سینما و تلویزیون شاید اولین رسانههای هنریای بودند كه تكوین و تولد آنها در تقدیر فكری و تاریخی یك فرهنگ خاص یعنی غرب رقم خورد. تمامی تمدنها و فرهنگهای كهن در سیر تكاملی خود بصورت كاملاً طبیعی نیازمند رسانهها و هنرها شدند
پرسش از ماهیت رسانه به واقع پرسش از ظهور و انكشافی خواهد بود كه «پدیده» در حاق خود همان است. اما این پرسش، پرسشی سهل و آسان نیست، چهكه توأم با حیرت است؛ حیرت حاصل از این پرسش ما را در طریق انس با حقیقت پدیده مدد میرساند و از نگاه سطحی و ظاهربین، برحذر میدارد. نگاهی كه چنین به ما القاء میكند كه پدیده ابزار است. چه كسی نمیداند هر پدیدهای شأن ابزاری دارد و میتوان در نسبت با انسان آن را به كار گرفت، اما این شأن ابزاری، ما را به حقیقت پدیده راه نمیدهد.
رادیو و تلویزیون دوست، همصحبت، همدم و همخانهی ما هستند و اگرچه ممکن است گاهی از آنها ناراضی باشیم، رهایشان نمیکنیم -یا درست بگوییم، آنها ما را رها نمیکنند- و ما هم نمیتوانیم بدون آنها سر کنیم. رادیو و تلویزیون فقط همخانه و همدم مردمان نیستند،
این روزها، برای تودههای وسیعی از انسانها این پرسشهای بنیادین، آگاهانه یا ناآگاهانه، شکل گرفته است: آیا آنچه رسانههای جمعی مدرن، همچون رادیو، تلویزیون، روزنامهها و... عرضه میکنند حقیقت است یا جعل حقیقت؟ آیا اساسا حقیقتی مستقل از رسانههای جمعی مدرن و مستقل از ارادهی قدرتها وجود دارد؟
اخبار مردم پسند و اطلاعسرگرمی جهانی
تلویزیون به عنوان رسانه تأثیرگذار و جهانی، نتیجهی همگرایی ارتباطات و چشمانداز رسانهای در دورانهای مختلف است. ازدیاد کانالها، روند روبهرشد بازار ارتباطات جهانی و نوآوری شیوههای فناورانه ارائه پیام باعث تحول و دگرگونی تلویزیون هم در شکل و هم در نقش آن شده است.
تأثیر تلویزیون در فرهنگ
در کشور ما، در حال حاضر هیچ ابزار فرهنگی یا نهادی مؤثرتر از تلویزیون بر فرهنگ عمومی نیست. نه تنها هیچ یک از نهادها و ابزارهای فرهنگی، قدرت برابری با تلویزیون را ندارند؛ بلکه مجموع همهی ابزارها و نهادهای فرهنگی موجود در کشور نیز به اندازهی صدا و سیما اثرگذار نیستند.
در تلویزیون، مخاطبسنجی، تأثیری كاملاً خاص دارد، زیرا سبب میشود فشار كارهای اضطراری افزایش یابد. در نتیجه، رقابت میان برنامههای اخبار و رقابت میان تلویزیونها، شكل رقابت موقتی میان اخبار جنجالی را برای اول شدن به خود میگیرد.
در حالی که اصحاب فلسفه، با رویکردهای پدیدارشناختی، تطبعات و تأملاتی دربارهی سینما داشتهاند، اما این مهم دربارهی تلویزیون چندان انجام نشده است. این انجامنشدن نه ناشی از سهلانگاری است و نه ناشی از تعمدی آگاهانه، بلکه خبر از حقیقتی در تلویزیون میدهد که
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.