علم اطلاعرسانی (که تا همین مدت اخیر با عنوان سنتی «کتابداری» رسمیت داشت) در کشور در وضعیت بلاتکلیفی به سر میبرد؛ چرا که شورای عالی انقلاب فرهنگی سندی به نام «نهضت مطالعهی مفید» تصویب کرده است[1] که در آناصل «مطالعهی مفید»، مورد تأکید قرار گرفته است. این اصل نشانهی آن است که اولاً دسترسی به هر نوع اطلاعاتی پذیرفته نیست و ثانیاً اطلاعات مفید میبایست با برنامهریزی به مخاطب تحویل داده شوند.[2]
اما جهتگیری ایفلا (فدراسیون بینالمللی انجمنها و مؤسسات كتابداری) مخالف مطالعهی مفید است. ایفلا یک نهاد از جنس نهادهای سازمان ملل است که بر اساس مبانی حقوق بشری در جهان امروز فعالیت میکنند و فیالمثل بیانیهی شانزدهم آگوست 2013[3] هم چیزی جز بیان دوبارهی همین مبنای غربی نیست. در این بیانیه دسترسی آزاد به اطلاعات و ایجاد فرصتهای برابر و واژهای شبیه به آن مهمترین پیام ایفلاست.
در کتابخانههای ایران هم گرچه کتابداران نقش کارشناسی را بر عهده گرفتهاند اما این تعریف ایفلا در راستای تحقق حقوق بشر است و نمیتوان آن را فعالیت تبلیغی، که منجر به راهنمایی محتوایی و مطابق سند نهضت مطالعه مفید موجب «پرورش و تعالی فرد» میشود، نامید. فعالیتهایی از قبیل ارائهی سیرهای مطالعاتی نمیتواند با مبانی حقوق بشری سازگار باشد چرا که ماهیتاً جریان آزاد اطلاعات را محدود میکند در حالی که بر اساس توصیهی ایفلا کتابداران باید مردم را در یافتنِ اطلاعاتِ «مورد جستوجویشان» راهنمایی میكنندنه اینکه برای آنها راه تعیین کنند.
اکنون چه باید کرد؟ به نظر میرسد سند مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی موضع خود را در برابر ایفلا چندان واضح نکرده است که صدایی از کسی در این مورد شنیده نمیشود. در سیر کلی تحول در علوم انسانی کتابداری به عنوان علم اطلاعرسانی هم باید مدنظر قرار بگیرد. البته نباید نگرانی از مبانی غربی، ما را به سمت قشریگری و تحجر بکشاند. در نظام موجود کتابخانههای عمومی روشهای جهانی (مانند قالبهای متنوع اطلاعاتی و مشارکت با خارج از کتابخانه) پیگیری میشوند اما «اختلاف» در مبانی به «اختلال» در فضای عمومی رسیده است و حتی پیشنهاد الحاق کتابخانهها به شهرداریها را باید در گیرودار چنین کشمکشی میان مبانی جهانی و غربی کتابداری و اهداف تبلیغی و فرهنگی موجود دانست.
شاید لازم است یکبار دیگر سند نهضت مطالعهی مفید با خودآگاهی بیشتر نسبت به وضع موجود بازنویسی شود.
***
یکی از کتابخوانان نامدار دیار ما نوشته است: انتخاب کتاب برای کتابخوانها و تعیین تقدم خواندنیها و شنیدنیها برای مردم هر حسنی داشته باشد لااقل دو عیب بزرگ دارد: یکی اینکه حدود علم و درک مردمان با فهم انتخابکنندگان معین و محدود میشود و عیب بزرگتر اینکه این کار نتیجهای ندارد و شاید به نتیجهی معکوس برسد. در اتحاد جماهیر شوروی... (داوری اردکانی، اخلاق در عصر مدرن، ص183).
به نظر میرسد اشارهی استاد به دو برنامهی فرهنگی در حوزهی کتابخوانی یعنی «معرفی کتاب» و «سیرمطالعاتی» (تعیین تقدم خواندنیها) است؛ و جالب است که تبار سیر مطالعاتی به حکومت ایدئولوژیکِ شوروی کمونیستی برگردانده میشود! از این جملات برمیآید که انتخاب و توصیهی کتاب به دیگران نمیبایست حدود و درک توصیهشوندگان را محدود کند. اما آیا با قبول این اصل، کار فرهنگی و تبلیغی در حوزهی کتابخوانی معنای خود را از دست نمیدهد؟
شاید بتوانیم بگوییم باید مشکل «ایجاد محدودیت در درک مردمان» را حل کنیم. محدودیت فهم و درک مردمان حقیقتی است که قابل انکار نیست و نباید آن را مشکل دانست. این محدودیتها در عین حال که حجاب فهم هستند میتوانند مظهر و دروازهی فهم هم باشند. ایجاد محدودیت مصنوعی در درک و فهم مخاطب به وسیلهی الصاق آن به درک و فهم دیگران سبب به وجود آوردن فضای غیرطبیعی و مصنوعی است که آن هم موجب بیاثری و بینتیجه بودن و نقض غرض در فعالیتهای فرهنگی میشود. میتوان معرفی کتاب و سیر مطالعاتی را به نحو تازهای تجویز نمود. سیر مطالعاتی بهجای بستههای آماده باید حالتی پویا و منعطف داشته و تا حد امکان از محدودیتها بیرون بزند. البته این کار در ابتدا نیاز به نظریهپردازی دارد. واقعیت این است که در برنامههای فرهنگی باید «امکان»ها مدنظر قرار گیرند.
به زبانی دیگر میتوان گفت: خدا هم همین را میخواهد که هر کس بر اساس خودشناسی راه خود را پیش ببرد. قرآن برای مخاطبان خود سیر مطالعاتی را از طریق تبیین محکمات و متشابهات بیان کرده است. محکمات عبارتست از آیاتی که (بنا به ظرفیت مخاطب) معنایی واضح و واحد دارند و قابل عمل کردن هستند (قابلیت عمل یعنی با کاربردی شدن آن آیه اختلاف و تشنج در فرد و جامعه به وجود نمیآید). برای فهم قرآن باید از محکمات شروع کرد و البته محکمات نسبی بوده و بنا به افراد متفاوت است. بهترین شیوهی مطالعه که اسلام مروج آن است نه از جلد تا جلد خواندن، بلکه ارتباط با بخشهایی از آن است که انس و دوستی میآورد و معنای آن در حدی روشن شده استکه به صورت کامل راهی در زندگی ساخته و پرداخته میکند. اگر در قرآن سیر کنیم و آیهای محکم پیدا نکنیم آن وقت باید درب معرفت آن را بر خود ببندیم اما این از خدای هادی بعید است. پس در پاسخ «چه بخوانیم؟» باید گفت «آنچه تو را میخواند»، یعنی دعوتت میکند و با روح تو ارتباط برقرار میکند و در زندگی برایت شاهدی میشود.
بلکه میخواهم سخنی تازه بگویم: سیر مطالعاتی توحیدی در این است که این حدیث امام معصوم را آویزهی گوشمان کنیم که: به آنچه علم دارید عمل کنید، خدا علم آنچه نمیدانید به شما ارث میدهد. یعنی ابتدا به آنچه خواندیم فکر کنیم. انس با «داراییها» سبب فتح باب به سوی راههای تازه میشود. این حقیقتی در آفرینش است که با زبان و بیان مختلف در سنت دینی ما یافت میشود: شکر نعمت نعمتت افزون کند. برای آنکه بدانیم چه باید بخوانیم ابتدا باید رجوع به درون خود کنیم و برای تکمیل آنچه قبلاً میدانستیم به دنبال منابع مطالعاتی تازه بگردیم. این کار عجله و شتاب را کنار میگذارد، چنانچه که خدا در سورهی طه میگوید قبل از آنکه وحی تمام شود برای نزول قرآن عجله نکن و بگو رب زدنی علما. پس زیاد کردن علم با عجله میسور نیست و تنها راه، شکر کردن است. حافظ میگوید: گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست/ رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی. واقف منزل بودن یعنی اینکه برای طی منازل باید در هر منزل وقف کنیم -بلکه خود را وقف هر منزل کنیم- تا رفتن آسان شود. به عبارت دیگر برای رفتن، خوب ایستادن لازم است.
هرکس نعمتهایی دارد که باید بیابد و پرورش دهد و بعد میان نعمتها هماهنگی و وحدت ایجاد کند تا در نتیجهی این اجتماع دیگر نعمتها هم جذب شوند و این همان فرایند افزایش علم است. در این راه اگر کسی کتابهایی نصیبش شد که در خودشناسی (ظرفیتشناسی) کمکش کنند (و معمولاً ما نیازمند چنین «رفیق طریق»هایی هستیم) باید رفاقت با آنها را از دست ندهد.
پس با این اوصاف آیا نمیتوانیم نتیجه بگیریم که به تعداد آدمها سیرمطالعاتی وجود دارد؟! واقعیت این است که بسیاری از ما متعلم بر سبیل نجات هستیم نه عالم ربانی و لذا بسیاری از سیر و سلوک مطالعاتی ما ذیل سیروسلوک بزرگانی تعریف میشود که توانستهاند استاد و چراغ راه ما باشند. مسئله این است که با خودشناسی و فهم محکمات وجود خود، استاد/استادان خود را بیابیم؛ استاد/استادانی که ما را فرامیخوانند و گاهی دستبهدست مخاطب را به استاد بالاتر تحویل میدهند.
هر چقدر وسعت وجودی ما بالاتر رود، منابع مطالعاتی ما عمیقتر و وسیعتر میشوند. هر کس باید وسع خود را بشناسد. وقتی میپرسند چه بخوانیم؟ من باید بگوییم: چه خواندی؟ و بعد از معرفت به محدودیتها و ظرفیتهای پرسنده میبایست پیشنهاد متناسب با حال و مسیر مخاطب را عرضه نمود. در این سلوک، سیر مطالعاتی میتواند ترکیبی از کتابها، تصویرها، تجربههای زندگی، آثار هنری و نفس و جان رفقایی باشد که همگی آدمی را به سوی یک کتاب سوق میدهند.
*کارشناس فرهنگی نهاد کتابخانههای عمومی استان کرمانشاه
[1]http://pcci.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=1072:1390-02-10-05-46-03
[2] یادم هست در جلسهی گزینش استخدامی برای نهاد کتابخانههای عمومی این سؤال را از من پرسیدند که آیا هر کتابی ارزش یک بار خواندن را دارد؟ بعدها فهمیدم که این جمله یکی از اصول کتابداری است و مدیریت نهاد میخواهد آن را تصحیح کند و باید پاسخ این باشدکه برخی کتابها ارزش یک بار خواندن را هم ندارند. بگذریم از اینکه پاسخ من کلاً بیربط بود! و گرچه من هم پاسخ منفی دادم و در گزینش تأیید شدم اما اینگونه پاسخ را تفصیل دادم که: برخی کتابها ارزش چند بار خواندن را دارند!
[3]http://www.iranpl.ir/Portal/Home/ShowPage.aspx?Object=NEWS&ID=8e4ab4b6-0c59-4472-9959-01c9b1774a57&WebPartID=750087f4-2eb5-47a8-aca6-579567ce1374&CategoryID=6c18faeb-eaa5-44cc-9837-3e02ccafaf75
نهاد کتابخانه های عمومی ایران در سال 92 بیانیهی هیئت رئیسه را به فارسی ترجمه کرده است. این نهاد گرچه همگام با توصیهی ایفلا بسیاری شکلها و قالبهای اطلاعاتی را در کتابخانهها رواج داده است و نیز به این توصیه عمل کرده است که:كتابخانهها به نحو مؤثری با بسیاری از ذینفعان در مؤسسات مختلف همكاری كنند.اما آن زمان در مبانی خود میخواست راهی متفاوت را -مطابق با اصل مطالعهی مفید- در پیش بگیرد و اینجاست که اقدام به این ترجمه -بدون هیچ توضیحی که نشان تأیید آن است- تعجب من را برانگیخته است و حتی موجب شده است بگویم اختلافنظر میان مدیریتهای موجود به چشم میخورد، که خود مظهری از وضعیت برزخی ما ایرانیهاست. سند ایرانی و بیانیه ایفلا البته ظاهراً مشترکاتی دارند: در سند نهضت مطالعهی مفید «فعالیتهای تبلیغی برای معرفی کتب برتر» گنجانیده شده است و در بیانیهی ایفلا هم كاركنان كتابخانه واسطههای آموزشدیده و مطمئنی هستند كه مردم را در یافتنِ اطلاعاتِ مورد جستوجویشان راهنمایی میكنند. اما این اشتراکات جزئی و اتفاقی هستند.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.