نسبت بین سه نهاد بازار، دولت و جامعهی مدنی در جامعه، در یک روند تاریخی شکل گرفته است و باید بهلحاظ نظری مورد ملاحظه قرار گیرد.
از جهت مفهومی لازم است تفکیک قاطعی درباب سه مفهوم «دولت»، «جامعهی مدنی» و «بازار» پیش و پس از عصر روشنگری صورت گیرد.
1- دلالت الفاظ بر مبانی خاص از موضوعات مهم و کلیدی در فهم ارتباطی پدیدهها و اشیا میباشد و به همین طریق نوع این دلالت نیز و تجلی آن در کلمات بسیار مهم است.
شکلگیری جامعهی مدنی
نوعی صورتبندی از تقسیم جامعه موجود است که سه عرصهی بازار، دولت و جامعهی مدنی را با هم میبیند.
برخی بازار، دولت و جامعهی مدنی را بهعنوان سه مؤلفهی اساسی نظام اجتماعی مطرح کردهاند. سؤال اصلی این است که آیا این سه مؤلفه می توانند یک چارچوب نظری و تحلیلی مناسب برای تحلیل نظام اجتماعی باشند؟ بررسی رابطهی سهگانهی « دولت و بازار و جامعهی مدنی» را از کجا باید آغاز کرد؟
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.