از ابتدای خیزش اسلامی مردم ایران تا کنون برخی از فیلسوفان و جامعهشناسان غربی حداقل به این نکته پی بردهاند که جنس انقلاب اسلامی با سایر انقلابات و پدیدههای اجتماعی چند قرن اخیر تفاوت داشته است. شاید بتوان فوکو را از این جهت از سایر اندیشمندان تمایز داد. فوکو از نخستین اندیشمندان غربی بود که به ماهیت متفاوت اراده مردم ایران پی برد. وی برخلاف بسیاری از اندیشمندان غربی بر ماهیت فرهنگی انقلاب و نقش رهبری امام خمینی(ره)تأکید میورزد.
وی در کتاب ایرانیها چه رؤیایی در سر دارند، به نقش معنویت در انقلاب ایران اشاره میکند و مینویسد:«... چون از این جهت [این انقلاب] کوششی است برای این که سیاست یک بعد معنوی پیدا کند.» همچنین وی در همان کتاب در زمینه معنویتی که انقلاب ایران به دنبال آن است مینویسد:«اسلام در سال 1987 افیون مردم نبوده است؛ دقیقا روح یک جهان بیروح بوده است.» جمله اخیر فوکو به زیبایی نشان نقش و جایگاه انقلاب اسلامی در جهان معاصر را نشان میدهد. انقلاب اسلامی به مثابه یک انقلاب معنوی «در جستجوی آن چیزی است که ما غربیها امکان آن را پس از رنسانس و بحران بزرگ مسیحیت از دست دادهایم.» از نظر فوکو خیزش مردم ایران شورشی قهرآمیز علیه نظم موجود جهانی است و شاید همین ویژگی فوکو را به شدت به انقلاب اسلامی علاقهمند میسازد. هر چند فوکو بهخوبی نقش انقلاب اسلامی در به چالش کشیدن جهان مدرن را درک کرده است؛ اما نباید فراموش کرد که در نهایت او نیز از دریچه تفکر غربی خود به این پدیده نوظهور و کاملا متفاوت مینگرد و تفاوت او با سایر اندیشمندان مغرب زمین در درک عمیقتر تحولات انقلابی ایران نهفته است.
آنتونی گیدنز را برخی بزرگترین جامعهشناس معاصر قلمداد میکنند. اندیشهها و آراء این جامعهشناس شهیر، بی گفتوگو بر بخشهای عمدهای از محافل جامعهشناسی حال حاضر جهان سلطه دارد. این اندیشمند بزرگ به نکته مهمی در رابطه با جایگاه انقلاب اسلامی اشاره میکند. از نظر وی سه غول بزرگ اندیشه غرب یعنی مارکس، دورکیم و وبر فرایند عمومی جهان را به سمت سکولاریزه شدن ملاحظه میکردند؛ در حالی که انقلاب اسلامی این روند را معکوس کرد و دنیا به سمت و سوی دینی شدن سوق یافت.
همچنین ظهور انقلاب اسلامی نشان داد که فرهنگ و دین میتواند در بروز انقلابهای عصر جدید نقش مهمی ایفا کند. بر این اساس جامعهشناس بزرگ و نظریهپرداز انقلاب «تدا اسکاچپل» را وادار ساخت تا در نظریه عمومی انقلاب خود تجدیدنظر کند. این تجدید نظر بهخوبی یکتایی و بیسابقه بودن انقلاب اسلامی را در عصر جدید خاطر نشان میسازد.
تا کنون متفکران بسیاری کوشیدهاند تا پیروزی انقلاب اسلامی را براساس چارچوبهای نظری اندیشمندان غربی و خاصه با تحلیلهای ساختاری اقتصادی و اجتماعی بازاندیشی کنند. تاکنون بیش از 3000 پایاننامه کارشناسی ارشد در ارتباط با انقلاب اسلامی در سراسر دانشگاههای دنیا به انجام رسیده است و دهها مؤسسه پژوهشی پیرامون انقلاب اسلامی به تحلیل و بررسی و پژوهش در سطوح مختلف پرداختهاند. با این وجود غرب هنوز نتوانسته تا ماهیت معمایی انقلاب اسلامی را رمزگشایی کند. برای نمونه اندیشکده رند در پژوهشی با عنوان «ملاها، پاسداران و بنیادها» به نکتهای اشاره میکند: «مسئله ناشناس بودن ایران و این که رصدگران غربی فرایند تصمیمسازی در ایران بسیار مبهم و غیرشفاف بهنظر میرسد و حتی خود ایرانیان مخصوصا غیرخودیها نسبت به ابهام و شناختناپذیری این فرایند اظهار تعجب میکنند. چه عاملی سبب شده است که تفسیر تصمیمسازی ایرانیان و نیز رفتار نخبگان اینقدر دشوار است؟»
انقلاب اسلامی به شکلی جدی اندیشههای پارسونز پیرامون گذار حتمی جوامع به سوی مدرنیته و نوسازی و توسعه به سبک غربی را به چالش کشید. هر چند روشنفکران غربزده ایرانی هنوز براساس باور به اندیشه اجتنابناپذیر بودن مدرنیته غربی برای جامعه ایرانی میکوشند تا انقلاب اسلامی را نیز مرحلهای از گذار به سوی توسعه و مدرنیته غربی تلقی کنند، اما ماهیت این انقلاب و نیز سیر تحولات آن تا به امروز کاملا خلاف چنین ایدهای را به اثبات میرساند. در واقع میتوان انقلاب اسلامی را در سه مرحله، چالشی بزرگ برای نظم موجود جهانی انگاشت:
ظهور
بقا
شکوفایی
ظهور ناگهانی و غیرقابل انتظار انقلاب اسلامی ایران همانگونه که ملاحظه کردیم تعجب اندیشمندان، سیاستمداران و تحلیلگران غربی را برانگیخت. چگونگی پیروزی این انقلاب بیسابقه و بیانگر ظهور تغییرات مهم و کلان تمدن در آینده بود. در گام اول ظهور یک انقلاب دینی، مردمی، استبدادستیز، ضدامپریالیسم و مدافع مستضعفین انعکاسات وسیعی در جهان بهدنبال داشت و ظهور انقلاب بهخودی خود به جنبشهای بزرگی در جهان الهام بخشید. در اروپا رهبران سه حزب کمونیست فرانسه، اتریش و نروژ مسلمان و برخی شیعه شدند. در آمریکای لاتین یک جریان کاتولیک استکبارستیز تحت عنوان «الهیات رهاییبخش» جان تازهای گرفت و با جریان شیعی استکبارستیز در ایران به لحاظ قلبی گره خورد. همچنین در منطقه خاورمیانه و در عراق و بحرین و لبنان و افغانستان و فلسطین، مصر و سراسر شمال آفریقا جریان استکبارستیزی و مقاومت دینی تقویت شد و پرچم انحصاری مبارزه با امپریالیسم از دست گروههای چپگرا خارج گشت. در بسیاری از نقاط جهان از جمله شمال نروژ، آفریقای جنوبی و تایلند جریان اقلیتی از تازه مسلمانان شیعه شکل گرفت. انقلاب اسلامی نوعی از آزادیخواهی همراه با معنویت را تبلیغ میکرد و از آنجایی که دین در نوک پیکان حمله به جریان نظم استکباری غرب قرار گرفته بود، بسیاری از آزادیخواهان جهان به قابلیتهای اسلام و تشیع در عرصه اجتماع و سیاست پی بردند.
هر چند ظهور انقلاب اسلامی، جریانات مبارزه بر علیه نظام سلطه جهانی را امیدوار ساخت، اما این مسئله میتوانست موقتی باشد. در صورتی که انقلاب اسلامی و تجلی عینی آن جمهوری اسلامی ایران(نظام ولایت فقیه) شکست میخورد، در آن صورت اندیشمندان جریان مسلط غرب میتوانستند آن را میانپردهای اسلامی ـ شیعی و یا مقاومتی مذبوحانه از سوی سنت در برابر سیل بنیانکن نوسازی غربی قلمداد کنند. اما اتفاق عجیبی افتاد و در جهان سکولار و دهکده جهانی آمریکایی، یک نظام کاملا متفاوت و مستقل دینی برای سه دهه دوام یافت. بقای جمهوری اسلامی نشانه قاطع دیگری بود بر کارآمدی دین(به روایت شیعی آن) در عرصه جامعه. این در حالی بود که به تعبیر خانم سوزان مالونی تحلیلگر ارشد اندیشکده بروکینگز، جمهوری اسلامی تقریبا با هر بلا و مصیبتی دست و پنجه نرم کرده است: کودتا، جنگ، بلایای طبیعی، تحریم، اغتشاشات داخلی و.... مالونی معتقد است که جمهوری اسلامی ایران به همین دلیل ضدضربهشده است. این نیز نشانههای زایمان جهان جدیدی است: دو ابرقدرت جهان دست در دست و بالاتفاق در سرنگونی یک حکومت جهان سومی ناکام ماندهاند. جمهوری اسلامی در حالی به بقای خود ادامه داد که در طول حیات خود شاهد نابودی دشمنان دیرینهاش بود: سرنگونی صدام، فروپاشی شوروی، شکستهای فاحش اسرائیل در غزه و لبنان و بحرانهای متعدد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دامنگیر جهان غرب بالاخص آمریکا. حالا دیگر هیچ کس به فریادهای امام و انقلابیان مبنی بر زوال آمریکا نمیخندد. نظریهپرداز پایان تاریخ «فوکویاما» هم به زوال تدریجی آمریکا اعتراف دارد.
هر چند مراحل ظهور و بقای جمهوری اسلامی، غرب را به چالش کشید؛ اما نظام جهانی فعلی زمانی دست خود را در برابر مکتب امام خمینی(ره)بالا خواهد برد که انقلاب اسلامی به شکوفایی دست یابد. به عبارت دیگر تحقق نسبی اهداف انقلاب اسلامی تیر خلاصی بر پیکره تمدن چندصد ساله غرب خواهد بود و نویدی بر احیاء تمدن اسلامی. انقلاب اسلامی باید کارآمدی خود را در تحقق عدالت، اجرای احکام اسلامی و نیز استقلال اقتصادی و فرهنگی به اثبات رساند. در حال حاضر ایران به برکت انقلاب به استقلال سیاسی دست یافته است. چندی پیش در کنفرانسی در تلآویو دستاوردهای انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار گرفت. یکی از نتایج این کنفرانس این بود که ایران در این سه دهه در زمینه تحقق استقلال سیاسی موفق عمل کرده است اما هنوز از نظر اقتصادی به نظام جهانی وابستگی دارد. با این وجود در این زمینه نیز امیدواری فراوانی وجود دارد. وزارت دفاع انگلیس در گزارشی تحت عنوان «روندهای راهبردی جهانی در سال 2040» پیشبینی میکند که ایران و ترکیه در زمره قدرتهای نوظهور جهانی قرار خواهند گرفت. همچنین این گزارش ذکر میکند که ایران احتمالا چالش عمدهای برای قدرتهای جهانی خواهد بود. همچنین براساس این گزارش از لحاظ اقتصادی «رشد اقتصادی بلندمدت ایران احتمالا نیرومند خواهد بود و این امر منوط به بهرهبرداری کامل از ذخایر انرژی و متنوعسازی اقتصاد خود است. آزادسازی بخش بانکداری و خدمات مالی در حال رخ دادن است و طبقه تحصیلکردهی کارآفرین با مهاجران موفق اقتصادی ارتباط دارد و این امر احتمالا منجر به پشتیبانی از اقتصاد پویاتر ایران میشود که ممکن است شروع به شکستن اتکاء و وابستگی به بخش هیدروکربن کند.» ریچارد واتسون آیندهپژوه شهیر آمریکایی نیز در کتاب(FUTURE FILES)پیشبینی میکند که احتمالا ایران، ترکیه و مکزیک تا سال 2035 در زمره قدرتهای کلیدی جهان قرار خواهند گرفت. از نظر او قدرت در حال تغییر جهت به سمت شرق است.
فلینت لاورت معتقد است که رقابت مهمی میان ایران و آمریکا در منطقه خاورمیانه شکل گرفته که تبعات آن برای منطقه خاورمیانه و حتی فراتر از آن، بسیار مهم و قابل تأمل است. همچنین ری تکیه و ولی نصر در مقالهای در مجله فارین پالیسی اذعان کردند که ایران در زمینه قدرت نرم در خاورمیانه بر آمریکا پیشی گرفته است. همچنین CSISیکی از مراکز مهم مطالعات راهبردی طی گزارشی اشاره میکند که واقعیات بیرونی خاورمیانه تحت تأثیر قدرت نرم ایران شکل خواهند گرفت. مؤسسه چتهاوس انگلیس نیز طی گزارشی اعتراف میکند که آمریکا در خاورمیانه در برابر قدرت نرم ایران قافیه را باخته است.
سازمان اطلاعات و امنیت کانادا نیز در سال 2008 کنفرانسی تحت عنوان «آینده ایران به مثابه یک قدرت منطقهای» برگزار کرد. در این کنفرانس نکات مهمی عنوان شد از جمله اینکه ایران انعطافپذیری بیشتری نسبت به فشارهای خارجی و داخلی از خود نشان داده و همین امر دلیل بقای آن بوده است. برژینسکی نیز احتمال میدهد که در نیمه قرن اخیر ایران یکی از بلوکهای قدرت جهانی را تشکیل دهد.
در واقع رشد ایران در توسعه انسانی، رشد علم و فناوری، کاهش فقر و فاصله طبقاتی و توسعه صادرات غیر نفتی نشانههای مهمی است که فرضیه حرکت ایران به سوی تبدیل شدن به یک قدرت جهانی را تقویت میکند. در واقع اگر حکومت دینی در ایران به شکل قاطع کارآمدی خود را اثبات کند، غرب با جدیترین چالش چند قرن اخیر خود مواجه میشود و تمامیت آن به خطر میافتد.
تحولات اخیر خاورمیانه نشان میدهد که ایران به یک کشور الگو تبدیل شده و حتی به بسط نفوذ خود در آمریکای لاتین یعنی حیاطخلوت آمریکا پرداخته است. پیروزیهای حزب الله لبنان و حماس، تحولات عراق و افغانستان و نیز تحولات اخیر کشورهای عربی از جمله مصر و تونس نشان میدهد که الگوی انقلاب اسلامی در حال تبدیل شدن به چالش مهمی برای غرب است. البته در این مسیر ترکیه رقیب مهمی برای ایران بهشمار میرود.
یکی از مهمترین مشکلات غرب در برابر ایران، عدم درک صحیح جمهوری اسلامی و نیز پیشبینی آینده آن است. کنت پولاک تحلیلگر مسائل ایران اعتقاد دارد که در برابر سؤال «در ایران چه اتفاقی خواهد افتاد؟» نمیتوان پاسخی داد جز این که «نمی دانم» و «شاید فلان اتفاق بیفتد» همین مسئله سبب شده تا اغلب اندیشکدههای دنیا مجموعه مطالعاتی پیرامون درک و فهم ایران ترتیب دهند. طرحهای تحقیقاتی مهمی در دانشگاههای مختلف دنیا پیرامون ابعاد مختلف ایران، اسلام و تشیع در حال انجام است و عمده اندیشکدههای مهم جهان از جمله رند، بروکینگز، کارنگی و آمریکن اینترپرایز بر شناخت ایران و انقلاب اسلامی متمرکز شدهاند. با این وجود نتایج این پژوهشها تاکنون ناامیدکننده بوده است. انقلاب اسلامی با قالبها و چارچوبهای فعلی علوم اجتماعی بهسختی قابل شناخت خواهد بود. علوم اجتماعی کنونی اساسا برای شناخت غرب بهعنوان مرکز و غیرغرب بهمثابه منطقه پیرامونی آن شکل گرفته است. این ابزار و روشها نمیتوانند پدیدهای این چنین نوظهور را بهدرستی تحلیل کنند و ناکارآمدی در پیشبینی تحولات ایران بهترین دلیل بر ناکارآمدی علوم اجتماعی و آیندهپژوهی غربی در شناخت ایران است. با این اوصاف برای درک صحیح تاریخ انقلاب اسلامی، وضعیت فعلی و ترسیم آینده آن باید ابزارهای تحلیل نوینی ابداع گردد و حتی پژوهشگران داخلی نیز با ابزارها و روشهای موجود که اساسا برای شناخت جوامع مدرن غربی و یا جوامع سنتی طراحی شدهاند، ناکارآمد میباشد. به این ترتیب الگوهای شناخت، آیندهسازی، مهندسی اجتماعی ـ فرهنگی و توسعه ایران به سبب تمایزات بنیادین آن نیازمند آن است که اندیشمندان مسلمان ایرانی طرحی نو دراندازند.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
انقلاب اسلامی و دولت وحیانی نبوی
نزاع گفتمان ها در پس ساختــــارها
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.