توضیح مترجم: متنی که ترجمهاش را در ادامه از نظر خواهید گذراند، ترجمهی «جستار» (essay) پنجاهم از کتاب «جستارها»ی فرانسیس بیکن، فیلسوف انگلیسی اواخر قرن 16 و اوایل قرن 17 میلادی است. کتاب «جستارها» حاوی 58 جستار است که هر یک در چهار یا پنج صفحه به تأمل در موضوعات مختلفی مانند حقیقت، مرگ، انتقام، فلاکت، حسد، عشق، اصالت، الحاد، سفر و... میپردازد.
سنت جستارنویسی سنتی ممدوح در تفکر اروپاست که ضامنِ پیوندِ تأمل فلسفی با موضوعاتِ عینی و ملموسِ حیاتِ بشر بوده است. در جستارنویسی، تأملات اذهان بزرگ تاریخ بشر، به زبانی همهفهم و شیرین با مردم در میان گذاشته میشود و این فرصت فراهم میگردد که فلسفه راه خود را به زندگی روزمره باز کند. فرانسیس بیکن نیز در کتاب «جستارها» همین کار را انجام داده است. وی در این کتاب، جستاری سه صفحهای را به بحث از «مطالعه» اختصاص داده است. اما آشنایی با نظر فیلسوفی که قریب به چهار و نیم قرن پیش میزیست، چه سودی برای ما دارد؟ در پاسخ به این پرسش باید توجه داشته باشیم که بیکن یکی از نمایندگان مهم عبور از سنت علمی قرون وسطی به سنت علمی مدرن است. در سنت علمی قرون وسطی، منبع اصلی کسب علم، کتابهای «مراجع تقلید» (مانند جالینوس، بطلمیوس، ارسطو و...) بود. فرض کنید دانشجوی پزشکی در قرون وسطی میخواست تشریح یاد بگیرد. او میبایست کتاب جالینوس را پیشِ روی خود باز میکرد و مشاهداتش را با آن تطبیق میداد و هر کجا که مشاهداتش با مفاد کتابِ این مرجع تقلید همخوانی نداشت، میپذیرفت که در مشاهدهاش خطایی رخ داده است. در واقع کسب علم در قرون وسطی، در محدودهی کتابهای قانونی (canonic) مراجع تقلید واقع میشد. اما در دورهی مدرن این شعار مطرح شد که باید بهطور مستقیم به مطالعهی «کتاب طبیعت» روی آورد و نظر بیکن در مورد مطالعه نیز از همین جهت اهمیت دارد. بیکن در جستار «دربارهی مطالعه» تأکید میکند که «مطالعه تنها زمانی نتایجِ فراوان و گسترده به بار میآورَد که محدود به حدود تجربه باشد» و تصریح میکند که «مشاهده» مافوق «مطالعه» است. در واقع، وجهی از مدرنشدن سنت علمی، عبارت است از نسبت جدیدی که انسان با کتابها و مطالعهی آنها پیدا میکند و سهم اندکی که برای نقش مطالعه در فرایند کسب علم قائل میشود. اهمیت جستار بیکن دربارهی مطالعه، این است که کمابیش روایتگر این نسبت مدرن با مطالعه است.
*****
مطالعه یا به قصد لذت[1] است، یا آرایش[2]، یا توانایی[3]. عمدهی کاربرد مطالعه برای لذت، به هنگام خلوت و فراغت است؛ عمدهی کاربردش برای آرایش، به هنگام سخنوری است؛ و عمدهی کاربردش برای توانایی، به هنگام قضاوت و تجارت است؛ زیرا گرچه مردان خبره و بصیر قادرند امورات جزئی را یکبهیک انجام دهند و احیاناً دربارهشان به قضاوت بنشینند، لیکن مشاورههای حقوقی کلان و طراحی و سازماندهی امور از کسانی ساخته است که اهلِ تعلّم باشند. صرف وقت فراوان برای مطالعه [به قصد لذت]، مایهی سستی و کاهلی است؛ استفادهی مفرط از مطالعه برای آرایش، مایهی تظاهر و تکلف است؛ و انجام قضاوت صرفاً با اتکا به مطالعه، مایهی هزل و هجو محقق است.
مطالعه مکمل طبیعت آدمی است و تجربه، مکمل مطالعه؛ زیرا استعدادهای طبیعی به گیاهان طبیعی شبیهاند که باید آنها را به کمک مطالعه پرورش داد؛ و خود مطالعه تنها زمانی نتایج فراوان و گسترده به بار میآورد که محدود به حدود تجربه باشد. رندان، مطالعه را خوار میشمرند و سادهلوحان تحسیناش میکنند؛ لیکن عاقلان آن را به وقتش به خدمت میگیرند، زیرا گروه اخیر صرفاً از طریق مطالعه کسب علم نمیکنند، بلکه قائل به خردی[4] هستند که جدا از مطالعه و مافوق آن وجود دارد و از طریق مشاهده[5] کسب میشود. نه به قصد نقض و انکار مطالعه کن، نه به قصد باور و ایمان، و نه به قصد سخنوری و سخنآرایی؛ بلکه بهقصد سنجش و تفکر مطالعه کن.
برخی کتابها را فقط باید چشید، برخی را باید بلعید و برخی اندکشمار را باید جوید و هضم کرد. و به دیگر سخن، برخی کتابها هستند که فقط بخشی از آنها را باید خواند؛ برخی دیگر را باید به یک نگاه و بهسرعت خواند؛ و برخی اندکشمار را باید کامل خواند؛ آن هم با پشتکار و مبالات. برخی کتابها را هم باید «نیابتی»[6] خواند، یعنی باید خلاصههایی از آنها را خواند که توسط دیگران تهیه شدهاند. با وجود این، خواندنِ نیابتی تنها در مباحثِ نهچندان مهم و در مورد کتابهای سافل رواست و اگر در مورد کتابهایی غیر اینها بهکار رود، کتابهای تلخیصشده[7]، مانند آب مقطرهای[8] رایج، بیمزه و بیروح خواهند بود.
مطالعه انسان را کامل میسازد، مشاوره به وی آمادگی میبخشد و نگارش او را اهل دقت میکند. بنابراین اگر کسی کم بنویسد، نیازمندِ حافظهای قوی است و اگر کم مشورت کند، نیازمندِ هوشی سرشار است و اگر کم بخواند، نیازمندِ رندی وافر است تا تظاهر به دانایی کند. مطالعهی تاریخ بر عقل انسان میافزاید، مطالعهی شعر نکتهسنجاش میکند، مطالعهی ریاضیات به او حدّت ذهن میدهد، مطالعهی فلسفهی طبیعی9]] ژرفنگرش میکند، مطالعهی اخلاق موقرش مینماید، و مطالعهی منطق و خطابه[10] برایش قدرتِ جدل به ارمغان میآورد. مطالعه، به درون آدمی نفوذ میکند و عاداتش را متأثر میسازد [:Abeunt studia in mores].
مطالعهی هر یک از انواع کتاب، موجبِ علاجِ یکی از بیماریهای ذهنی است؛ همچون بیماریهای بدن که هر یک توسط ورزشهای خاصی درمان میشود. بولینگ برای کلیه خوب است؛ تیراندازی برای ریه و سینه؛ پیادهروی برای معده؛ سوارکاری برای سَر؛ و غیره. به همین ترتیب اگر کسی ذهن منظمی ندارد از او بخواهید به مطالعهی ریاضیات بپردازد، چراکه اگر استعدادِ ذهنی لازم را داشته باشد میتواند از طریقِ برهانهای ریاضی نظمِ ذهنیاش را بازیابد؛ و اگر ذهنش قادر نیست بین اشیاء فرق بگذارد یا تفاوت بین آنها را دریابد، از او بخواهید به مطالعهی آثار فیلسوفانِ مدرسی بپردازد، چراکه آنها اهل موشکافی[: cymini sectores] هستند؛ واگر قادر نیست موضوعات را از هم تفکیک کند و برای اثبات و تبیین چیزی به امور نامربوط تمسک میجوید، از او بخواهید پروندههای حقوقی را مطالعه کند. بنابراین، هر یک از امراض ذهنی، علاج خاص خود را خواهد داشت.
* Bacon, F. (1912). Of studies. In F. Bacon, The essays, (pp. 277-279). London: Adam & Charles Black.
**دکتری علم اطلاعات و دانششناسی از دانشگاه تهران
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.