نقد و تحلیل و تشریح رویدادها، واقعیتها و تحولات یک دوره یک تمدن یک جامعه و جهان نوظهور و نوبنیاد و منقلب و ملتهب و متحول و فوقالعاده سرنوشتساز و تاثیرگذار چونان دورهی جدید، بر تاریخ و فرهنگ ملتها وکشورها و نظامهای سیاسی و ارزشی و سنتهای اعتقادی و فکری جامعه و جهان ما، بهمعنای نفی و نهی و ندیدن و نفهمیدن دستاوردها و امکانات بیسابقه و عظیم و خیرهکنندهی آنکه به هزینه و سرمایهی عمر و اندیشهی نسلهایی از فرزندان بشرحاصل شده و بهکف آمده نیست.
بدون تردید تجددمآبی یک پدیده (phenomenon) است و ویژگیهای یک پدیده را دارد. از این رو بر خلاف مدرنیته و تجدد، تجددمآبی تاریخ ندارد و از اصالت برخوردار نیست اما بالضروره رخ میدهد. تجددمآبی میانگذارِ سنت و تجدد است هرچند هیچیک از این دو نیست. زمان ظهور تجددمآبی، رخ نمودنِ سطحی تجدد در سایه-روشن توهمِ تمدن مدرن است. زمانی که سنت، قابلیت انطباق با مدرنیته را ندارد، یا با معیارهای مدرنیته قابل فهم نیست، فرصتی مناسب برای بروز تجددمآبی (modernism) برای آنهایی است که به سنت پشت کرده و توانِ پذیرش مدرنیته را هم ندارند. تجددمآبان دوست دارند سنتی نباشند، اما برایشان اهمیتی ندارد که تا چه حد متجدد باشند.
توسعه را چگونه معنا میکنیم؟ چگونه به توسعه مینگریم؟ آیا با داشتن آخرین تکنولوژی روز، توسعهیافتهایم؟ جواب نظریهپردازان توسعه منفی است و شاخصهای دیگری برای آن آوردهاند. آیا با داشتن حکومتی دموکرات توسعهیافتهایم؟ باز هم جواب منفی داده خواهد شد، حتی با وجود اقتصادی با نرخ رشد بالا، توسعهیافته نیستیم. اکنون توسعه را تغییر در سیاست، اقتصاد و فرهنگ معنا میکنند. توسعه، صرف شاخصهای اقتصادی نیست بلکه همه جانبه است و شاخصهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را هم به آن افزودهاند.
الف) - تجددگرایی (Modernite) : این مفهوم به معنای عام همواره در هر فرایند تاریخی ـ اجتماعی ـ فرهنگیو در هر دورانی کم و بیش وجود داشته است و دارد و خواهد داشت. زیرا جامعهای که بهطور دائم ضمن حفظ نظام خود در تغییر و تحول سازنده نباشد، پس از مدتی، یا در گورستانی خاموش و در ایستاییخفهکننده سقوط خواهد کرد و در خود فرو خواهد ریخت، و یا در کشاکش فراشدِ وقایع تاریخی، و بهخصوص هنگام ظهور گذارها و بروز بحرانها، ساختارهای متصلب آن جامعه برابر حرکت پویای کارکردهای آن منفجر و متلاشی خواهند شد![i]
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.