افلاطون در ابتدای رسالهی جمهوری ـ رسالهای که قصد دارد در آن وضع دیانت و مدعیان آن و مراسم دینیِ رو به تکثر را به نقد بکشد ـ اشارهای به حضور در یک جشن دینی میکند که «برای اولین بار برگزار میشود» تا تلویحاً به وضع ظاهراً پر قدرت دین در دنیایی که حقیقتاً از تدین تهی شده است، اشارهای شاید از نوع «براعت استهلال» داشته باشد.
هرچند نگارنده چندان با راهی که افلاطون برای گذار از دین تهی از معنا به دین حقیقی میگشاید، همراه نیست، اما این درد مشترک متفکران تاریخ را مهم میانگارد که دین در اعصار متعددی تجربهگر تباهی و بیانگر معانی تهی بوده است و این نه نقص دین است و نه ذاتی آن؛ بلکه این سرنوشت هر آن تاریخی است که دچار اعراض از فکر دینی شده است اما نمیتواند از ظواهر آن دل بکَند.
راقم این سطور پیش از این در یادداشتی در نشریه سوره اذعان بر این مطلب کرده بود که روند کنونی عزاداریها و تکثر هیئات مذهبی و امثال آن، بیش از آنکه ناشی از تداوم سنت دینی شیعیان باشد، ناشی از وضع جدید جهان است. وضعی که میتوان آن را به تبع بودریار، جامعهی مصرفی نام نهاد. در همان یادداشت، نگارنده نشان داده بود که مصرفگرایی که همانا وضع نیهیلیستی و معناگریز جهان امروز است، تمامی عرصههای زندگی ما را درنوردیده است و بسیاری از مراسمات و آیینهای فرهنگی ما نیز به اقتضای مصرفگرایی، تبدیل به سوپرمارکتی خوشرنگ و لعاب و مملو از تنوع و تکثر گشتهاند که در این روند رو به تزاید تنوع، هیچ معنای محصلی را (جز همان مصرفگرایی نیهیلیستی) نمیتوان تجربه کرد.
در همان جا به چند نمونه از بیمعنایی برنامههای هیئت مذهبی اشاره شده بود. از آن جمله بود: از بین رفتن تقدس غذا و موضوعیت یافتن پذیرایی به شکل عرفی و حتی بهعنوان یک حق برای شرکتکنندگان، از بین رفتن فضای معنوی مجالس مناجات و حرکت آنها به سمت سازوبرگ و تزئینات و حواشی رسانهای آن و از جمله به حاشیه رفتن یا حتی فقدان مجالس مناجات محلی برای تجمیع مناجاتکنندگان در مراکز بزرگ (نمونهی واضح آن مراسم روز عرفه است) و...
ضمن تأکید مجدد بر اهمیت خوانده شدن یادداشت قبلی برای تکمیل منظور یادداشت حاضر، اینجا یادآور میشویم که مصرفگرایی نیهیلیستی در هیئات مذهبی، امروز بیشترین جلوهگری خود را در محوریترین بنیاد هیأت، یعنی در مراسم ماه محرم خود نشان میدهد.
برای روشن کردن بیشتر این معنا باید یادآور شویم که بخش عمدهای از مراسم ماه محرم، وجه شعائری آن است. این بدان معناست که مراسم ماه محرم، در عین باطن معنوی که دارد، باطنی که با سوزانندهگی غبارهای زمانه، محور اصلی سازندگی فکر شیعی و عامل زنده ماندن فرهنگ تشیع در طی زمان قلمداد میشود، دربرگیرندهی ظواهری است که باید در کوی و برزن آشکار شوند و برخلاف اغلب مراسم عبادی بهویژه در مستحبات که اصل بر اقامهی فردی آنها در خلوت است، اینجا اصل بر اقامهی آنها در جلوت قرار میگیرد.
بنابراین، دو امر ذکرشدهی فوق، یعنی محوریت محرم در فرهنگ شیعی و دومی یعنی ضرورت اقامهی آن به صورت شعائر ظاهری، امکانی را برای امروز فراهم کرده است که فرهنگ مصرفگرایانهی حاکم بتواند متعرض آن شود. زیرا از سویی گردهم آورندهی انبوهی از مردمان است و از سوی دیگر، تقاضامند آشکار کردن نشانهها و سخنان. امکان فراهمشده در نسبت با خصلت دیدهشدنی بودن یا رسانهای شدن در جامعهی مصرفی معنا مییابد. این خصلت چنان است که اگر نباشد، اصلاً جامعهی مصرفی امکان قوام نمییابد. جامعهی مصرفی به مدد این میتواند تداوم یابد که مردمان هر روزه خود را در آینهی نشانههای به تصویر درآمده بفهمند. کالاهای لوکس و متنوع، برندهای مختلف و مدهای بیانتها، معرف هویت انسانها هستند و انسانها هستند تا این مدلها را تا بینهایت مصرف کنند. تبلیغات که علنیترین شکل خود را در تلویزیون مییابد، سیطرهای بیچون و چرا یافته است و در هر امری که ظاهراً نباید ربطی به مبادلات مالی داشته باشد خود را نشان میدهد. در واقعنه تنها حیات مصرفگرایی بیپایان وابسته به تصویرسازیهای متنوع رسانهای دربارهی نشانههای کالایی است، بلکه حیات رسانهها نیز که ذاتاً مصرفگرا هستند، وابسته به تداوم این فرهنگ است. اگر فرهنگ مصرفگرایانه متوقف شود، رسانهها دیگر تصاویر تهی از معنای خود را که معمولاً قوامبخش فرهنگ مصرفگرایانه و گاهی قدرت نیهیلیستی هستند، نمیتوانند به فروش برسانند.
رسانههای جامعهی مصرفی و فرهنگ اقتصادی یک چنین جامعهای، نمیتواند بین مناسک مهم ماه محرم با سایر چیزها (مثلاً نمایشگاه گل و گیاه یا بازیهایرایانهای و...) تمییز قائل شوند. در جامعهی مصرفی، همه چیز برای مصرفشدن است؛ حتی وجوه ممتازی مانند فرهنگ و تفکر. بنابراین است که باید برای محرم نیز برنامهی رسانهای داشت. اگر قرار باشد محرم در شکل سنتی خود به تصویر درآید، در واقع چیزی به تصویر در نیامده است؛ چرا که نمیتوان روح حاکم بر ماه محرم را در تصاویر تبلیغاتی روایت کرد و اصلاً امر تبلیغات در جامعهی مصرفی چیزی از بواطن ثابت محرم نمیفهمد؛ بلکه در طمع ظواهر قابل تکثیر آن نشسته است؛ زیرا بدون تکثیر این ظواهر آنچنان که مقتضای فرهنگ رسانهای جامعه مصرفی است، نمیتوان برای این اژدهای سیریناپذیر، خوراک مناسبی یافت.
باید دقت داشت که جامعهی مصرفی هیچ فرد یا نهاد یا گروه خاصی نیست. جامعهی مصرفی دیدگاه یا نسبتی است که بین انسانها به وجود آمده است و شرط گذار از آن یا فائق آمدن بر آن، امکانپذیر نیست مگر با فهم ذات نیهیلیستی آن. طبق این وصف، مسئولیت مصرفگرایی، مداحان و هیئات و... نیستند؛ مسئول مصرفگرایی مذهبی، همهی مردماناند و برخلاف آنچه در ظاهر متبادر میشود، بیان مثالهایی از مصرفگرایی در این یادداشت در پی محاکمه و یا ارائهی راههایی برای عمل اصلاحی نیست؛ بلکه صرفاً به دنبال باز کردن راهی برای تأمل دربارهی وضع کنونی مراسم ماه محرم است.
از چند ماه قبل از ماه محرم، کسانی که مدعی حب اهلبیت(علیهالسلام) هستند، در حال تبلیغات روزشمار برای ورود به ماه محرماند. چنین دیدگاهی که بیشک سابقهای از آن را نمیتوان در فرهنگ اهلبیت یافت، نشانگر آن است که برخی بر این گماناند ماه محرم نه به مثابه محور فرهنگ دینی، بلکه به مثابه فرصتی برای انجام مناسک «دینی» خاصی، باید مغتنم شمرده شود و حتی هویت فردیِ گروهی از انسانها باید با این مناسک معنا شود. منظور از این مناسک هم واضح است؛ پرچم و علم و مداحی و مراسم ماه محرم و نه تفکر در باب مثلاً امر به معروف و نهی از منکر و عدالت و الوهیت. این همان تعبیر بودریاری تعریف هویت براساس نشانههای تصویری است. بچههای هیئت، این بار کسانی نیستند که مثلاً از مدتی قبل برای برقراری هیأت اقدام میکنند، بلکه کسانی هستند که زندگی خود را در انتظار مراسم عزاداری هیأت تعریف کردهاند. این یعنی منقلب شدن هیأت به ظواهر آن.
در آستانهی ماه محرم، فروشگاههای لباس مژده میدهند که البسهی ویژهی ماه محرم در اندازهها و اشکال مختلف برای جنسها و سنهای مختلف به بازار آمده است. خرید لباسهای ویژهی عزاداری اینبار نه با چشمی اشکبار و دلی اندوهبار و از سر ضرورت، که برای عقب نماندن از قافلهی همگان و با وسواس سوداانگارانه صورت میگیرد.
هیئات مذهبی باید طبل و سنج و علم و کتلهایی را پیشاپیش آماده کنند که نشانگر برند هیأت باشد و البته معمولاً تغییراتی را در هر سال تجربه میکنند. به تبع تبلیغات رسمی، مراسمی را برای پیشواز ماه محرم برگزار میکنند و سعی دارند با هر چه متشکلتر نشان دادن و برگزاری باشکوه تر هیأت، نشان دهند که این هیأت دارای برتریهای نسبی در جمع هیئات است.
یکی از مهمترین اقدامات قبل از شروع مراسم ماه محرم، مشخص کردن سهم ابرهیئتها از سوپراستارهای مداحی است. سوپراستارهای مداحی که البته اغلب پیشاپیش بخش عمدهی وقتشان مشخص شده است، باید تعیین کنندهی هویت هیئات بزرگ باشند. هر چه هیأتی در جذب مداح مشهورتری توفیق بیشتری بیابد، موفق شده است که جمعیت بیشتری را جذب کند و از حواشی آمد و رفت آن مداح، توجیه اقتصادی بهتری هم برای برنامههای هیئت بیابد.
سوپراستارهای مداحی که عمدتاً سبک جدیدی از مداحی تهرانی را با دستگاههای متنوع و الحان تند و کندی دائماً متجدد بسط میدهند، از مهمترین علل نابودی هیئتهای سنتی به ویژه در شهرستانها هستند. هر آن مداح جوانی که زودتر بتواند تقلید یک یا چند سوپراستار را به سرانجام برساند و در اقلیم بومی خود شایع کند و هر آن هیأتی که زودتر توفیق یابد تا شعبهای از برند یک ابرهیئت مذهبی تهرانی را دایر کند، از اعتبار سیاسی و اقتصادی و رسانهای موجهتری برخوردار خواهد شد. همچنین، امروزه دیگر این مسئله کاملاً جا افتاده است که باید در روزهای تاسوعا و عاشورا، همه در یک نقطه گرد هم آیند و این بهترین مجال برای دوربینهای تشنهی تصویربرداری است تا رسالت مصرفگرایانهی خود را در این زمینه محقق سازند. نتیجهی چنین چیزی از بین رفتن هیئت کوچک بومی و منطقهای است.
البته تصویرسازیهای رسانهها در ایام عزاداری نیز به همین تنوع سازیهای ظاهری برمیگردد. پخش مراسم عربی ـ ایرانی عتبات و یا صحنهای از عزاداری زنجان و... نمونههایی هستند که اماکن پیشاپیش دکوپاژ شده برای تصاویر رسانهای، آنها را هم به شکل جذابی برای ما توریستهای مذهبی در میآورند. در نتیجه این جذابیت، ما البته ممکن است حال مذهبی قبلی خود را شوری بیشتر بدهیم، اما مسلماً چیزی از حس مذهبی مرسوم در آن مراسم سنتی، به ویژه آنچنان که قبل از سیطرهی دوربینها باب بوده است، نمییابیم. بماند که یکی از مهمترین کارکردهای پنهان رسانههای محرمساز، این است که ما میآموزیم تماشاگر این مراسم باشیم و نه مشارکتکننده در آن.
اگرچه که اقتضای هیئتهای جامعهی مصرفی، محوریت مداحان است تا با اشعار هر روز سطحیتر و الحان هر روز عامتر و تکثیر کلمات تهی شده از معنا به اشکال مختلف و سبکهای عزاداری جذاب و متنوع، قوامبخش این نوع خاص از مصرفگرایی باشند، اما روحانیت نیز در این عرصه نمیتواند خود را منزه بداند. ظهور منبریهای جوان اعم از معمم و مکلا که به مدد شهرت در لفاظیهای سیاسی و روانشناختی یا صرفاً به دلیل القاب و عناوین موفق شدهاند برندی را در این بازار به دست آورند، وجهی فرعی در فرآیند مصرفی شدن هیئت بهشمار میرود.
پس از پایان مراسم محرم و تا حدی تداوم آنها در ماه صفر، زمان آن میرسد تا محصولات چندرسانهای و متنوع به دست آمده وارد بازار شوند. محصولاتی که اغلب عمر چندانی ندارند و بیشتر بهعنوان بخشی از فعالیت برندهای مداحی دیده میشوند. یکی از مهمترین کارکردهای این ترانههای مذهبی این است تا با کار گذاشتن آنها در اتومبیلها با صدای گوشخراش، چنانکه عادت ایرانیان است، به ضمیمهی تزئین مذهبی ماشین برای ماه محرم، نوعی فضاسازی مصرفگرایانه جدید هم انجام شود. در این فضاسازی جدید، انسانها به شکلی علنی و زمخت، به بسط آخرین مدهای صنعت مداحی و محرم میپردازند و ضمن از بین بردن بیش از پیش وجه نابهنگام و ذاتاً هنری مناسک سنتی محرم، ذمه خود را از مشارکت در عزاداری (شاید با رد شدن از جلوی دسته و تحویل گرفتن لیوانی شربت یا بشقابی غذا) بری میکنند.
صنعت محرم باعث گردش مالی فراوانی میشود و مسلماً هر نوع برخورد سلبی با آن، سبب مخالفتهای فراوانی خواهد شد. ضمن اینکه، مراسم سنتی و معنادار محرم آنچنان به محاق رفته است که نقد و رد مراسم نیهیلیستی رایج، میتواند منجر به حذف کلی این مراسم و آسیب زدن به هر نوع عزاداری گردد. بنابراین است که مواجهه با این امر، نیازمند حزم و احتیاط فراوان است. بیشک یکی از مهمترین مقومات چنین احتیاطی توجه به برخورد مشفقانه و نزدیک با عزاداران است تا برخورد فاصلهدار و از سر تفوق.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.