موضوع مصاحبه ما شکل زندگی انقلابی است؛ بدین معنا که اگر فردی بخواهد انقلابی باشد یا به تعبیری خود را وقف انقلاب کند، باید در زندگیاش چه ویژگیهایی داشته باشد. میخواهیم این بحث را در سه محور اصلی و سه مقطع زمانی بررسی کنیم. محور اول؛ در شکل زندگی فردی
عنوان «سبک زندگی انقلابی» کمی آزاردهنده است. با اینکه پذیرفتهای تا درباره ی آن بنویسی، اما هنوز با آن کنار نیامدهای. نوشتن از انقلابیگری، جستجوی نوعی فارغدلی است. وقتی در بطن انقلاب باشی، شاید نیاز به نوشتن دربارهی آن نباشد. اما وقتی احساس میکنی از حقیقت انقلاب دور هستی
چگونه میتوان کمال منشا عشق را تشخیص داد؟
در بحث گذشته ماهیت عشق و دو عنصر محبت و اسارت یا حصر را توضیح دادیم و گفتیم که جلوگیری از ابراز محبت به کمالات موجب خودخواهی و خودشیفتگی انسان میشود، به نحوی که انسان قادر به دیدن کمالات دیگران نیست و هر کمالی را صرفا در خود میبیند و یا توهم میکند.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.