اختلاف میان دولت و مجلس در ایران موضوعی است که تا به امروز کمتر مورد پرسش فلسفی قرار گرفته و به بنیادهای آن توجه شده است. وقتی ما از پدیدهای به صورت فلسفی پرسش میکنیم، در واقع میخواهیم ببینیم که چگونه آن پدیده ممکن شده است. چنین مواجههای با یک پدیدار، سریعاً خود را از مواجههی اخلاقی جدا میکند. یعنی به جای آنکه به خوب یا بد بودن پدیدار توجه کند، بر این موضوع متمرکز میشود که چرا این پدیدار اینجا و اکنون هست.
بهعنوان مثال، کسی که میخواهد مواجههای فلسفی با ترافیک تهران داشته باشد، میپرسد که چگونه ترافیک تهران ممکن شده است و با این پرسش، ضمناً تاکید کرده است که ترافیک تهران، امری برونافتاده از جا و وضع خود نیست و «شرایطی» در کار آمده است که ترافیک در تهران «ممکن» شده است. برای کسی که طرح پرسشی فلسفی از ترافیک تهران میکند این ترافیک، علیرغم اینکه ممکن است بد باشد، اما درست است. یعنی سر جایش ایستاده است. پرسش از شرایط امکان چیزها، به ما میگوید که در چه شرایطی یک چیز ممکن شده است؛ چه شرایطی، ترافیک را در تهران ممکن کرده است؛ وقتی میل و سیر توسعهیافتگی یک کشور توسعهنیافته تعقیب شود، ترافیک و آلودگی هوای تهران ممکن میشود. مسئلهی اختلاف دولت و مجلس در ایران نیز چنانچه ذیل پرسشی فلسفی مورد تأمل قرار گیرد، ما را به سوی امکان بودنِ خویش میکشاند و به ما نشان میدهد که این اختلاف، اختلافی است که میبایست منتظرش میبودیم؛ زمانی که شرایطش را با پذیرش مدل تفکیک قوا فراهم کردیم. با دقت در اندیشهی تفکیک قوا، که در واقع تفکیک قدرتها بود، میتوان به فهم فلسفیِ اختلاف دولت و مجلس در ایران نزدیک شد.
همانطور که کاسیرر در فلسفهی روشنگری نشان میدهد، نیوتون با طرح قانون جاذبه، تأثیر نیروهای بیرونی در چیزها را کنار گذارد. او تلاش میکند تا نیروی درونی چیزها را به دست آورد. تا پیش از نیوتون، حرکت اجرام سماوی توسط خدا از پیش مشخص شده بود و به فرمان خدا این اجرام بر مدارهایی منظم در حرکت بودند. اما علم جدید، به واسطهی نیوتون، نشان داد که چیزی از بیرون حرکت منظم ستارگان و سیارات را معلوم نکرده است، بلکه قانون درونی وجود دارد که این اجرام از آن تخلف نمیکنند؛ نیرویی درونی در این اجرام است که آنها را در مدارهایی حرکت میدهد. معنی سخن نیوتون این بود که دیگر قدرت واحدی وجود ندارد که از بیرون چیزها آنها را در نسبت مشخصی قرار دهد. در جهان، قدرتها وجود دارد و هرکدام باید به صورت جداگانه مورد سنجش قرار گیرد و قانونمندیهایش کشف شود. اين سخن به معناي تکثر ايجاد کردن در ذات قدرت اجسام و استقلال در نيرو داشتن است. در اين شرايط روابط اجسام براساس قدرت جذب و دفع خود آنها محاسبه ميگردد. بر این اساس کار نیوتون دو نتیجهی مهم داشت؛ اول آنکه، با طرح درونماندگاری (immanence)راه را برای ظهور علم جدید باز کرد و دوم، طرح قدرت واحد و متمرکز در جهان را نامعتبر نمود. البته، این دو نتیجه در واقع یک نتیجه هستند؛ طرح درونماندگاری، با ارجاع همه چیز به درونِ قلمرو این جهان، قدرت را متلاشی میکند. وقتی قدرت وحدتش را از دست بدهد، ما با قدرتها مواجه خواهیم بود.
هابز پیش از نیوتون این نکته را به خوبی دریافته بود؛ وقتی در تحلیل دولت، یا همان جامعهی سیاسی، به جایی بیرون از خود دولت و جامعهی سیاسی ارجاع نداد و تلاش کرد با تمرکز بر دولت و تجزیه و ترکیب آن، فهمی از آن به دست دهد. البته برای هابز هنوز ایجاد تمرکز در قدرت مهم بود؛ اما راهی که او با تحلیل درونماندگار خود از جامعهی سیاسی آغاز کرد، به ضرورت به تکثر و تلاشیِ قدرت میانجامید. منتسکیو در روحالقوانین بهخوبی وضع متکثر قدرت را نشان میدهد. او آنچه در حوزهی علم شکل گرفته بود را به حوزهی سیاست منتقل کرد. نگاه نیوتونی منتسکیو به سیاست بهخوبی در کتاب یازدهم روحالقوانین قابل پیگیری است. تفکیک قوا در نظر او، همان شکسته شدن قدرت متمرکز و توزیع آن است. امر قدرت در جامعه متکثر شده است و هرکدام مستقلاً عمل میکنند. جاذبه و دافعهی این مراکز قدرت با هم، میدانی را شکل میدهد که قانونهای آن قابل کشف است. علم سیاست کارش همین است؛ یعنی فهم نیروی جاذبه و دافعهی مراکز قدرت و مدارهایی که این مراکز بر آن حرکت میکنند و نظامی از روابط را بیآنکه اختلالی رخ دهد، میسازند. عامل محرک نظامی که قدرتهای متعدد دارد، از بیرون آن نیست، بلکه به نیروهای درونی قوای مختلف برمیگردد. از نظر منتسکیو ویژگی مهم نظامهای سیاسی آزاد، همچون انگلستان، مهار قدرت با قدرت است. مراکز قدرت (يعني قواي اجرايي، قواي تقنيني و قواي قضایي) با نیرویی که به هم وارد میکنند، مداری قانونمند ساخته و همدیگر را کنترل مینمایند. معنای اندیشهی تفکیک قوای منتسکیو با ارجاع آن به اتفاقی که برای قدرت در جهان جدید میافتد، فهم خواهد شد. کسی که کار نیوتون در علم را نفهمیده باشد، بیشک کار اندیشمندان سیاسی پس از او را درنخواهد یافت و همچنین درنخواهد یافت که علم سیاست چگونه در جهان جدید طرح شد.
تفکيک قوا در غرب که امروز به شکلهای مختلفی درآمده است، بر این مبنا نیست که قدرت واحدی ميان بخشهاي مختلف توزيع و تقسيم شده باشد، بلکه نشان دهندهی آن است که امر قدرت از اساس متکثر شده و آنچه در جهان سیاست وجود دارد قدرتهاي مستقل است. هر قدرتي نيز مکانيزم دروني خودش را دارد و با جذب و دفعي که اعمال ميکند در کنار دیگر قوا ميداني از روابط را پدید میآورد. اینجاست که اختلاف ميان قوا معنادار میشود و میدانی از این مهارها ساخته میشود و اختلاف سر به آشفتگي نمیزند. از اين حيث اختلاف ميان پارلمان و حکومت در غرب که با تفکیک قوا ممکن شده است، نه تنها چیز دور از انتظاری نیست، بلکه مایهی قوام نظام سیاسی غربی است.
طرح سیاست و تفکیک قوا در دوران جدید، مسبوق به اتفاقی است که برای قدرت افتاد و بدون آن فهم نمیشود. همین نکته است که سخن گفتن از سیاست و متعلقات آن همچون اندیشهی تفکیک قوا برای جوامعی که بیرون از تاریخ غربی در ذیل تاریخ غربی قرار گرفتهاند را دشوار میکند. اختلافات دولت و مجلس در ایران، که هر از گاهی بالا میگیرد، شعبهای از همین دشواری است. بیشتر ناظران داخلی و خصوصاً مردم وقتی این اختلافات را میبینند، هیچگاه بر وجود نظامی آزاد و دموکراتیک در کشور گمان نمیبرند، و اختلاف قوا در ايران را نشانهي نابساماني و ناپايداري نظام سياسي میفهمند و این فهم غلط نیست. معنای این اختلاف با معنای اختلاف قوا در غرب تفاوتی بنیادین و اساسی دارد. البته به نظر میرسد حالا ما بیشتر مهیای پذیرش آن فهم از قدرت و بهسامان کردن آن اختلافات هستیم. اما هر چه هست باید بدانیم که پذیرای چه میشویم و این پذیرفتن چه امکانهایی با خود آورده و با تفکرمان چه میکند. شاید عدهای از آن گوشه فریاد بزنند که ما انقلاب کردیم تا بر این فهم از سیاست و قدرت بشوریم و برای همین نظام سیاسی درست کردهایم متفاوت و عجیب. اما اینها نیز راهی جز این ندارند که بر حرفی که میزنند و کاری که مدعیاند کردهاند، تأمل کنند و ببینند که این حرف و آن کار در دورانی که ما به سر میبریم چه معنایی دارد و چگونه ممکن میشود.
*دکترای اندیشه سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
مرز منطقهالفراغ مجلس در نظام ولایت فقیه کجاست؟
مجلس و قانون را برای چه میخواهیم؟
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.