نخستین تصوری که از تاریخ به ذهن متبادر میشود، تاریخ بهمثابه سرگذشت تغییرات جهان است. در این معنا تاریخ چیزی نیست جز سرگذشت وقایع یا رویدادهایی که مستقل از سوژه اتفاق میافتند و علم تاریخ، عمدتاً خود را متولی روایت کردنِ چنین قرائتی از تاریخ میداند. این تاریخ که نمونهی اعلایش تاریخِ به اصطلاح طبیعی است، در حقیقت نه تنها زمانی که از سرگذشت فلان کهکشان در میلیاردها سال نوری پیش یا انقراض بهمان گونهی دایناسوری در میلیونها سال پیش سخن میگوید، بلکه حتی زمانی که از تاریخ بشری و سرنوشت تمدنها و جنگها سخن میگوید، بازهم وقایع را مستقل از خود بیانِ آنها تصور میکند. آرمان این قرائت از تاریخ تنزل دادن نقش مورخ به راوی محض یا وضعیت انفعال مطلق سوژه است. در این معنا هرچه فردِ مورخ، خود یعنی ایدهها و اغراض شخصی یا مناسبات فرهنگی و اجتماعی خود را کاهش دهد و بر بیطرفی خود در مقام ناظر محض تأکید ورزد، روایتی صادقانهتر از وقایع به دست خواهد داد. لازم است به منظور تحلیل بیشتر این قرائت شایع از تاریخ، اندکی عمیقتر رویم و مبانی متافیزیکی آن را مورد واکاوی قرار دهیم. اندیشه و رویکردی را که به استقلال مطلق امور و اشیاء از انسان، و آرمانی ساختن نقش ناظر بیطرف یا سوژهی پذیرنده باور دارد، در ساحت فلسفه، «رئالیسم» مینامند.
بسیاری از ارزشها بهسان بسیاری امور دیگر، «تاریخی» هستند و در طول زمان شکل میگیرند و قدرت مییابند و به انحطاط میروند و گاهی نیز زوال مییابند. اما چرا میگوییم «بسیاری» و نه همهی ارزشها؟
آقایان! باعث افتخار و خرسندی من است که از هماکنون با شما در پژوهش درباب قلمروی همراه میشوم که برای ناظرِ ژرفاندیش اینهمه مایهی درسآموزی دارد، برای ارباب امور اینهمه الگوی عالی برای سرمشقگیری به دست میدهد، برای فیلسوف نتایجی اینهمه مهم دربردارد، و برای دیگرانی نیز منابع غنیای از تفننی رفیع را درپیمیآورد؛ این قلمرو مُعظَمِ تاریخ جهانی(universal history) است. بصیرت این همه مردان جوانی که در اینجا جمع شدهاند و مشتاقِ دانشاند و ظرفیت لازم برای مواجهه با این عرصه را نشان میدهند، انجام این وظیفه را برای من مسرتبخش میسازد و البته درعین حال مرا به سنگینی و اهمیت چنین وظیفهای واقف میکند. هرچه هدیهای که میتوانم به شما بدهم بزرگتر باشد، باید بیشتر مراقب باشم تا ارزش آن در دستانم کاسته نشود؛ و چه هدیهای بزرگتر از حقیقت! هرچه روحی که با آن هدیه را در این خوشیُمنترین روزگاران دریافت میکنید زندهتر و پاکتر باشد، و هرچه احساساتِ جوانانهتان سریعتر فوران کند، مسئولیت من برای جلوگیری از درغلتیدنِ این علاقه به ورطهی فریب و شیادی بیشتر میشود؛ علاقهای که تنها با حقیقت است که برانگیخته میشود.
در نگاه یونانیها تاریخ، آرام آرام، علم به عمل انسان تعریف شد. هرودوت سعی کرد از تاریخ به عنوان یک علم بحث کند. به زبان فنیتر، میخواست از دوکساها، اپیستمه به دست آورد. یونانیان، به خاطر تلقّی خاصی که از عالم داشتند، وحدت تاریخی را درتناظر با وحدت جغرافیایی میدیدند و دولتشهرها یا پلیس یا مدینه برای آنها امر اصیل محسوب میشد. در هرودوت و نگاه یونانی، یونانیها در مقابل بربرها قرار میگرفتند و وظیفهی تاریخ ضبط و ثبت این تقابل بود و این تقابل، عمدتاً، همراه با خصومت و نزاع و جنگ بود، در آن زمان هنوز چیزی به نام وحدت تاریخی طرح نشده بود، «دیگری» برای یونانیها در مقام بربر به معنی دشمن است
سخن بر سر این سپهر مملو از معلوم و مجهول، یعنی «تاریخ» (histoire،History،Geschichte) است، كه به ما هم بسیار نزدیك و هم بسیار دور حركت میكند. بدیهیترین و نخستین موضوع این است كه جوامع بشری همواره حاصل توقف نسبی ایستگاهی و بینابینی زمانی و مكانی جریانهای تاریخی و تاریخ پیوسته، صیرورت (شدن) نسبتاً مطلق فرایندهای گوناگون اجتماعی است
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.