یادم هست سالها پیش آقای نصیری در «هفتهنامهی صبح» مطلبی را منتشر کرده بود. اینکه صحت و سقمش چهقدر است نمیدانم، پروتکلهای دانشوران یهود را منتشر کرده بود. فکر میکنم در هفدهمین یا هجدهمین پروتکل آمده بود، ما در عین حال که در حوزههای اقتصادی، سیاسی و... جهان را اداره میکنیم، از جمله کارهایی ما این است که دانشمندان و متفکرین ـ بهویژه شرق ـ را سر کار میگذاریم ـ قریب به این مضمون، اما نه با این ادبیات ـ اینها کارهای علمی و عظیم انجام میدهند، ولی ما کار خودمان را میکنیم. آن زمان برج میلاد و ساختمان مجلس شورای اسلامی ساخته نشده بود. مرقد امامره هم نبود. ما میگفتیم نمیگذاریم اینها ساخته شوند، اما انجام شد.
«هوالْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ» افق فکری اسلامی است که از قرآن مجید گرفته شده است. در اول هر چیز خداست، آخر هر چیز خداست، ظاهر هر چیز خداست و باطن هم خداست. مسلمان مؤمن در همه چیز عالم حضرت الوهیت را درمییابد. به همین دلیل سراسر قرآن مجید، همهی اشیاء و امور جهان را چه مربوط به عالم طبیعت باشند و چه حوادث انسانی، آیه و نشانهی خداوند تبارک و تعالی میداند و چون خداوند ساحت قدس است، هر چیزی اگر در نسبت با خداوند قرار بگیرد، وجهی از تقدس مییابد.
کلمهی معماری از عمران و آبادی گرفته شده است. یعنی هر جا که معماری میکنیم، دنبال آبادی هستیم. در اسلام خیلی جاها از عمران صحبت شده است. «وَ اعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ». ابتدا باید دانست عمران چیست که بعد در چارچوبی تئوریک راجع به آن بحث کرد. اوج معماری در شهر و کمترین معماری جایی است که عشایر هستند. پس ما بین عمران و غیر عمران، آبادی و طبیعت و فرهنگ و طبیعت در حرکت هستیم و اگر شهرسازی کنیم، یعنی عمران ایجاد میکنیم. متأسفانه علوم اجتماعی در ایران در مورد بعد تئوریک این موضوع بحث نمیکند. اگر اروپا توانست چارچوب تئوریک خودش را چه در باب اسطوره، چه در باب فلسفه ایجاد کند، از باب همین تعامل شهر و طبیعت یا فرهنگ و طبیعت و یا تقابل آنها با هم بود.
ما به هیچوجه با ساخت یک بنای مناسب بر مرقد حضرت امام(ره) مخالف نیستیم، بلکه آن را لازم میدانیم. نگاه میلیونها مسلمان در سراسر جهان و ایران متوجه این حرم است و در طول سالها بارها برای زیارت حضرت امام(ره) به این نقطه میآیند، بهویژه در سالگرد ارتحال ایشان. لذا باید مکانی بزرگ و زیبا ـ که زیبایی را توضیح میدهم ـ مهیا شود و تسهیلات رفاهی برای زائران فراهم بیاید.
سالها پس از رحلت جانگداز معمار کبیر انقلاب و با نزدیک شدن ایام رحلت آن امام همام، در خردادماه، مرقد مطهر ایشان آمادهی افتتاح گردید. با رونمایی از فضای مرقد و پخش شدن تصاویری از آن در فضای رسانهای، حرف و حدیثهای فراوانی در مورد آن گفته شد. بعضی افراد و گروههای سیاسی نیز در این فضا، فرصت را غنیمت شمردند و به رقبای سیاسی خود که در ساختوساز این مرقد آنها را مدیر و کارگزار میدانستند به این بهانه تاختند. حرفها اگر چه رویکرد سیاسی داشت اما حکایت از مسئلهای تاریخی داشت: مرقد و مزار ائمهی هدی، امامزادهگان و شخصیتهای تاریخی این مرزوبوم چگونه باید باشد؟ همهی سؤالها و حرفوحدیثهایی که امروز در مورد حرم امام خمینیره مطرح است در ذیل چنین پرسشی برای ما میتواند معنادار باشد.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.