در تمام ادیان الهی و حتی تمدنهای اسطورهای، تولد هر انسانی بهمعنای ظهور امكان یا امكانهایی در زمین است. این همان دلیلی ست که کار ما را به جشنهای ملی میکشاند و یا حتی دور میز جشن تولدهای کوچک خانوادگی مینشاند. اینها گرتههای سکولاری ازهمان الگوی کهن دینی و اسطورهای است که دیگر وجه آینی خود را از دست دادهاند. در روزگار ما جشنهای مذهبی هم بدل به عادات اجتماعی شده و در کنار تشریفات ملی قرار گرفته است.
طبق ایمان دینی و باور اسطورهای، این امكان هر چه و هر قدر باشد با مرگ شخص پایان نمیپذیرد؛ اما بسته به نقش وی در عالم زیاد و كم میشود. میلاد شخصیتهای مهم در هر تمدنی همراه با جشن و سرور به نشانهی شكرگذاری به خاطر ظهور آن امكان در زمین بوده است. همچنین تقویم مرگ بزرگان با انواع سوگواریها گرامی داشته میشد. در واقع روز میلاد مصادف با بنیانشدن امكانیست و ساعت رخت بر بستن بزرگان، وعدهگاهی است كه پیروان را برای استمداد از باقی ماندهی بركتی كه گویا هنوز بر جا مانده گرد میآورد.
شیعیان نیز هنگامهی میلاد و وفات چهارده معصوم را پاس میدارند و در سوگ ایشان سیاه میپوشند و در رسای امامان، شعر و خطابه میپردازند تا با دستوراتشان تجدید میثاق كنند. به نزد شیعه تولد هر امام، گشایش امكانی است كه با نامگذاری وی معلوم گشته؛ امكانی كه با حضور امام گشوده میشود به نسبت پیروی پیروان نشر مییابد. به این معنا كه هر قدر تقرب به نام امامی قوت یابد، بركات آن اسم توسعه پیدا میكند؛ فیالمثل تقرب به نام امام هشتم(ع) موجب بسط «رضا» در زمین میشود و تقرب به نام فرزند بزرگوارشان «جود» را هر چه بیشتر ممكن میكند و... جای اینگونه بحثها در رازآمیزترین آموزههای امامشناسی در فرهنگ شیعه محفوظ است، اما در این مقال دامن كلام را بیشتر دراز نمیكنیم.
نكتهی عجیب اینكه پس از ماجرای كربلا هر امامی شیعیان را به عزاداری بر امام حسین(ع) مخفیانه یا آشكار اشارت داده است. این قول از امامانی كه دستور به تقیه داده و شیعه بودن را سِر میدانستند نیز رسیده. در حالی که همه با شمشیر و زهر شهید شده و زندگی بسیار دردناكی را گذراندهاند. اما همواره توجه خاصی در باب غمخواری ابا عبدالله(ع) دیده میشود.
چنین تاكیدی نمیتواند نادیده انگاشته شود. شیعیان در ایام عاشورا و تاسوعا مراسمی دارند كه از زمان امام سجاد(ع) جا به جا و دوره به دوره تغییراتی یافته است. این مراسم پر سوز و گداز به خاطر رخت بر بستن حُسن و در عسرت افتادن احسان است. در میان چهارده معصوم دو حَسن و یك حسین هستند كه با بسامد بالای كلمهی «المحسنین» در قرآن تلائم دارد. اما این شوریدگی با عباراتی عجیب نظیر «لا یوم کیومك یا اباعبدالله» و «كل یوم عاشورا و كل ارض كربلا»حیرتانگیز شده است. گفتهاند كه كشتی نجات امام سوم سریعترین و بزرگترین نجات دهندگان است. پس بیجهت نیست كه مردم چنین بر سروصورت میزنند و میگریند.
در میان مسلمین كه مسجد و خانقاه میساختند، شیعیان با بنای حرم ائمه، بقعههایی برای امامزادگان، تكیهها و حسینیهها(در كنار مساجد) متمایزند. چه بسیار محلهها و شهرهایی كه گرد بقعهای (به جای مسجد جامع در فرهنگ برادران اهل سنت و جماعت) تشكیل شدهاند؛ اما همین بقعهها هم در ایام عاشورا شلوغ است.
در این ایام، مردم در مقابل تكیه و حسینیه بر طبل عزا میكوبند و زبان میگیرند؛ عزاداران از اطراف جمع میشوند؛ دستهی نوحهخوان و اشكریزان به راه میافتد و دوباره به تكیه یا حسینیه باز میگردند؛ در آنجا روضه میخوانند و سینه میزنند و سپس انگار سبكبال شده باشند، پذیرایی شده به خانه باز میگردند. این مراسم كه صورت عزاداری معمول است بیپایه و تصادفی نیست. بلكه محاكات كل ماجرای امام است. امامی كه یاران را فراهم آورد، كاروان را منزل به منزل پیشوایی كرد، و همراه فرزندان و وفادارترین یاران جنگید و رهسپار بهشت شد. مراسم شام غریبان كه عبارت است از به راه افتادن دستهی عزاداران به دنبال گروهی از كودكان كه فانوس و شمع در دست از یتیمی شكایت میكنند نیز تقلیدی سوزناك از حرم ابا عبدالله ارواحنا فداست.
این محاكات ظاهر در حقیقت تجدید عهد با امام است كه باید در نظر و عمل عزادار تجلی یابد. یعنی قرار است امت آن بزرگوار خود را برای حیات طیبه و مجاهدت در همین راه محیا كند. از این رو هرگونه خللی در این ماجرا طفره رفتن از میثاق است. گفته شد تاكید ائمه بر یادكرد عاشورا نشانهای است. انگار حیات طیبه و خاصه مجاهدت امام كه در تعزیه و عزاداری محاكات میشود، ضمانت رستگاری است. اینسان عاشورا نه ماجرایی در برشی از تقویم بلكه عامل پیش برندهی تاریخ شیعه است.
در این میان بدترین تهدید تبدیل شدن عزاداری به یك مراسم صوری است. یعنی همان بلایی كه بر رسم و رسومات سایر اقوام رفته است. در چهارگوشهی دنیا مردمانی كه دیگر شهرنشین شدهاند در روزهای خاصی كاروانهای شادی و كارنوال و چه و چه راه میاندازند. بسیاری از این قیل و قالها سابقهای دینی یا دستكم اسطورهای داشته است. یعنی هر كدام نماد بنیان چیزی بوده (و گاه یادآور بن نهادن عالم) كه از جایی بیرون از زمان به صورت بالقوه به درون زمان خزیده و صورت بالفعل یافته است. اما امروزه كه عالم باقی ِدینی یا عالم فرادست و اسطورهای مسكوت گذاشته میشود صرفا تبدیل به بهانهایی برای گردهمآیی و شادخواری شدهاند. در حقیقت خود مراسم اصیل دانسته و به كار ویژههای اجتماعی و روانی تقلیل یافته است.
این همان چیزی است كه اهل فلسفه به آن نیستانگاری میگویند. نیستانگاری اگر به معنای مسكوت گذاشتن پس و پیش و فرای جهان مادی باشد(و شاید انكار آن)؛بهجای آنكه جهت فلش رسم و رسوم را به آن سوی تاریخ ببرد، به درون اجتماعی میآورد كه به خودی خود اصل همهچیز فرض شده است.
رسم و رسومات غالبا جنبه نمادین دارند؛ اما این جنبهی نمادین میتواند دلالتها و فواید واقعی در اجتماع داشته باشد. در نگرش دینی و اسطورهای جنبهی نمادین به غیر از دلالتها و كارویژههای اجتماعی حائز دلالتها و بركات معنوی است. دیندار، عالم را شامل دو جهان تودرتو می بیند كه هر كدام در دیگری اثر میگذارد. میزان اثرگذاری از این یا آن سو بر طرف مقابل در دینهای مختلف متفاوت است و حتی گاه پیروان یك دین بر سر آن توافق ندارند؛ اما همه بر این رابطهی دو سویه كه معنوی و واقعی است، تاكید می ورزند.
از این رو عزاداری بر مصیبت امام حسین(ع) به نحوی مقاومتی نمادین و در عین حال واقعی در برابر نیهلیسمی است كه امروزه جهانگیر شده است. لذا ما هر ساله مصادف با فاجعهای كه زمانی رخ داده بر سینه میزنیم و مویه میكنیم تا در جهانی كه از هر طرف صیحهی نیستانگاریاش بلند است از حُسن ِ حسین چهرهگشایی كنیم؛ باشد كه صبح قریب برآید. انشاالله
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.