مقدمه
فوکو در کتاب مراقبت و تنبیه میگوید: «میخواهم تاریخ زندان را همراه با کل محاصرههای سیاسی بدن که زندان در درون بنای بستهی خود گرد هم میآورد، بنویسم؛ چرا؟ چون فقط به گذشته علاقهمندم؟ اگر منظور، نوشتن تاریخ گذشته برحسب زمان حاضر باشد، پاسخ منفی است. اما اگر منظور، نوشتن تاریخِ زمانِ حال باشد، پاسخ مثبت است.» (فوکو، 1979: 31)
در اندیشهی مغربزمین، با اندک مسامحتی میتوان گفت که نسبت بین تاریخ و تفکر به نسبت بین تجربه و زمان تقلیل داده شده است. برای کانت -که دفتر نقد عقل محض او با جملهی «هر معرفتی با تجربه آغاز میشود» گشوده میشد- تجربهی حسی و زمان نسبتی بیرونی با هم داشتند، هرچند ریختهشدن دادههای حسی در قالب ساختاری زمان، قویاً این تصور را ایجاد میکرد که زمان، بخشی ذاتی از روند خود تجربه است.
تاریخ در نظر یونانیان از زمان غلبهی سخن فلسفی چندان اهمیتی نداشت و میدانیم که ارسطو شعر را برتر از تاریخ دید. اما فارغ از این ماجرا، در نظر یونانیانی که هنوز از سخن فلسفی در معنای مستقل آن خبری نبود فکر تاریخی هم اهمیت نداشت.
_ لویی آلتوسر، فیلسوف و نظریهپرداز معاصر فرانسوی، کارل مارکس را کاشف قارهی تازهای میداند به نام «تاریخ». این سخن هرچند که اهمیت نگاه تاریخی مارکس و لزوم توجه به آن را آشکار میسازد، اما شاید اهمیت و جایگاه محوری هگل را درباب توجه فلسفی به تاریخ بپوشاند. مارکس خود این مهم را پیش و بیش از هر کس، از هگل آموخته و به شیوهی خاص خود در سراسر اندیشههایش بسط داده بود.
1- هایدگر در بخش82 از کتاب هستی و زمان، به شرح و سپس نقدِ کلامِ هگل دربابِ زمان پرداخته است. او بر این باور است که هگل در اینجا به همان برداشت ارسطویی از زمان، وفادار مانده، زمان را بهعنوان استمرارِ متجانسِ «اکنون» (= حال) ترسیم کرده است. هگل در یکی از حواشی خود بر دانشنامه چنین آورده است: «بهلحاظِ ایجابی، زمان تنها حال است و «قبل و بعد» مفقودند. در ضمن، حال، انضمامی است؛ فرزند گذشته و باردار آینده.» روحِ نقد هایدگر متوجه همین بخش اخیری است که از هگل آوردیم؛ هگل، روح و واقعیت را امری زمانی نمیداند و از تحقق آن در زمان إبا دارد؛ «درونِ زمان بودنِ» روح، هگل را خرسند نمیکند.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.