انکار وجود گزارههای پایه و مبنایی در معرفت، اعتقاد به آرمان دموکراسی، و نیز نفی موجهگرایی در شناختشناسی علمی اجزای متفاوتی در نظریهی عقلانیت کارل پوپر به شمار میروند که هرچند در بادی امر چندان مرتبط به نظر نمیرسند اما در واقع، وجوه متکثری از یک نظریهی عقلانیت واحد، موسوم به «عقلانیت نقاد» هستند.
مقدمه
شاید بهنحوی بتوان تاریخ مفهوم عینیت را با تاریخ تفکر مدون انسان -تا آنجا که ما از آن شناخت داریم- یکی دانست.
دریافت سادهای از سخن نیچه که میگوید: «حقیقت خدا بود، سپس انسان شد، اکنون به غوغا بدل میشود» ممکن است این باشد که حقیقت بهعنوان موضوع نهایی فلسفه در دوران قرون وسطی، خدا تلقی میشد؛ یعنی فلاسفهی قرون وسطی حقیقت را همان خدا تلقی میکردند.
در دستگاههای معرفتشناسی، همواره این سؤال جدی که مشروعیت یک علم و معرفت به چه امر و حقیقتی باز میگردد، مطرح است؛ بهنحوی که میتوان گفت شالوده و بنیان علم، در پاسخ به این سؤال تعین و قرار و ثبات مییابد.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.