یادم هست سالها پیش آقای نصیری در «هفتهنامهی صبح» مطلبی را منتشر کرده بود. اینکه صحت و سقمش چهقدر است نمیدانم، پروتکلهای دانشوران یهود را منتشر کرده بود. فکر میکنم در هفدهمین یا هجدهمین پروتکل آمده بود، ما در عین حال که در حوزههای اقتصادی، سیاسی و... جهان را اداره میکنیم، از جمله کارهایی ما این است که دانشمندان و متفکرین ـ بهویژه شرق ـ را سر کار میگذاریم ـ قریب به این مضمون، اما نه با این ادبیات ـ اینها کارهای علمی و عظیم انجام میدهند، ولی ما کار خودمان را میکنیم. آن زمان برج میلاد و ساختمان مجلس شورای اسلامی ساخته نشده بود. مرقد امامره هم نبود. ما میگفتیم نمیگذاریم اینها ساخته شوند، اما انجام شد.
چرا با وجود چنین محافل علمی در کشور چنین بناهایی ساخته میشود؟ زمانی که مجلس شورای اسلامی ساخته میشد، 90 نفر از متفکرین کشور ضد ساخت آن بنا نامه نوشتند اما بالاخره آقای ناطق نوری در تلویزیون آمد و گفت یکی از افتخارات این ساختمان این است که دوازده متر بلندتر از برج آزادی است! مگر موقعی که برج میلاد را میساختند، خودمان نرفتیم و درگیر نشدیم؟ زمانی که فونداسیون کار در حال انجام بود و هنوز ژاپنیها نیامده بودند، در جلسهی رسمی که با یکی از آقایان داشتم، پرسیدم این چیست که میسازید و بالا میبرید؟ گفت: «این یک مناره است.» گفتم: « مناره بودنش که معلوم نیست.» گفت: «چرا. اگر بنا را از بالا برش بزنید، یک هشت ضلعی و هشت پر است و...» گفتم: «ما که نمیتوانیم یک بنای چهارصد متری را از بالا ببریم. چیزی که شما میگویید از پایین دیده نمیشود.» توجیه پشت سر توجیه. بالاخره 600 هزار مترمربع ساختمان میسازند و سپاه هم متولی آن است. بچههایی هم که این را ساختهاند از اسرائیل نیامدهاند ایرانی هستند. شاید نمازشان را از من و شما هم بهتر بخوانند و از ما هم بیشتر هیئتی باشند، اما چگونه است که این انحرافها صورت میگیرد؟
انتظار داشتم در این جلسه کل تصاویر حرم امامره میآمد و نما به نما حرف میزدیم. وقتی سخن از معماری و هنر اسلامی دور مقابر و از شخصیت امام و هنر اشرافی است، باید مستدل و مستند باشد چرا که میتوان با همین ادبیات از این طرح دفاع کرد. با کدام ادلهی علمی میتوانیم بگوییم اینطور نیست؟ با چه براهینی میتوانیم بگوییم بنایی اشرافی است؟ مگر اینکه مؤلفههای زیباییشناسانه استخراج شود. این امر زبان میخواهد.
در جلسهای در مشهد در حرم حضرت رضاعلیهالسلام، کسی این پرسش را مطرح کرد که چرا آنچه که در دورهی جمهوری اسلامی ساخته میشود فاقد محتوای دینی و فاقد پیامهای عرفانی است و هرچه به دورههای دورتر میرویم، حتی به دورهی قاجار که میرسیم با اینکه معتقدیم آنها غربزدگی کنشمند داشتند، میبینیم معناگرایی دینی خیلی بالاتر میرود! بنده با دوربین از همه جای حرم عکس گرفتم و آنها را روی سیستم خودم ریختم و آنالیز کردم و معدل اینها را در آوردم و توضیح دادم.
در حوزهی معماری، رنگ، فرم و فضا و مؤلفههایی وجود دارند. وقتی ما رنگ Aرا در کنار رنگ دیگری مثل Bدر وسعت دیگری میگذاریم، تبدیل به یک حرف و معنا میشود و وقتی اینها را جابهجا میکنیم، معنا و حرف دیگری میشود؛ این مسئله کاملاً علمی است. این طور نیست که ما بگوییم بنایی اشرافی یا اسلامی است. اگر این چنین است، با عرض شرمندگی تمام آثاری که دور مقابر ساختهاند باید تخریب کنیم. حرم امام رضاعلیهالسلام کم شاهانه و مطلاست؟ ولی چرا این حس را نسبت به آن نداریم، چون مؤلفههای دیگری مثل زمان را داریم. البته مؤلفهی دیگری هم باید در نظر گرفت در جمهوری اسلامی ذهنها مطالبهگر شدهاند. شاید همین باعث این همه پرسو جو راجع به حرم امامره شده است.
حرم امامره را چه کسانی ساختهاند؟ زمانی که میدان نقش جهان را ساختند، مدل مدیریت هنری چگونه بود؟ آن زمان میگردند و آدمی را پیدا میکنند که فرم، رنگ و فضا را میفهمد و آدم عارفی هم هست، ولی اتفاقاً سازه را نمیفهمد. در جمهوری اسلامی کار برعکس است. یعنی سراغ معمارها میروند. بنده معتقدم اگر در این کشور یک انحراف فکری و فرهنگی جدی در ساختوسازها اتفاق بیفتد، به صورت آشکار یا پنهان، در اثر خطای معمارهاست. کمااینکه در ظرف این سی و چند سال میلیونها مترمربع ساختمان توسط همین معمارها ساخته شده است. ما هم تنها در چنین محفلهایی بحثهای جدی و علمی میکنیم که این معماری محتوا ندارد و گلویمان را از شدت فشار عصبی له میکنیم. بنده هفده سال است که هنر اسلامی درس میدهم و سانت به سانت معماری کشور را میشناسم و میدانم. اینکه در دورههای مختلف با چه سبکی چه کار کردهاند و چه اتفاقی در این معماری رخ داده است؟ هیچوقت در ساخت بناها با ما مشورت نمیشود. اصلاً بنا نیست با ما مشورت کنند. چون تا حرف میزنیم، میگویند مدل معماری اسلامیات کو.
حرم امام پیشکش، چه تعداد ساختمانهای دولتی بزرگ تا به حال ساخته شده که تأثیرات و فرهنگ مخربتری از حرم امامره دارد. این همه برجها، ساختمانهای دولتی و اصلاً این همه مسجد. چهقدر مسجد در تهران ساخته شده که شبیه چلوکبابی است؟! بنده میگویم تعمدی در کار است که برای ساختن یک مسجد حتی به عکس یکی از مساجد دورهی صفویه و زندیه نگاه نمیشود. به نظر بنده این موضوع باید آسیبشناسی شود. چرا هر چه مسجد میسازیم، امام جماعت به محض آنکه میگوید السلام علیکم و رحمهالله و برکاته، فوراً همه مسجد را ترک میکنند؟ مسجد باید دعوت کند که در آن بمانیم، بیاساییم. مساجد کهن ما پس از نماز انسان را نگه میدارند. انسان را آرام میکند.
مؤلفههای معماری مساجد گذشته باید بیرون بیایند تا بگوییم پیامهای معنوی از یک مسجد چگونه بیرون میآید. بنده تا به حال دهها سخنرانی در مسجد شاه اصفهان برگزار کردهام. بعضیها پای حرفهای ما گریه میکنند. بعضی روحانیون برمیگشتند و دوباره به مسجد نگاه میکردند و میگفتند ما تا به حال قضیه را اینگونه ندیده بودیم. خارجیهایی را دیدهام که زیر گنبد میایستادند و گریه میکردند و میگفتند نمیدانیم در اینجا چه حالی به ما دست میدهد. میگفتم اگر این اعداد را کنار این اعداد بگذارید، این پیام را میدهد. وقتی به بخش جدید حرم امام رضاعلیهالسلام میروید، دیگر چنین پیامی را دریافت نمیکنید، گویی پیام ریاض را به شما میدهد. اگر سابقهی فرهنگی و نگاهی را که به امام رضاعلیهالسلام دارید از شما بگیرند، در آنجا حالی به شما دست نمیدهد.
البته معناها تغییر کرده ولی نباید همه چیز بههم ریخته شود. میدان در گذشتهی تاریخی ما محل تجمع بود، اما در شهرسازی جدید جایی برای توقف و تجمع نیست مکانی است باید زودتر از آنجا رفت و نایستاد. تعابیر در سایر حوزههای معماری هم عوض شدهاند و مثلاً وقتی میگوییم مقبره، یعنی جایی که قرار است در آنجا تجمع هم شود. اشکال ندارد. زایرین حضرت امامره آنقدر زیاد هستند که باید جایی را بهعنوان سرپناه برای آنها فراهم آورد. در این بحثی نیست، ولی اساساً راز معماری و هنر اسلامی این است که در عین حال که جنبههای کاربردی قضیه را در نظر میگیرد، جنبههای زیباییشناختی را هم به آن اضافه میکند. بنابراین اگر روزگاری ضرورت ایجاب کرد که خودکار، قاشق و لیوان بسازیم، ضمن اینکه کاربرد نوشتن، خوردن و آشامیدن دارد، کاربرد زیباییشناسیِ هدفمندِ معناگرایِ دینمدار را هم باید داشته باشد.
الان حرم امام برای ما یک فکت(fact) فرهنگی و جایی است که پیام دارد. حرم امام ادامهی برج میلاد و مجلس شورای اسلامی است. فاجعهای که در ساختمان مجلس شورای اسلامی رخ داده، بسیار ناجورتر و مخربتر از حرم امامره است. چرا روی آن حساسیت نیست؟ چون بر آن زمان گذشت و آقایان اصرار کردند و ماند و دیگر صدای کسی هم در نمیآید. اگر بناست چیزی تخریب شود، به نظر من تخریب مجلس شورای اسلامی بهتر از حرم امامره است؛ چون مجلس خیلی علنیتر است. چرا در تمام ساختمانهایی که ساخته میشوند، یک عدهی خاص قرارداد میبندند و پولهای هنگفت میبرند. واقعاً وحشتناک است!. چرا مصلای تهران هیچ نسبتی با معماری اسلامی ندارد؟ چرا داخل مدرسهی مادر شاه صفویهی اصفهان که میشوید، دلتان نمیخواهد بیرون بیایید؟ اینجا که مدرسه است، مسجد نیست. چرا مدارس ما شبیه بازداشتگاه هستند؟ در 70 سال آینده هیچکدام از ما نیستیم و حساسیتی که امروز ما روی حرم امامره داریم نیست، ولی اصل خط و ربطی که در جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است را باید در نظر داشت، فرهنگ به کدام سو میرود؟
بنده حرم امامره را عکاسی و کاملاً آنالیز کردهام. حرم امامره تیر خلاص به تفکر امامره است. نمیخواستم مطلب را باز کنم، ولی واقعاً یک تیر خلاص است.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
بنای جدید حرم و تحریف شخصیت امام خمینی(رحمهالله علیه)
معماری و بنای شخصیتهای تاریخی
اماکنی که به خدا تقدیم میشوند
زیباییشناسی و مردمشناسی حرم مطهر امام خمینی(ره)
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.