پرسش این است که چه رابطهای بین تفکر متفکر با عمل و رفتار فردی و اجتماعی او وجود دارد؟ آیا عمل بهطور کلی مبتنی بر نظر است؟ آیا آنچه انجام میدهیم بر اساس یک دیدگاه، اندیشه، ایده و بهطور کلی مبنایی نظری است؟ چه نسبتی بین عمل و نظر وجود دارد؟ آیا از نحوهی عمل اشخاص میتوان بهطرز فکر آنها پی برد یا از نوع اندیشهی آنها میتوان (و یا باید) انتظار عمل و رفتار خاصی داشت؟
هایدگر در مورد زندگی ارسطو گفت: او به دنیا آمد، کار کرد و مرد! این به اعتقاد خاص او بر میگردد که اگر به جای هستی و جهانِ زمینهی اثر به زندگی صاحب اثر بیندیشیم، آن اثر خود را به روی ما میبندد. بر این اساس هایدگر به ندرت دربارهی خود گفت و نوشت. (هیدگر و پرسش بنیادین، ص 19-16)
1- پرسش از نسبت تفکر و زندگی به نظر میرسد تمایز این دو را مفروض دارد و حداقل فرض جدایی را معقول میداند. انسان در هر فرهنگی که زیست میکند بیشک از عناصر و مؤلفههای آن متأثر است.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.