سخن از فعالیتهای انقلابی استاد جلال الدین فارسی همواره یادآور تحقیقات و تالیفات ایشان بهویژه در موضوع حکومت اسلامی و ولایت فقیه بودهاست. لطفا درباره تألیف و محتوای كتاب "حكومت اسلامی" شرح مختصری بفرمایید. از این منظر چه نگاهی نسبت به انقلاب و الزامات طی مسیر انقلاب اسلامی وجود دارد؟
طرح بحث ولایت فقیه توسط امام راحل برای اولین بار در پاییز و زمستان سال 1348 و در خلال چندین جلسهی درس بود. من یك سال بعد خدمت ایشان رسیدم و ایشان با مطالعهی كتابهای انقلاب تكاملی اسلام، تكامل مبارزه ملی و قسمتهایی از کتاب نهضت انبیاء، در مطالب تجدیدنظر کرده و فرمودند بخشی از افكار و آرایی كه در این کتابها آمده را با درسهای ولایت فقیه جمع و منتشر كنید. به این ترتیب، کتاب حكومت اسلامی در بهار 1350 در «مؤسسه الاعلمی للمطبوعات» بیروت چاپ شد و در آن زمان، تنها كتاب ولایت فقیه بود.
كتاب حكومت اسلامی امام راحل که بنده افتخار بازنویسی و نیز مشارکتی در محتوای آن داشتم، از كتابهایی است كه در پیشبرد انقلاب بسیار سرنوشتساز بود.
پیشبینی یا پیشاندیشی آیندهی انقلاب اسلامی، كاربردی كردن و رهبری انقلاب به سوی هدف عالی خود و فهم همگانی از آنچه در انقلاب اسلامی و سه دههی پس از آن رخ داده است، مستلزم مجهز شدن به انقلابشناسی است؛ اما متأسفانه در سی سال گذشته انقلابشناسی پیشرفتی نكردهاست. چنین اندیشههایی كه در قبل از انقلاب موجود بودند (هم از نظر محتوا و هم از نظر ادبیات) از صحنهی تبلیغات و انتشارات جامعه محو و كنار گذاشته شدند. اگر همان ادبیات ادامه پیدا میکرد، امكان این بود که کسانی در میان متفكران جدید و علمای حوزه و دانشگاه، پیدا شوند كه آن را تكمیل كنند. این تكمیل و تصحیح مسلما باید انجام و سامان مییافت تا بتوانیم انقلاب را به پیش ببریم و به هدفنهاییاش یعنی استقرار دولت وحیانی نبوی برسانیم. این کار میتوانست ظرف یک سال اول پس از انقلاب انجام شود، اما چرا نشد؟ یكی از علل آن، كنار گذاشتهشدن همان ادبیات است. آن ادبیات در حدی است كه میتواند انقلابهای ملی و انقلابهای ضدِ استبدادی آزادیبخش را سامان دهد.
نیاز کنونی ما در این سالگرد انقلاب اسلامی آن است که مردم انقلابشناس شوند. انقلابشناسی با اینكه در معتبرترین دانشگاههای دنیا تدریس میشود و اساتید و متخصصان خاص خودش را دارد، در سطح جهان نیز دچار نقصان است. جامعهشناسیهای سیاسی و جامعهشناسیهای انقلاب آنها نمیتوانند دردی از انقلاب اسلامی ما دوا كند. باید در جهان اسلام مطالعاتی روی انقلاب تكاملی تحت نظر مدیریت و رهبری خداوند متعال، صورتپذیرد؛ انقلابی كه پیامبر(ص) مجری آن است و قدم به قدم طی 23 سال آن را هدایت كرده. چراکه این آخرین انقلابی است كه به وسیله وحی الهی هدایت میشود. پس از آن تمام انقلابها بهوسیله احاطه علمی بر محتوای قرآن كریم و بر سیره نبوی كه فرع بر آن است، رخ میدهد.
لطفا دربارهی دولت وحیانی نبوی بیشتر توضیح دهید و بفرمایید حکومت ما برای نزدیک شدن به آن، باید چه اقداماتی را انجام دهد و در این راستا چه تغییراتی باید در قانون اساسی رخ دهد؟
این یك سازماندهی اجتماعی است، بهنحوی كه تكرار و تقلیدی از سازماندهی اجتماعی 23 سالة عصر نبوی كه خدا بر آن صحه گذاشتهاست- باشد. «الیوم اَكمَلتُ لكم دینَكم و اَتمَمتُ علیكم نعمتی». این نعمت به پایان رسیدن آموزههای وحیانی و محتوای قرآن است و بر این اساس تفقه فی الدین بهطور كامل برای تمام بشریت امكانپذیر خواهدشد. بشر، علم حقوق اساسی را با عقلانیت -و نه با وحی- ایجاد كرده است. موضوع این علم، بررسی قانون اساسیای است که نحوهی خودِ قانونگذاری را در تمام زمینهها مشخص مینماید. سپس تفكیك حاكمیت صورت گرفته و سه نهاد مقننه، قضاییه و مجریه شکل میگیرد.
قانون اساسی ما قابل تفکیک به دو بخش است. نیمه اول كاملا اسلامی و منطبق بر قرآن و سنت است. اصل دوم كه بر تارك تمام قوانین اسلامی دنیا میدرخشد، در همین بخش است. اما نیمهی دیگر –ازجایی که به تفکیک قوا پرداختهمیشود- كاملا ساختهی عقلهای بشری و فلاسفه غربی است. اصول نیمهی دوم تمامی اصول بخش اول را منهدم كرده و بلااجرا گذاشتهاست. اما بدتر از نفسِ مشکل تفكیك قوا، آن است كه ما حتی به الگوی تفكیك قوایی كه در فرانسه و طی تغییرات متعدد قانون اساسی پس از انقلاب 1789 شکل گرفته، عمل نکردیم. در این الگو، مجلس از بهترین متخصصان در حوزههای مختلف مثل اقتصاد، صنعت، بهداشت و درمان و... تشکیل میشود. اما ما گفتیم كه شرایط انتخاب كنندگان و شنوندگان را قانون تعیین میكند، یعنی خود انتخاب شوندگان! كاری را که مجلسخبرگان قانوناساسی باید انجام میداد به مجلس اول واگذار شد و شرط مجلس اول هم داشتن سواد خواندن و نوشتن بود که در دورههای بعد به فوق دیپلم تغییر یافت.
در انقلاب اسلامی، مجلسیان به واسطهی رهبری –که در جای پیامبر اكرم(ص) نشستهاست- انتخاب میشوند و قرآن، پیامبر(ص) را مكلف میکند: «و شاورهم فی الامر». حال اگر پیامبر(ص) تشریف بیاورند، با چه كسانی مشورت میكنند؟ [شأن مجلس، شأن چنین مشورتی است]. در کتاب حكومت اسلامی به این مطلب اشارهکردم و امام(ره) هم صحه گذاشتند که حكومت اسلامی حكومت خدمات عمومی است. حال برنامههای خدمات عمومی را چه كسی غیر از مجلس برنامهریزی میكند؟ [برای چنین جمعی، شرط تخصص لازم است].
امام(ره) در چندین سخنرانی در بهار سال 1358 میفرمایند برای تدوین قانون اساسی به سراغ کسانی بروید که اسلامشناس یا فقیه باشند. ایشان نگفتند من قانون اساسی را مینویسم، بلکه به دنبال جمعکردن تمام تفكرات و تمام دانشها بودند.
اما آن كسانی كه پیشنویس قانوناساسی را نوشتند (دكتر حسن حبیبی و... ) بزرگترین خطا را مرتکب شدند. این مجلس،(مجلس خبرگان قانون اساسی) در فاصلهی کوتاهِ زمانی سه ماههای که برای تصویب داشتند، به شدت زحمت کشید تا آثار غربی و لیبرالیستی و ماركسیستی این پیشنویس را حذف كنند.
در انقلابها و کشورهای دیگر حقوقدانانی كه بدانند حقوق اساسی چیست و با نوشتن و تدوین قانون اساسی آشنا باشند، با تجدیدنظرِ مرتب، بر اساس تجربهای كه در حكومت خود و كشورهای دیگر به دست میآورند، دست به اصلاح میزنند. اما ما نمیتوانستیم چنین كاری بکنیم. ما باید به تعداد كافی -و حتی یك نفر- متفقّه فیالدین پیدا میكردیم که بر چگونگی ولایتهایی كه در عصر نبوی شئون عمومی را اجرا میكرده، احاطه داشته و بتوانند برای این ولایت، نهادهایی ترتیب دهند.
بنابراین، راهكار، دعوت از برجستهترین حقوقدانان کشور و جهان اسلام است. لازم نیست قانون اساسی عوض شود بلکه باید ارکان سهگانهی نظام اسلامی1 -به استناد بخش اول قانون اساسی و به استناد بندهای الف، ب و ج اصل دوم قانون اساسی- ساخته شوند و بقیهی قانون اساسی بر اساس آن تغییر یابد. مثلا باید تشخیص داد چه نهادهایی برای پایهی سوم یعنی نفی سلطهگری و سلطهپذیری، باید ساختهشود؟ چه كسانی باید این ولایت را اعمال كنند؟
به نظر من مطالعه و بررسی ولایتهایی كه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بر اساس آیات قرآن تدوین كردهاند، برای فهم دولت وحیانی نبوی کافی است. باید دید قانون اساسی با کدامیک همخوان است و بر آن اساس، شرایط نمایندگان مجلس، شرایط وزرا و ریاست جمهوری تغییر یابد. مثلا رئیس جمهور را باید مجلس -با امکان فهم و ارزیابی تخصص او- انتخاب کند یا مردم؟
در ماجرای واگذاری فرماندهی كل قوا به ولی فقیه یا رییسجمهور، شهید بهشتی به من گفت شما بیایید در مجلس (خبرگان قانون اساسی) صحبت كنید. من آنجا گفتم انقلاب در 22 بهمن پیروز نشد. گفتم اگر مجلس شورای اسلامی را در انتخابات بگیریم، نمیتوانیم حكومت اسلامی برقرار كنیم چراكه اگر ما مجلس را داشتهباشیم و فرماندهی كل قوا، ارتش و ژاندارمری و سازمان امنیت دست شاه باشد، مجلس را منحل میكند. هدف انقلاب تسلط بر قوهی مقننه نیست؛ تسلط بر قوه مجریه است. اگر الآن فرماندهی كل قوا را به ولی فقیه نسپارید و ایشان فرماندهی قوه مجریه نباشد این انقلاب پیروز شده نیست. شما ببینید چگونه انگلیسها سلطنت قاجاریه را منقرض و سلطنت رضاخان را برقرار كردند. در مرحله اول یك كودتای مختصری كردند. اینجا از شاه هم میترسیدند اما شاه فرماندهی كل قوا را كه در دست خودش بود به رضاخان داد و رضاخان فرمانده كل قوا شد. وقتی او فرماندهی كل قوا را گرفت، در مرحلهی بعد سلطنت را گرفت. اگر مجلس خبرگان قانون اساسی به انتقال فرماندهی كل قوا به ولی امر مسلمین رأی دهد، انقلاب امروز؛ و نه 22 بهمن پیروز میشود.
من خدا را شكر میكنم كه انقلاب بعد از همه این مخاطرات و توطئهها به همینجا رسیده است. این چیز كمی نیست. من در سالهای گذشته جرأت نمیكردم بگویم ما به هدف نهایی نرسیدهایم. اما دیدم آقا در جایی پس از تعریف از پیروزیها و موفقیتها فرمودند: «البته ما تا حكومت اسلامی فاصلهی درازی داریم»
اگر این اتفاق درمورد قانون اساسی به ثمر برسد، یكایك را میتواند تغییر دهد. اگر مجلس اصلاح شود و همه متخصص باشند، چه مانعی دارد مجلسی که الآن به هیئت دولت رأی میدهد، بتواند رئیسجمهور را خودش انتخاب كند؟ اگر بعد از سه ماه دیدند خراب درآمد یا یكی بهتر از او بود آن رئیسجمهور اگر با تقوا باشد میگوید: آقا! ایشان بیایند به جای من. مگر مراجع ما كه اسلام را نگه داشتند، چه میكردند؟ شما تاریخ روحانیون را ملاحظه کنید. از روحانیان بزرگی درخواست رساله میشد، میگفتند: نه، فلان آقا هست. اینطور مردان بزرگی بودند. چهطور میشود در بین دانشگاهیان افرادی اینگونه پیدا نشوند؟
اگر میخواهیم در بیست سال آینده دولت اول منطقه باشیم، باید مجلس خودمان را اصلاح و از متخصصان و دانشمندان برای ادارهی دولت استفاده كنیم. اگر وزرا را مجلس انتخاب میكند، رئیسجمهور را هم همان مجلس انتخاب كند. در اینصورت است که آنها زیبندهی مقام معظم رهبری هستند؛ مكمل مجلس خبرگان رهبری و فقهای عظیمالشأن هستند و واقعا آن وقت است که آرمان، -نه آرمانهای- انقلاب محقق خواهدشد. انقلاب اسلامی، تنها یک آرمان دارد و آن استقرار دولت وحیانی نبوی است. اگر این آرمان در ایران مستقر شود، در تمام كشورهای اسلامی منتشر شده و تشکیل یك ایالات متحدهی اسلامی میدهد.
میخواهم بگویم تمام كارهای ما میتواند مایهی آبرومندی دین اسلام باشد، مگر آن نهادهایی كه به شكل وحیانی نبوی و مطابق این آموزهها درست نشدهاند. اینها باعث كسر اعتبار اسلام میشود.
بنابراین به نظر شما باید در قانوناساسی اصلاح و بازنگری اتفاق بیفتد و علت آن هم تقابل دموكراسی و ولایت در قانون اساسی است. به عبارت دیگر در بخشهایی از قانون اساسی كپیبرداری صورت گرفته و به دلیل باقی ماندن مفهوم دموكراسی، ولایت فقیه كاملا در آن حاكم نیست.
ما حكومتی مردمیتر از آنچه در غرب دموكراسی میخوانند، داریم. حكومت ما بسیار مردمی است. من متأسفم كه نظام ما مدافع ندارد. البته با این معایبی كه در نظام ما است و علت اینکه نمیتوانیم خوب دفاع كنیم، همان بخش دوم قانون اساسی است. با این حال دشمنان ما (همین آمریكا) در گذشته هر تهمت و افترایی به ما بستهاند، اما به واقعیاتی که عرض کردم، اشاره نمیكنند. دشمن در این سی سال یك بار هم نگفته سطح علمی این مجلس پایین است یا نگفته این چه قانون انتخاباتی است كه اینها دارند. چون میدانند به محض اینكه چنین سخنانی مطرح شود، تمام ملت بسیج میشوند و این وضع قانونگذاری را اصلاح و اسلامی میكنند.
نکتهی مهم دیگر مشارکت دادن مردان و زنان ایرانی در امور یعنی امامت همگانی است. مردان و زنان مومن اولیای یکدیگرند. «المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض». این ولایت باید پیاده شود، این ولایت به رای دادن نیست.
این آموزههای وحیانی نبوی چگونه باید در ساخت دولت وارد شوند، و چگونه میتوانند موجب تحقق این دولت شوند؟.
البته توضیح این مطلب مفصل است؛ اما بهطور خلاصه باید دید چگونه میتوان این آموزهها را دریافت کرد و خصوصیات این دولت را فهمید. نقطهی آغاز ما این است كه مردم بفهمند موضوع درس پروردگار چیست. افراد باید 23 سال درس پروردگار و محتوای قرآن را یاد بگیرند تا در دین متفقّه و متخصص شوند؛ «لیتفَقّهوا فی الدّین». دین هم منظومهی هستی، انسان و زندگی، و سنن الهی حاكم بر آن و جاری در آن است. به تعبیر دیگری –که زیرمجموعهی همین تعریف قرار میگیرد- دین عبارتست از نوع زندگی. علامه طباطبایی(ره) در تفسیر خود میفرماید: این نوع تفقّه، غیر از تفقّه مصطلح در حوزههای علمیه است. این شامل است و آن مشمول.
این درسها باید بهصورت چند كتاب تدوین شود و در مدارس و دانشگاهها در حوزههای علمیه در سطح دانشجویان، جوانان و فرهنگیان در دسترس قرار گیرد. به این صورت یك انقلاب فرهنگی رخ خواهد داد كه اصلا از عصر ائمه(ع) تا به حال چنین آموزشی داده نشدهاست. کسی که متفقّه فی الدین شد، ایمانش كامل میشود، در زندگی، خانواده و امور اجتماعیاش اثر میگذارد و دولت وحیانی نبوی را هم كامل میشناسد. او انقلابشناسی میشود كه هیچ نظریهپرداز و جامعهشناس سیاسی غرب به اندازهی او قدرت سیاست و انقلابشناسی و نقد انقلابها و نظریهها را ندارد. اصلا یكی از مجلدات كتابی كه من تهیه كردم همین است: «درس پروردگار دربارهی دولت وحیانی نبوی و انقلاب».
دو گونه انقلاب وجود دارد: دستهی اول انقلابهای آزادیبخش است، مانند همان انقلابی كه در 22 بهمن هم انجام شد. جامعهشناسی مرسوم این گونه از انقلابها را مورد بررسی و مطالعه قرار میدهد و غربیها در این نوع انقلاب متخصصاند. اما نوع دوم عبارتست از انقلاب اسلامی که طی آن علاوهبر آزادی و حکومت مردمی، یک نوع دولت و سازماندهی اجتماعی تحقق پیدا میکند که در انقلابهای نوع اول یافت نمیشود و بشر نمیتواند به آن برسد؛ یعنی حکومتی که در عصر نبوت و در عصر امیرالمومنین(ع) در بخشی از كشورهای اسلامی استقرار یافته و ما باید آن را تكرار كنیم. دانش مربوط به این نوع برتر انقلاب فقط در آموزه وحیانی یعنی محتوای قرآن یافت میشود. این گونه از انقلاب در آموزههای وحیانی وجود دارد.
اگر خودِ این انقلاب فرهنگی محقق شود، آیا اصلاح قانون اساسی هم ذیل آن رخ میدهد؟
اگر آنگونه انقلاب فرهنگیای رخ دهد، میتواند با یك انقلاب سیاسی و خواست مردم همراه شود. این فرایند، یک فرایند و فعالیت تبلیغاتی برای همگانیشدن نیست؛ یک فرایند از سطوح بالاست. مانند همین فرمان نواندیشی دینی.
مردم به آموزههای وحیانی درباره انقلاب و دولت وحیانی نبوی ایمان پیدا كرده و آن را به وضوح درمییابند و درک میکنند که اصلا با حكومتهایی كه در اروپا و آمریكا و... هست، قابل مقایسه نیست. خیلی برتر از آنها است. یعنی تمام متخصصان و دانشمندان بهعلاوهی فقها حضور دارند. البته خود فقها هم از فقه رسالهای و تخصصی –که باید باشد و اسلام را در طول زمان حفظ کردهاست_، به سطح متفقّهانِ دین در عصر نبوت و به شیعیان علی بن ابیطالب(ع)، ارتقاء پیدا خواهند كرد. این همان تفقه فی الدینی است كه علامه طباطبایی(ره) میفرماید؛ آن تفقه، فوق این فقهی است كه ما در حوزهها داریم.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
معمای انقلاب اسلامی در جهان معاصر
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.