طرح مسئله
بودن یا نبودن شوراها؟ مفید یا مضر بودن شوراها؟ اصلاحپذیر یا اصلاحناپذیری شوراها؟ مسئله این است. امروزه پای سخن بسیاری از مسئولین دولتی و غیردولتی که مینشینیم، سر صحبت را با گلایه و آه و افسوس از شوراها و کم نتیجه بودن عملکرد آنها و بعضاً نتیجهی عکس داشتن کارهایشان باز میکنند. اکنون پس از هفده سال از شروع به کار شوراهای اسلامی شهر و روستا در کشور و بعد از برگزاری چهار دوره انتخابات شوراها، عملکرد واقعی آنها در عرصهی مدیریت امور محلی با آنچه نیت اصلی از تشکیل شوراها بوده است فاصلهای فراخ دارد.
یکی از مطالبات مردم در جریان انقلاب مشروطه (1284)، به رسمیت شناختن حق مشارکت عمومی در ادارهی امور محل بود که در آن هنگام شامل بلد، ولایت و ایالت یا شهر، شهرستان و استان امروزی میشد. این درخواست در قالب انجمن بلدیه و انجمنهای ایالتی و ولایتی عملی شد، اما تنها انجمن بلدی بود که امکان تشکیل در تهران و چند شهر معدود پیدا کرد. تحقق دموکراسی مشروطه نیازمند ثبات، امنیت، جامعهی مدنی فعال و دولت استوار است، اینها عواملی است که در تاریخ آن سالهای ایران به سبب افتادن ایران به ورطهی جنگ اول جهانی، شورشهای محلی، بیسوادی عمومی و ناتوانی دولت قاجاری و پادشاه وقت یعنی احمدشاه که زندگی در اروپا را بر شاهی ایران ترجیح میداد، فراهم نبود. نقطهی پایان ناآرامیها و بیثباتیهای کشور تشکیل دولت اقتدارگرا، متمرکز و مدرنیست پهلوی اول در 1304 بود که سیاستهای تمرکزگرای آن جایی برای طرح بحث حقوق محلی باقی نمیگذاشت. بدینسان قانون بلدیه مشروطه تغییرات مهمی یافت و انجمن بلدی که مقرر بود به عنوان نمایندگان مردم شهر، امورات شهری را بگرداند، بدل به بازیگری حاشیهای در نظامی شد که وزارت داخله و تشکیلات آن در رأس قرار داشت.
مشارکت مردمی در امور شهری در ایران چه وضعیتی دارد؟ آیا درک مناسبی از مشاركت مردم در امور شهری از طریق شورای شهر که حوزهای نزدیك به زندگی روزمره و در ارتباط مستقیم با مسائل مردم است، وجود دارد؟
موضوع مشاركت مردم در امور شهری در ایران سابقهی طولانی دارد و در اینباره در حوزهی تحقیقاتی هم كارهای زیادی انجام شده است؛ اما تفاوت رأی زیاد است. از همان شروع بحث در معنای مشاركت اختلاف نظر وجود دارد و اختلاف نظرها نیز جدی است و برای مجموعههایی كه بناست برای مشاركت شهروندان، سیاستگذاری و یا زمینهسازی كنند، تبعات جدی سیاستی و اجرایی وجود دارد.
شوراهای شهر برای ما تداعیکنندهی نزاعهای سیاسی، کشمکش، دعواهای منجر به انحلال و محکومیتهای شدید ناشی از فساد و زدوبند است. نزاع و کشمکش سیاسی و جناحی و باندی، در مجلس و دولت هم هست، اما چرا نزاعهای سیاسی شورا تا این حد زیاد، زننده و مخرب است. آمار محکومیتهای قضایی شوراهای شهر مثلاً در مقایسه با مجلس بسیار بالاست. بهطوری که در برخی موارد اگر مداخلهی شوراهای حلاختلاف و نهادهای قضایی نبود، بحران و بینظمی سیاسی و ادارهی شهرها قابل حلوفصل نبود.
موضوع شوراهای شهر را باید ذیل مردمسالاری و مشارکت فعال مردم در ادارهی جامعه مورد توجه قرار داد. مردمسالاری دینی زمانی روند سازندهای خواهد داشت که نظام مدیریت فرهنگی کشور آن قدر کارآمد باشد که سرعت بهبود تحولات فرهنگی بالاتر از سرعت مشارکت دادن مردم در انتخابات باشد. طبعاً افراد با تفکرات لیبرالی و تکنوکراتی با اصل این سخن مخالف هستند و این سؤال را مطرح میکنند که چگونه میتوان این صلاحیت را برای مدیران فرهنگی قائل شد که اذهان مردم را هدایت کنند تا در انتخابات متناسب با ذهنیت آنها تصمیمگیری نمایند.
در تاریخ ایران و بالاخص تاریخ جدید آن هیچگاه کارهای شورایی راه به جایی نبرده است؛ مگر در حد مشورتی که فرد یا افرادی ذیصلاح به صاحبقدرتی فکری میدهند. همهی ساختارهای شورایی در انظار عمومی همواره ناکارآمد و بلکه دستوپاگیر و پیچیده شده، جلوه کردهاند.
اصل هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مقرر میدارد که: طبق دستور قرآن کریم: «و امرهم شوری بینهم» و «شاورهم فی الامر» شوراها، مجلس شورای اسلامی، شورای استان، شهرستان، شهر، محل، بخش، روستا و نظایر اینها از ارکان تصمیمگیری و ادارهی امور کشورند. موارد، طرز تشکیل و حدود اختیارات و وظایف شوراها را این قانون و قوانین ناشی از آن معین میکند
پس از مشروطه و تصویب قانون اساسی، فكر زندگی شورایی نیز در ایران به فعلیت رسید؛ لذا یكی از دستاوردهای حائز اهمیت نهضت مشروطیت جدا از به رسمیت شناختن تفكیك قوا، تقسیم قدرت سیاسی و اداری كشور بین حكومت مركزی و حكومتهای محلی بود. اینک نزدیک به صدسال است که از تصویب قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی و در همان زمان قانونی دربارهی شهرداریها (قانون بلدیه) توسط مجلس مشروطیت (1286 ه.ش) میگذرد.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.