ، در روزگار «اسطورههای دوقازی»، بیهودهاند و نیستانگاری بیاعتنا به ما و پرسشها و پاسخهایمان به راه خود میرود و تا سر بچرخانیم، ما را و آرمانها (حرمانها)یمان را خرد و خمیر کرده است. در آوار نیستانگاری، میپرسیم: «چنین است؟» و غالباً متوقعیم که بشنویم: «باید چنین باشد»، زیرا علیرغم دمدمهی تحزّب و هیاهوی ایدئولوژی، تنهاییم و از فرجام خود بیمناک. میپرسیم: «هست؟» و خوش داریم بشنویم: «نیست» میپرسیم: «نیست؟» و امیدواریم بشنویم: «هست؟» حتی «عزیزان بیجهت» قدرت و سیاست، که گفتارشان را «باید» آغاز میکند و به پایان میبرد، جرئت ندارند پاسخ سرراست پرسشهایشان را بشنوند، هم از این رو با آنان چندان مماشات میشود تا «سرنگونی» به آنان پاسخ بدهد.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.