نمایشگاه کتاب چه فواید و آثاری دارد؟ میدانیم که آنجا تازهها را معرفی میکنند، برای ساکنین شهرهای کوچک دسترسی آسان به وجود میآورند، علاوه بر این محل تجمع نویسندگان و اهل قلم و اندیشه هم هست. هرچند این فواید اکنون با گسترش ابزارهای ارتباطی حالت انحصاری خود را از دست داده است اما همچنان نمایشگاه کتاب برای خریداران کتاب جذابترین بازار است، آنچنانکه از روزها و بلکه ماهها قبل برای آن عنوان کتابها را کنار میگذارند تا آن را در نمایشگاه بخرند.
بن کتاب هم برای این افراد همچون بلیط رایگان سفر برای گردشگران، مسرتبخش است! البته نمایشگاه آفاتی هم دارد که میبایست در جای خودبه آن پرداخت: مثلاً در نظام توزیع و فروش کتاب خلل وارد میکند و آن را از حالت عادی خارج میکند و فضا و تبلیغات آن گاهی موجب خریدهایی انبوه میشود که خواننده متوسطالحال نمیتواند تا نمایشگاه بعدی از پس خواندن آن برآید. گذشته از همهی این موارد وضعیت نمایشگاه متناسب با وضعیت برزخی و شبهمدرن ایران ماست. ما در مصلی نمایشگاه برپا میکنیم و در دانشگاه نماز جمعه میخوانیم! نمایشگاه ما برخلاف غربیها نمایش و معرفی کتب جدید نیست بلکه فروشگاهی بزرگ است. علاوه بر این میدانیم که غربیها حتی برای ورود به نمایشگاه هزینهی ورودی میگیرند اما اینجا نه تنها ورود رایگان است بلکه چیزی که توقع میرود استمرار سنت تخفیف کتاب است. ما نه مانند کتابدانان علم را در سینه یافتیم و نه مانند غربیها کتابفروشی و کتابخوانی را با دنیای خود هماهنگ کردیم.
اما در اینجا میخواهم به دستهای از افراد اشاره کنم که دیگر شوروشوق رفتن به نمایشگاه را ندارند. این افراد همچنان کتاب میخوانند و کتاب میخرند و حتی کتابخوار محسوب میشوند! اما لزوماً شوقی برای رفتن به نمایشگاه ندارند.
امیرالمؤمنینعلیهالسلام میفرماید: کتابها باغهای دانشمندان هستند، الْكُتُبُ بَسَاتِینُ الْعُلَمَاءِ (غرر الحكم و درر الكلم، ص54). پس آیا نمایشگاه کتاب باغ بزرگ اهل علم نیست؟آیا پرسهزنی در نمایشگاه کتاب هم همان تفرج در بوستان کتاب نیست؟ معمولاً برای کتابخوانان حرفهای عنوان «اهل کتاب» را در نظر میگیرند؛ یعنی کسی که زیاد کتاب میخواند و مطالعه را بسیار مهم میداند. باغ کتاب محل خلوت است و حالت انفسی دارد. مانند قرآن که نه فقط در کاغذ بلکه در سینههای اهل علم قرارداده شده است: بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیناتٌ فی صُدُورِ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ (عنکبوت/49). اما نمایشگاه کتاب شلوغ و آفاقی است. البته فروش و تبلیغ لازم است اما صفا و رونق دانایی مقدم بر تجارت و تبلیغات است؛ همانطور که باغ دانایی مقدم بر باغ کاغذی است. یادم هست در یکی از سالها در یکی از غرفهها، اتفاقی متوجه شدم که کارت شناسایی یک نویسنده ـ ناشر مشهور بر گردن همکارش آویخته شده بود! در حالی که خوشسخنی و خوشفکری او میتوانست زمینهی ارتباط همدلانه و توأم با «حضور» را فراهم نماید. این خاطره نشان میدهد که این کتابنویس و کتابفروش فرهیخته آنجا را فروشگاه و نمایشگاه کتاب تلقی کرده بود نه باغ کتاب!
نمایشگاه بیشتر برای کسانی مناسب است که عاشق کاغذ نو، طرح زیبا و چاپ جدید هستند. به عبارت دیگر نمایشگاه برای ژورنالیستهای کتاب مناسبتر است تا جویندگان علم. ژورنالیسم کتاب بر روی «نام» و «عنوان» معنا مییابد و «ترین»ها و «تازه»ها را بر میشمارد. اما حقیقت کتاب استقرار و ثبت کلمات است. برای کتابخوان حقیقی سخنان ماندگار و نویسندگان «بزرگ» مهم هستند. اما برای کتابخوان ژورنالیست سخنان پرطنین و پرحاشیه و نویسندگان پرآوازه. در این میان افرادی هستند که معمولاً کتابهایی که دارند را کامل نمیخوانند و تنها میخواهند در آن سرک بکشند تا وقتی در جایی نام آن کتاب برده شد بتوانند موضع بگیرند و نظر بدهند. این افراد، از قضا، شوروشوق بیشتری برای رفتن به نمایشگاه و فروشگاه کتاب دارند. علاوه بر این، جو تبلیغاتی، افراد پرسهزن و به نوعی سیاهی لشکر را به خود جذب میکند. کسانی که دوست دارند کتابخوان باشند اما کتاب با جانشان آمیخته نشده است. این افراد شنیدهاند که کتابخوانی فواید زیادی دارد و کتابخوانان مستعد رشد و پیشرفت هستند. در نمایشگاه این نوع آدمها در یک فرآیند عادتاً به هم میرسند و راهروها را شلوغ میکنند. البته شلوغی نمایشگاه تنها به این دلیل نیست و از افرادی که بنا به اجبار تحصیلی یا علاقه به دورهگردی با اغراضی غیر از کتابخوانی وارد محیط میشوند سخنی به میان نمیآورم!
راهحل تبدیل نمایشگاه کتاب به باغ کتاب، توجه به «حضور» در کنار «حصول» است. ارتباط و علم حضوری سبب میشود که کتابخوان و اهل کتاب به «کتابدان» تبدیل شود. پیامبر اسلامصلیالله علیه و آلهرا اگر کتابخوان ننامیم قطعاً کتابدان بود. مگر نه اینکه آیات قرآن، قبل از آنکه در کاغذها ثبت شود، در سینهی اهل علم قرار داده شده بود؟ شوروشوق اصیلی که میتواند کتابخوانان را به سمت خود جذب کند ارتباطات حضوری اهل علم با یکدیگر است. مذاکره، علم سنتی توصیه شده در متون دینی ماست. اما این ارتباطات حضوری هم همیشه در حالت انس و تعامل اهل علم نبوده بلکه تحت تأثیر برنامههای رسمیو ارتباطات کلیشهای مانند نشستها و محافل از پیش تعیین شده قرار میگیرند. برای مثال برخی ناشران قدیمی و جدید وجود دارند که نزد آنها علم بر کتابفروشی تقدم دارد. نویسندگان زیادی هم دغدغهی ارتباط با مخاطب دارند. اینان باید باغ کتاب را صفا و رونق ببخشند.
من و بسیاری در این میان حالتی برزخی داریم؛ گاهی وسوسهی رفتن به نمایشگاه به سراغ ما میآید و سالهای پر از شوق پرسهزنی و خرید غرفهبهغرفه تداعی میشود و گاهی خسته و ملول، ترجیح میدهیم از طرق معمول به کتاب خریدن و خواندن ادامه دهیم. در تجربهی زندگی کتابخوانیام به یاد میآورم بسیاری کتابها را نداشته خواندهام و بسیاری را وقتی خوانده بودم خریدم تا مرجع باشند و بسیاری از کتابها را با علم به وجود فرسودگی و پارگی خریدهام!فکر میکنم این حالت غیرمعمول مددی باشد بر عبور از حجاب کتاب کاغذی به کتاب حقیقی؛ از کتابخوانی به کتابدانی؛ از اهل کتاب بودن به مسلمانی!
*کارشناس فرهنگی کتابخانههای عمومی استان کرمانشاه
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
نمایشگاه بینالمللی کتاب و دوربرگردان بزرگراه
کتابها برای که به نمایش درمیآیند؟
نمایشگاهی که بود؛ نمایشگاهی که هست...
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.