جامعهی مصرفی از نظر بودریار
یکی از شاهکارهای بودریار در معرفی جامعهی مدرن، در کتاب جامعهی مصرفی[i] خود را نشان میدهد. بودریار با تأثیرپذیری از مارکس و جریان چپ و تا حدی فوکو و هیدگر، نشان میدهد که بهترین تعبیر برای معرفی اجتماع امروزی ما این است: «جامعهی مصرفی». برخی معتقدند بهترین نامی که میتوان برای سبک زندگی امروزی نهاد نیز همین مصرفگرایی است. بررسی دیدگاه بودریار در این باب، خود نیاز به مجال و مباحث مستقلی دارد اما میتوان در همسخنی با وی، تلاش کرد برخی از وجوه زندگی امروزی خویش را بهتر فهمید.
بودریار معتقد است مصرف، تبدیل به اسطورهای برای انسان امروز شده است تا از آن طریق، جویای خوشبختی موهوم خویش باشد. او با غرقکردن خود در ویترین متنوعی از اشیاء و مصرف پایانناپذیر آنها، خود را خوشبخت میانگارد. «اینجا اعتقاد به قادر مطلق بودن نشانهها در کار است: رفاه، کثرت کالاها و اجناس، در واقع چیزی جز انباشت نشانههای خوشبختی نیست... همگی آفرینندهی امیدی واهی هستند که آدمی را به زندگانی پرابتذال دلخوش میکند.» (بودریار، ص25)
مصرفگرایی از نظر بودریار یک بافت بههم پیوستهی ارتباطی بین انسانهاست و از اینروست که رسانهها در جامعهی مصرفی محوریت خاص مییابند. محوریت رسانه در جامعهی مصرفی، برخلاف آنچه ما ایرانیها میپنداریم، به هیچوجه امر خوشایندی نیست، بلکه عبارت است از «نفی واقعیت بر مبنای درک حریصانه و فزاینده نشانههای آن.» (همان، ص31) بهعبارت دیگر، رسانهایشدن همهچیز، بیشتر نشانگر از بین رفتن حقیقت چیزها و رخداد جدید تفسیر مصرفگرایانه است. بنابراین مصرفگرایی بیشتر یک تفسیر و طرز تلقی است که خود باعث تحقق نوع خاصی از زندگی، یعنی سبک امروزی زندگی شده است.
یکی دیگر از نشانههای مهم جامعهی مصرفی که البته دوشادوش رسانهایشدن این جامعه حرکت میکند، این است: «برای اینکه فراوانی به یک ارزش تبدیل شود، "به اندازه کافی" باید جای خود را به "بیش از حد" بدهد.» (همان، ص51) در واقع انسانهای جامعهی مصرفی، ارزش را در این میدانند که همواره در حال کسب و مصرف باشند، چه این مصرف اقتصادی باشد و چه اطلاعات فرهنگی و...
جامعهی مصرفی و فرهنگ
بودریار به تفصیل نشان میدهد که چگونه مصرفگرایی تبدیل به روح مشترک بسیاری از جلوههای زندگی امروزی ما شده است. این جلوههای حیات، فقط جلوههای خاص و محدود اقتصادی نیستند. چون مصرفگرایی یک تفسیر یا دیدگاه است، بنابراین مصرفگرایی عرصههای فرهنگی و هنری را نیز درنوردیده و ما حتی در هنگامی که به مناسک فرهنگی میپردازیم نیز بهنوعی در حال نشاندادن مصرفگرابودن خود هستیم.
برای مثال در بحث از هنر پاپ نشان میدهد که پاپ، به دنبال بسط ایدئولوژی جامعهی مصرفی است، چراکه به نحوی اشیاء و مارکها و نظام مونتاژ در آن اولویت مییابد و تلاش میشود تا هر امر استعلایی یا متعالی که در هنر بهطور معمول وجود داشته است، انکار شود. به تعبیر دیگر، هنر پاپ یا آمریکایی، منطق هنر معاصر است. منطق هنر معاصر با شعار امور پیش پا افتاده و کوچه و بازاری، معکوسکنندهی همان امر متعالی در هنر مدرن است. در هنر پاپ مراتب واقعیت وجود ندارد، در این هنر، شناخت واقعیت جای خود را به شناخت تم سطحی مصنوعات هنری میدهد. (همان، صص 184-172) پس در هنر پاپ و راحتتر بگوییم، در هنر جامعهی مصرفی نمیتوان انتظار تأمل و تعمق داشت، بلکه باید مهیای مصرف کردن محض محصولات بیپایان و متنوع شد.
در این جامعهی مصرفی، نقش جشنها و جشنوارهها و ویترینها نیز، قوامبخشی به مصرف و ایجاد مشارکت در مصرفگرایی است. از این طریق میتوان به تعبیر بودریار، به بازیافت فرهنگی رسید. منظور او از بازیافت فرهنگی، همان مدگرایی سیریناپذیر جامعهی مصرفی است که در چرخهای دائمی، نیازهای موهوم و پایانناپذیر انسان را پاسخ میدهد. این امر به واسطهی تکنولوژی محقق میشود. در واقع تکنولوژیِ رسانهای است که به ما اجازه میدهد تا بینهایت کپی کنیم و تولید را بیحد و مرز انجام دهیم. (همان، صص 149-145)
ایران، مراسم و جشنوارههای فرهنگی و مذهبی
هرچند ایران، تقدیر تاریخی غرب را نپیموده است و بالطبع جامعهی مصرفی دربارهی آن مصداق حقیقی پیدا نمیکند، اما بهتبع غربزدگی موجود، مصرفگرایی نیز مانند بسیاری از دیگر ویژگیهای جامعهی مدرن در آن دیده میشود. مصرفگرایی به معنایی که گفته شد، بیسروصدا در حال رسوخ در همهی ابعاد فرهنگی ایرانیان است. مصرفگرایی در جشنوارههای ورزشی یا سینمایی اگرچه موجب تأسف است، اما چندان جای تعجب ندارد، آنچه تعجبآور است، مصرفگرایی در بخشی از فرهنگ است که از سنت به دست ما رسیده است. این است که باید زنگ خطری باشد برای اصحاب فرهنگ. محافلی که از آنها نام میبریم، مراسمی هستند که از طرف نهادهای حکومتی بهشدت تبلیغ میشوند و بهعنوان مثل اعلای فرهیختگی در رسانهها انعکاس مییابند. با چند مثال از این محافل، سخن را ادامه میدهیم.
نمایشگاه بین المللی کتاب
نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران را یکی از بزرگترین اتفاقات فرهنگی جمهوری اسلامی دانستهاند. جشنوارهی کتاب، مراسم بزرگی است که از کل ایران و برخی کشورهای همجوار، انبوهی از بازدیدکنندگان را به سوی خود میکشاند. انبوه جمعیتی که جز در یک مراسم بسیار حیاتی و مقدس نمیتوان آنها را مشاهده کرد. وسایل نقلیهی عمومی کفایت جمعیت بیپایان مشتاقان را نمیکند. همواره دربارهی روزهای آن، امتیازات ویژه برای خرید کتب خارجی و داخلی و بسیاری از مسائل دیگر، بین مردم و مسئولان منازعاتی به وجود میآید.
در محشر جشنوارهی تهران، انبوه بیشماری از انسانها دیده میشوند که تحت قواعد و تشریفات خاصی، بهسمت زیارت کتب و ارضای حداقلی از نیازهای بیپایان خود هجوم میآورند. در دست هر انسانی کیسههایی وجود دارد و میتوان انتظار داشت که حتی برای کسی که نخواهد هیچچیز بخرد، بروشورها و نشریات رایگانی وجود داشته باشد تا ظهرهنگام یا شبهنگام هرکسی، بهرهای از این مائده برده باشد. ظهرها، تجمع بزرگی در برابر اغذیهفروشان مدرن و سنتی تشکیل میشود و مردمِ خسته، راضی و مرضی[ii]، در حال استراحت و اکل و شرب و گپوگفت دیده میشوند.
برای کسی که در ایران و با ایرانیان زندگی کند، حضور میلیونی در نمایشگاهی با این عظمت حیرتآور است. چون پس از پایان نمایشگاه که در واقع کمکی اقتصادی به ناشران عمدتاً کمدرآمد است، اثر چندانی از فرهنگ مطالعه در بین اصحاب فرهنگ دیده نمیشود. استاد و دانشجو و طلبه و هنرمند و... از بسیاری از آثار و دیدگاهها ناآگاهند و معمولاً کتابهایی که دارند از کتابهایی که میخوانند بیشتر است. کتابهایی که میخوانند نیز نیاز آنها را برآورده نمیسازد و باید دوباره و دوباره به این نمایشگاه (یا نمایشگاههای مشابه) مراجعه کنند؛ نیاز آنها برآورده نمیشود چون نمایشگاه به نیاز فرهنگی انسانها پاسخ نمیدهد، نمایشگاه فهرستی متنوع و بیپایان از جذابیتهای بصری است که انسان را تشویق به مصرف «کالای فرهنگی» میکند. اما اینبار مصرفگرایی بسیار مشروع قلمداد میشود؛ چراکه منتسب است به فرهیختگی و فرهنگیبودن. کسانی که به نمایشگاه کتاب تهران نروند، مراسم بسیار مهمی را از دست دادهاند و از مشارکت در مناسک عجیب فرهیختهبودن بیبهره شدهاند؛ آنها بهروز نیستند و فردا ممکن است نام کتاب جدیدی را که «باید بدانند»، ندانند.
نمایشگاه کتاب تهران، یک آیین در جامعهی مصرفی است و قرار است در آن هرکسی چیزی تهیه کند، دیوان حافظ، کتاب کنکور، راز و رمزهای زناشویی، علوم غریبه، رمان شوالیههای بدنام و... . عالَم نمایشگاه، عالمی است که حتی اگر خریدار هم نباشی بهتر است در آن مشارکت کنی، هرکس بهفراخور. نمایشگاه کتاب مهمترین بخش مصرفگرایی فرهنگی در ایران است و بنابراین عجیب نیست که آن را اتفاق بزرگ فرهنگی نام نهادهاند. اتفاقی مهم برای انسانی که مایل است در توهم فرهنگیبودن و فرهیختگی زندگی کند و خود را با غرقکردن در مناسک مصرف کتاب به مثابه کالای فرهنگی، تسکین دهد.
آنچه دربارهی نمایشگاه کتاب گفتیم، دربارهی نمایشگاه قرآن، به شکل تألمآورتری نیز صادق است. چراکه اینبار ادعای خدمت به فرهنگ قرآنی مطرح است و مصرفگرایی، بزرگترین نام فرهنگی یا مذهبی را نشانه رفته است: قرآن. پرسش این نیست که قرآن چیست و چرا و چگونه باید خوانده شود و به زندگی آورده شود، بلکه پرسش از رسم و جلد و رنگ و لعاب قرآن است (مثلاً قرآنی که آیاتش را باید با ذرهبین دید و...) و ناگفتهها از گردش اقتصادی آن و فایدهی آماریاش برای مسئولان ذی ربط.[iii]
*این مطلب قسمتی از مقالهی «مصرفگرایی فرهنگی» است که پیشتر در شماره 63-62 مجلهی سوره اندیشه به چاپ رسیده است.
**دکتری فلسفه غرب از دانشگاه اصفهان
[i]بودریار، ژان (1389) جامعه مصرفی، ترجمه پیروز ایزدی، تهران، نشر ثالث، چاپ دوم
[ii]همه راضی هستند. هم فروشنده، هم خریدار، هم مسئولان. گردش اقتصادی ایجاد شده، ما را با یک مصرف ویژه روبرو می سازد که خلل و موانع متداول مصرفگرایی در ایران را (گرانی کتاب، درآمد ناچیز ناشر، زیر سؤال بودن مسئولان ذیربط و...) تا حدی تسکین میدهد.
[iii]شاید نیاز به تذکر نباشد که هدف از این سطور نه مخالفت با برگزاری نمایشگاهها، بلکه هدف فهمیدن معنای درست فرهنگ، قرآن یا مذهب است. معنایی که با آن نمایشگاهها حاصل نمیشود.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
نمایشگاه بینالمللی کتاب و دوربرگردان بزرگراه
کتابها برای که به نمایش درمیآیند؟
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.