تفکرِ گذشته و تفکرِ آینده
فلسفه و تفکرِ کلاسیک غربی، و همچنین زندگیِ کلاسیک، بر اعتماد به الگوهای از پیش موجود استوار بود.
و تقدیر او چنین بود که هر بار در هنگام مرگ تکهتکه شود و فروبپاشد. اما او دوباره به زندگی بازمیگشت. آپولون هر بار او را به شکلی تازه میساخت از تکههایی که از بدن او جمع میکرد. (یک روایت کهن یونانی)
انسانِ بینیاز کار نمیکند و انسانِ بیپرسش فکر نمیکند. نیاز و پرسش است که انسان را به موجودی رو به آینده تبدیل میکند. انسان همواره برای رفع نیازها و یافتن پاسخها رو به آینده دارد.
مسئلهی علوم انسانی و اجتماعی اسلامی و طرح آن در شرایط و زمانهی مابعد انقلاب اسلامی ایران صرف نظر از روایتهای مختلفی که از آن میشود، با مفاهیمی چون «علم بومی» و «علم دینی» و نظایر و مشتقات آن گره خورده است
توسعه یک ضرورت است و ما با جبر آن کنار آمدهایم؛ چراکه گمان میکنیم تکامل تاریخ است و خود آن را انتخاب کردهایم. اما به راستی ما راهی جز توسعه داریم؟
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.