آیا ساحتی برای انسان مستقل از تعلقات بنیادیناش وجود دارد؟ آیا ساحتی هست که در آن آدمی فارغ از هر داستانی که در کشاکش آن، انسان تعریف میشود، خود بر بنیاد خویش بایستد و ظهور کند؟ اگر چنین ساحتی موجود باشد، سکولاریته امری ممکن و بل محقق خواهد بود.
کانت و پیامدهایش
انکشاف یا کشف حجاب در فلسفهی مارتین هایدگر فرایندی است که طی آن اموری چون علم، تکنولوژی و هنر با یکدیگر مرتبط میشوند و حتی سرشتی همسان مییابند؛ چرا که هر سه با کشف حجاب از امر مستور و پنهان، پا به قلمرو و ساحت حقیقت میگذارند. برای ملاحظهی آنکه چگونه چنین اتفاقی در فلسفهی هایدگر بهوقوع میپیوندد، باید به روش خود او، بار مابعدالطبیعی روی الفاظ و ترکیبات قدیمی را برداشته و آن معانی را که انسان یونانی از الفاظ مرتبط مراد میکرده است، مرور کنیم.
اول
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.